eitaa logo
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
656 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5هزار ویدیو
115 فایل
📍تحت مدیریت تر‌ک اوشاخلاری پارس آبادمغان😁 - کپۍ؟ حلالت‌ رفیق😉! https://harfeto.timefriend.net/17250461676885
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 2⃣1⃣ 💎حتی به من گفتن اینکه ازدواج شما به آسانی صورت گرفت و زندگی خوبی داری نتیجه کارهای خیری است که برای هدایت دیگران انجام دادید. شنیدم که مامور بررسی اعمال گفت: کوچکترین کاری که برای رضای خدا و در راه کمک به بندگان خود کشیده باشید آنقدر در پیشگاه خدا ارزش پیدا می‌کند که انسان حسرت کارهای نکرده را می خورد 🌀خیلی مطلب در مورد ارتباط با نامحرم شنیده بودم. اینکه وقتی یک مرد و زن نامحرم در یک مکان خلوت قرار می گیرند نفر سوم آنها شیطان است. یا وقتی جوان به سوی خدا حرکت می کند شیطان و ابزار جنس مخالف به سوی او حرکت میکند. یا در جای دیگری بیان شده که در اوقات بیکاری شیطان به سراغ فکر انسان می رود. ✅این موضوع فقط به مردان اختصاص ندارد زنانی که با نامحرم در تماس هستند نیز به همین دردسرها دچار می‌شوند. و اینجا بود که کلام حضرت زهرا را درک کردم که می فرمودند: بهترین حالت برای زنان این است که (بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنان را نبیند. در کتاب اعمال من یک موضوع بود که خدا را شکر به خیر گذشت. 🔶 سال‌های اولی که موبایل آمده بود برای دوستان خود با گوشی پیامک می‌فرستادم. بیشتر پیام‌های من شوخی و لطیفه بود. آن زمان تلگرام و شبکه‌های اجتماعی نبود لذا از پیامک بیشتر استفاده می‌شد. رفقای ما هم در جواب ما جوک می فرستادن. در این میان یک نفر با شماره ناشناس برایم لطیفه های عاشقانه می‌فرستاد. 📘من هم در جواب برایش جوک می فرستادم.نمی‌دانستم چه کسی هست. دو بار زنگ زدم اما گوشی را جواب نداد. از شماره ثابت به او زنگ زدم. به محض اینکه گوشی را برداشت متوجه شدم یک خانم جوان است، بلافاصله گوشی را قطع کردم. 🔰از آن به بعد دیگر هیچ پیامی برایش نفرستادم و پیامک هایش را جواب ندادم. جوان پشت میز همین طوری که برخی اعمال روزانه ما را نشان می‌داد به من گفت: نگاه حرام در ارتباط با نامحرم خیلی در رشد معنوی انسان‌ها مشکل‌ساز است. 🌸امام صادق علیه السلام در حدیثی نورانی می فرماید: نگاه حرام تیری مسموم از تیرهای شیطان است. هر کس آن را تنها به خاطر خدا ترک کند خداوند آرامش و ایمانی به او می‌دهد که طعم گوارای آن را در خود می یابد. به من گفت: اگر تلفن را قطع نمی کردی گناه سنگینی در نامه اعمالت ثبت می شد و تاوان بزرگی در دنیا می‌دادی. 💠جوان پشت میز وقتی عشق و علاقه مرا به شهادت دید گفت: اگر علاقه مند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند هر نگاه حرام که شما داشته باشید ۶ ماه شهادت شما را به عقب می‌اندازد. یادمه اردوی خواهران برگزار شده بود به من گفتند شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. مربیان خواهر کار اردو را پیگیری می‌کنند، اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست.از سربازها هم استفاده نکنید. 💥سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردوی می‌رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز می چیدم و با هیچ‌کس حرفی نمی‌زدم. روز اول یکی از دخترانی که در اردو بود دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. 🔴سرم پایین بود فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد، هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هر بار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم. 🎲شنیده بودم که قرآن در بیان توصیفی اینگونه زنان می فرماید: مکر و حیله زنان بسیار بزرگ است. در بررسی اعمال وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار می شدی به مرور کار و زندگیت را از دست میدادی. برخی گناهان اثر نامطلوب این گونه در زندگی روزمره دارد. 💢یکی از دوستان همکاران فرزند شهید بود خیلی با هم رفیق بودیم شوخی می‌کردیم. یک بار دوست دیگر ما به شوخی به من گفت باید بروید و مادر فلانی ازدواج کنید تا با هم فامیل میشوید. اگر ازدواج کنی فلانی هم می شود پسرت! از آن روز به بعد سرشوخی ما باز شد و دیگر این رفیقم را پسرم صدا میکردم. 🌿هر زمان منزل دوستم می رفتیم و مادر این بنده خدا را می دیدیم ناخود آگاه می خندیدیم. در آن وادی پدر همین رفیق من در مقابل قرار گرفت. همان شهیدی که ما با همسرش شوخی می‌کردیم! ایشان با ناراحتی گفت: به چه حقی در مورد یک زن نامحرم و یک انسان اینطور شوخی کنید؟! ... @sahidsarjoda
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 #دام_شیطان 🔥 #قسمت_یازدهم 🎬 بابا بیچاره فکرمیکردبه خاطربرخوردش من اینجورشدم ,
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 🔥 🎬 وارد ساختمان شدیم,گویا خونه ی یکی از مسترهای زن بود,انگار نیمه های جلسه بود که رسیدیم,ازچیزی که می‌دیدم خیلی تعجب کردم, برخلاف جلسه ی قبل که معنوی و روحانی بود اینجا مثل تگزاس می‌موند! یک مشت زن بی حجاب ,قاطی مردا هر کدوم یک جام به دستشون که فکر می‌کنم,ش ر ا ب بود ,با تعجب برگشتم به سمت بیژن و گفتم اینجا چرا اینجوریه؟؟ اینا که دم از دین و قرب خدا می‌زنند با نجاست خواری و ش ر ا ب میخوان به قرب الهی برسن؟؟ بیژن گفت:تحمل داشته باش ,تو چون مدارج عالی عرفان را طی نکردی ,درک اینجور چیزا برات امکان پذیر نیست! تو اینجا نمی‌خواد کشف حجاب کنی و چیزی بنوشی ,فقط یک اتصال بگیر تا ببینم ظرفیت تعلیم ترم‌های بالاتر را داری؟ مثل همیشه نتونستم باهاش مخالفت کنم, دوتا از مسترها اومدن دوطرفم و به اصطلاح خودشون وصلم کردند به شعور کیهانی... خدای من همه جا را نورسیاهی گرفته بود به نظرم می‌رسید یکی داره کاسه ی سرم را می‌تراشه😖,دست وپاهام به اختیار خودم نبود و تند تند تکون می‌خورد , ناخوداگاه از جام بلند شدم رفتم سمت آشپزخونه , هرچی دم دستم بود شکوندم ,یه کم آروم شدم و اومدم سرجام نشستم. بیژن که شاهد همه چی بود ,کف زنان آمد کنارم نشست و گفت:آفرین هما, می‌دونستم که روح تو ظرفیتش را دارد, توموفق شدی به شعور کیهانی وصل بشی اون ظرف شکستنتم ,یک نوع برون ریزی بود از این به بعد تو می‌تونی کارای خارق‌العاده ای انجام بدی... بعد انگار کسی تو گوشش چیزی گفت ,بلند شد ,پاشو همااا بابات داره میاد سمت دانشگاه, پاشو تا نرسیده ,من ببرمت... سریع پاشدم و راه افتادیم , تقریبا پنج دقیقه زودتر از بابا رسیدم. سوار ماشین بابا شدم می‌خواستم سلام و علیک کنم یکهو صدای انگلیسی مردگونه ای از گلوم بیرون آمد. بابا با تعجب نگاهم کرد پشت سر هم سوالای مختلف پرسید, من می‌خواستم جواب بدم اما با اینکه زبان انگلیسی مسلط نبودم, بی اختیار، سوالات بابا را با همون لحن صدا و به زبان انگلیسی سلیس جواب می‌دادم. خودم گیج شده بودم و بابا داشت دیوونه می‌شد... رفتیم خونه, مامان آمد جلو , بابا زد تو سرش و اشاره کرد به من و گفت:حمیده,دخترت دیوونه شده😭 مامان شونه هام را تکون داد , پرسید چت شده هما؟؟؟ اومدم بگم ,هیچی نشده و... اینبار صدای بچه ای از گلوم خارج شد که به زبان ترکی صحبت می‌کرد...😱 خودمم حسابی گیج شده بودم, بابا اینبار خشکش زده بود و طفلک مامان ازحال رفت.. منو بردن تو اتاقم قرص خواب دادن بخورم تا بخوابم. فک کنم به گمانشون من واقعا دیوونه شده بودم, عصر می‌خواستن ببرنم پیش روانپزشک. خیلی احساس خستگی می‌کردم, آروم آروم به خواب رفتم... با تکان‌های مادرم ازخواب بیدارشدم, مادر با ترس بهم خیره شده بود. گفتم:ساعت چنده مامان مامان پرید بغلم کرد وگفت:خداراشکر خوب شدی,دیگه دری وری به زبون ترکی و انگلیسی نمیگی . مامان:پاشو عزیزم یه چی بخور ,می‌خوایم بریم دکتر گفتم:دکترررر؟ نه من طوریم نیست نمیام. مامان:اتفاقا باید بیای,همون دفعه ی قبل که تشنج کردی می‌بایست می‌بردیمت .. بالاخره با زور همراه پدرومادرم رفتیم پیش یک روان پزشک... ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @shahidsarjoda.
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
باید پناه برد بر خدا از مکر اینان که میخواهند پیامبر خدا را و قران را در دو جبهه مخالف جلوه دهند و گ
دوباره برمیخیزد ابوبکر! چشم و گوش را بسته و دهانش را باز میکند خدا و پیامبر راست گفته اند و دخترش نیز راست گفته است! تو معدن حکمت و موطن هدایت و رحمتی و سرچشمه بخشندگی و گذشت از دامن تو پرورش یافته است! دین خدا استوار بر توست و من نمیتوانم حرف های تو را انکار کنم اما این مسلمین میان من و تو داوری کنند! قلاده خلافت را اینان بر گردن من نهادند و خوشان هم شاهدند! اَلا لَعْنَتُ الله عَلی الظآلِمینْ! چرا گزافه میگوید این مرد؟ مگر خودشان نبودند که هنوز جسد پیامبر روی زمین بود در سقیفه گرد آمدند و خودشان خلافت را غصب کردند و بر گردن خود نهادند؟ همانا که خدا قرار داده آن ها را جزء غاصبین و ظالمین و کافرین و کاذبین و لعنت کرده آن ها را! پس لعنت خدا بر آن ها... اما شما دلتان نیامد که مردم به همین راحتی خود را به جهنم پیشکش کنند پس فرمودید: ای مردم! باشمایم که شتابان به باطل رو آورده اید أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؟ ایا اندیشه نمیکنید در قران؟ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؟ یا بر قلب هایتان مهر خورده است؟ این چنین است که شما سرکشی و عنادتان دل هایتان را تیره و چشم و گوش شما را بسته است ! آه که چه بد کسی را شما معرفی کرده اید و چه بد معامله کرده اید! به خدا قسم که کمر هایتان زیر بار این گناه خم خواهد شد و عاقبت ناگوار کارتان پشیمانتان خواهد کرد! زمانی که پرده های غفلت از دلهایتان برداشته شود آنگاه اهل باطل زیان میبینند! اگر این چوب بیداری بر کفن مردگان میخورد از جسد اعتراض برمیخواست و تن ها در گور میلرزید! واقعا تن پروری و بی مسولیتی با انسان چنین میکند؟ حرف هنوز بسیار مانده بود اما حجت تمام شده بود! اینان مگر مردمی نیستند که در راه اسلام فدایی دادند و اینک دخت نبی را بی یاور میبینند و غیرت و مردانگی را فراموش کردند؟ مگر اینان خود با علی دست بیعت در غدیر ندادند و اینک پشت او را خالی میکنند و عهده شان را میشکنند؟ اینان و خلیفه ای که برگزیده اند، شقی ترین و بدبخت ترین مردم هستند و وای بر آنان در روزی که سرانجام کارشان را ببینند! تهمتی که به پیامبر و آلش زدند بیعتی که در قبال علی شکستند ظلمی که در برابر فاطمه کردند و زنجیرِ ستمگری و جفایی که در برابر ۱۰ امامِ بعدِ علی بافتند و آن را دست بدتر و پست ترِ خودشان سپردند! وای بر کج روندگان از اسما الهی! وای بر منحرفان از صراط مستقیم!