از اول نامزدیمون...💍
با خودم کنار اومده بودم که من،
اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت...💔
یه روزے از دستش میدم...😞
اونم با #شهادت...
وقتی كه گفت میخواد بره...🚶
انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد...💔
انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده...
اونقد ناراحت بودم...
نمیتونستم گریه کنم...
چون میترسیدم اگه گریه ڪنم،
بعداً پیش ائمه(ع) #شرمنده شمـ 😞
يه سمت #ايمانم بود و
يه سمت #احساسم...
احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره...❌
ولی ایمانم اجازه نمیداد...
یعنی همش به این فکر میکردم
که #قیامت...
چطور میتونم تو چشماے #امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و...
انتظار شفاعت داشته باشم...😕
در حالےکه هیچ کاری تو این دنیا نکردم...
اشکامو که دید...😢😭
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت...😭
"دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـــــا..."
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
💥مرز بی رحمیِ ما، نسبت به #پدر انمان،
بقدری باریک است؛
که اغلبِ ما نادانسته به آن دچاریم.
ـ محدودهی این بیرحمی کجاست؟
ـ چگونه میتوان از این آتش درامان ماند؟
ویژهی میلاد #امیرالمؤمنین علیهالسلام🌟
#روز_پدر
سقای دشت کربلا
🎠 تهيه آب در جنگها و شرايط سخت، نشان از دلاوری داشت، چرا که معمولا دسترسی به آب در منطقه جنگی به عنوان عامل راهبردی دشوار می نمود.
📌در شب جنگ بدر پيامبر اکرم (صلّی الله عليه و آله و سلّم) از اصحاب پرسيد: "کیست امشب برود برای ما آب بیاورد؟" اصحاب سکوت کردند. #امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشکی برداشت و وارد چاه تاريک و عميقی شد و مشک را پر کرد و بیرون آمد.
📌در جنگ صفين هنگامی که معاویه آب را بر روی سپاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) بست، ایشان #مالکاشتر را برای تهيه آب گسيل داشتند. او دلاورانه از اطراف نهر دورشان کرد و آب به دست یاران اميرالمؤمنين (علیه السلام) افتاد.
📌اما کربلا ، از روز هفتم محرم آب توسط عمر بن سعد بر اهل بيت و سپاه بسته شد.کم کم ذخيره آب لشکر امام حسين (عليه السلام) تمام میشد. در اين شرايط #حضرتعباس (عليه السلام) چند بار به سمت نهر فرات تاخت و مقداری آب برای سپاه و اهل بيت امام تهيه نمود و با رشادتی که از پدرش به ارث برده بود، منصب سقایت آن واقعه عظيم تاريخی را به نام خود ثبت نمود.
💠اما اوج ايثار و رشادت عباس بن علی (عليهما السلام) را میتوان در راهی شدن او به ميدان مشاهده نمود .
سقای دشت کربلا مشک خود را برداشت و وارد فرات شد.
بر طبق برخی از نقل ها کفی از آب برداشت و خواست بنوشد، اما ياد تشنگی برادرش امام حسین (عليه السلام) افتاد و آب را روی آب ریخت و از نوشيدن آب منصرف شد.
سپس مشک را پر از آب کرد و با لبان تشنه از فرات خارج شد. آنگاه به خود چنین خطاب کرد:
🔺ای نفْس ! پس از حسین خوار باش و بعد از او شایسته نیست که زنده باشی. این حسین است که وارد مهلکه مرگ شده و تو می خواهی آب خنک بنوشی؟ به خدا قسم این کار رويه دین من نیست ...
🔷سلام خداوند بر ساقی تشنه لب، عباس فرزند امير المؤمنين (ع) ...