eitaa logo
زندگی به سبک مالک دلها(شهید مالک رحمتی)
498 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
161 فایل
﷽ [ گرجذبہ عشق اولسا گتیرم نجہ گلمز...! ] • ↫با حضور خانواده‌‌ محترم‌ شهید 📝| راه ارتباطی 👇🏼 @malek_delha https://daigo.ir/secret/4291915772 اینجاباقرار دادن خاطراتی از #شهید_رحمتی عزیز سعی داریم که راه شون روادامه بدیم پس شماهم باماهمراه باش.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور 🍁رمان هیجانی و فانتزی 🌷 🍁قسمت در خانه ی ما همیشه نسبت به مسائل دینی نوعی سکوت مبهم وجود داشت... خانواده ی پدر و مادرم مذهبی نبودند.😕 یکی از مادربزرگ هایم زمانی که خیلی بچه بودم از دنیا رفته بود. بجز آبنباتهای رنگی که هر هفته برایم میخرید هیچ خاطره ی واضح دیگری از او نداشتم. آن یکی مادربزرگم هم مذهبی نبود اما نمازش را میخواند و روزه اش را میگرفت. مهم ترین اعتقاد مذهبی خانواده ام این بود که هرسال هرطور شده برای امام رضا.ع 🕊به مشهد بروند....😍☺️ مادرم یک بار برایم تعریف کرده بود که وقتی بعد از چند سال تلاش برای بچه دار شدن مرا باردار شد.. بخاطر خطر سقط جنین تمام مدت استراحت مطلق کرد،😥 وقتی هم که من زودتر از موعد به دنیا آمدم دکترها امید چندانی به زنده ماندنم نداشتند و به آنها گفته بودند باید از من قطع امید کنند.😒 مادرم می گفت با که کردم زندگی دوباره ات را گرفتم.... و اینگونه شد که من بجای «ماهان خان» تبدیل شدم به «آقا رضا» !😍 ظاهرا بعدها «عمو مهرداد» خیلی اصرار کرده بود که اسمم توی شناسنامه رضا باشد و مرا ماهان صدا کنند اما نپذیرفته بود.... عمو مهرداد مخالف سرسخت این نوع اعتقادات بود و تمام این افکار را میدانست.😟 زیاد پای حرفهایش ننشسته بودم اما آنقدر بلند بلند اظهار نظر می کرد که همه فامیل با افکارش آشنایی داشتند.😐 برای من که تا آن روزها هیچوقت ذهنم درگیر این مسائل نشده بود، جستجو کردن و ماجراجویی درباره حرف هایی که در کلاس بین بچه ها رد و بدل می شد بود. ترم اول کم کم رو به اتمام بود. تصمیم گرفتم در فاصله ی کوتاه آغاز ترم جدید کمی کنم. بدون برنامه و تحقیق قبلی به خیابان انقلاب رفتم و با راهنمایی فروشنده چند کتاب خریدم... و شروع به خواندن کردم... ادامه دارد.... نویسنده:فائزه ریاضی