eitaa logo
شهید علیرضا بُرِیری
443 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
19 فایل
مدافع حرم حضرٺ زینب سلام الله علیها خادم الشهداء سروان پاســدار شــهید علیرضا بُریرے شهادت:95/2/17 خانطومان ارتباط با ادمین: @Aminkhoda
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق..! یک گونی کوچک زرد رنگ و رو رفته که روی آن کاغذی چسبانده‌اند: شهید بسیج‌ سپاه محمدابراهیم ماهی مشهد - ٦۰/۳/۵ همین! تمام چیزی است که از پیکر شهید به‌ جا مانده که به خانواده برگرداندند ... پ‌ن : محمد خدمه تانک بوده که پس از اصابت خمپاره به تانک، او هم همراه با تانک می‌سوزد و به شهادت می‌رسد. 🌹 @shahidalirezaboreiri
ثلث سوم دیماه هر سال که شروع میشود آغاز شب‌ های قدر کربلای پنج است. یاد آن شب‌ها به خیر ؛ یاد همه کسانی که شلمچه را به آسمان بُردند و با همان بهانه هزار عالم را سپری کردند به‌‌ خیر... یادِ کانال زوجی، کانال پرورش ماهی، نهر دوعیجی، نهرجاسم، سه راه مرگ، بوارین، میدان امام رضا (ع)... یاد آن هوای معطر که انگار تمام زمین و آسمان را یاس گرفته است... یاد آن آدم هایی که دیگر نیستند ولی هیچ چیز جز سادگی و دلدادگی نداشتند، یاد آن‌ها که دیگر نایابند به خیر....
به رویِ دنیا بست چشم‌ هایی را که نذر خدا کرده بود ...
زنده آن است که با دوست وصالی دارد ...
ابراهیم خلیل(ع) یک اسماعیل به قربانگاه بُرد ندا آمد بازگرد! اما پدران شهداء دسته گلها به مقتل فرستادند گاهی فقط پیکر می‌آمد گاهی اِرباً اِربا می‌آمد و گاهی همان ‌هم دیگر نمی‌آمد... 🌷
🔗 فرازی از وصیت‌نامه‌ شهید_ابراهیم_مصطفوی "مرگ می‌آید و همه‌ی ما را در هر کجا و در هر حال که باشیم در می‌یابد و به این زندگی نیم روزه‌ی ما پایان می‌دهد. زندگی جز محلی برای آزمایش های الهی نیست، و اکنون در آزمایش جنگ با کفار قرار گرفته‌ایم. شما را وصیت می‌کنم به صبر و استقامت در این راه آن هم خالصانه فی‌سبیل‌الله…" 🌷
به یاد "ذاکر اهلبیت شهید ناصر ورامینی" فرازی از وصیت‌نامه: «هیچ‌ یک از اقسام مرگها افتخارآمیز نیست تنها شهادت است که در هاله‌ای از تقدس، شرافت و افتخار قرار دارد . پس شما دوستانی که هنوز به جبهه نیامد‌‌ه‌اید یا در گروه‌های مقاومت شرکت نکرده‌اید جای شهدا را در گروه‌های مقاومت و جبهه‌ها پر کنید. باشد که شما هم سر به زانوی سرور شهیدان حضرت حسین بن علی (علیه السلام) گذاشته و لبخند شادی بزنید... به امید فتح کربلای حسینی کسی که سالها منتظر شهادت بود رفت ..»
عزیز (مادر بزرگ شهید وزوایی) با یک سینی پر از پیاله های کوچک اومد و کنار محسن نشست. توت خشک کشمش و بادام خب بگو محسن جون ببینم از جبهه ها چ خبر ؟ پس این راه کربلا کی باز میشه پسرم ؟ برگرفته از کتاب یک محسن عزیز