eitaa logo
رفیق‌شهیدم‌ابراهیم‌هادی
145 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
بسم رب شهدا و الصدیقین راه ارتباطی با ادمین کانال @Imam_Hosin313 تاسیس: ۱۴۰۰/۳/۸ کپی کردن مطالب آزاد نوش جانت
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌸 شهرام در حیاط را باز کرد. وجیهه مظفری پشت در بود. وجیهه دختر سبزه‌رو و قد بلند آبادانی بود که با زینب دوست بود. شهلا آن شب به وجیهه زنگ نزده بود، اما وجیهه از طریق یکی از دوست هایش، خبر گم شدن زینب را شنید و به خانه‌ی ما آمد. وجیهه هم خیلی ناراحت و نگران شده بود. او به من گفت: "باید برای پیدا کردن زینب به بیمارستان های اصفهان سر بزنیم؛ زینب بعضی وقت ها برای عیادت مجروحین جنگی به بیمارستان می‌رود. یکی دو بار خودم با او رفتم. " من هم می‌دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحین می‌رود. زینب بارها برای من و مادربزرگش از مجروحین تعریف کرده بود. ولی او هیچ وقت بدون اجازه و دیروقت به اصفهان نمی‌رفت. خانه‌ی ما در شاهین شهر بود که بیست کیلومتر با اصفهان فاصله داشت. با اینکه می‌دانستم زینب چنین کاری نکرده، اما رفتن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود. من و خانواده‌ام، که آن شب آرام و قرار نداشتیم، حرف وجیهه را قبول کردیم. وجیهه قبل از رفتنمان به اصفهان، با خانواده‌اش هماهنگ کرد و همه با هم به طرف اصفهان رفتیم. آن شب جاده‌ی شاهین شهر به اصفهان تمام نمی‌شد. بیابان های تاریک بین راه، وحشت مرا چند برابر کرده بود. فکر های زشتی به سراغم می‌آمد؛ فکرهایی که بند بند تنم را می‌لرزاند. مرتب •علیه سلام• و •سلام ‌الله ‌علیه• را صدا می‌زدم تا خودشان محافظ زینب باشند. به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابان های اطرافش تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت: "اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. زینب چند روز پیش با یکی از مجروحین این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای آن مجروح را روی نوار ضبط کرد و بعد، نوار را سر صف برای بچه ها گذاشت. آن مجروح سفارش های زیادی درباره‌ی نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبهه ها کرده بود که همه‌ی ما سر صف به حرف های او گوش کردیم. تازه زینب بعضی از حرف های آن مجروح را روی روزنامه دیواری نوشت تا بچه ها بخوانند... •••┈✾~🍃🖤🍃~✾┈••• @SHIDAEBRAHIHADi
🍂🌸 ای خدای بزرگ، ای خدای محبوب زینب که همیشه تورا عاشقانه صدا میزد وهیچ چیز را مثل تو دوست نداشت، من مادر زینب هستم. مرا کمک کن تا نترسم، تا بایستم، تا تحمل کنم. باید از گذشته‌ی خیلی خیلی دور شروع کنم؛ از روزی که بدنیا آمدم... فصل‌سوم🌙♥️ من تنها فرزند مادرم بودم که او با نذرو نیاز و دعا و التماس از علیه سلام گرفته بود. مادرم، تاجماه طالب نژاد، در آبادان زندگی می‌کرد. وقتی خیلی جوان بود و من در شکمش بودم، شوهرش را از دست داد. او زن جوانی بود که کس و کار درستی هم نداشت و یک دختر بدون پدر هم روی دستش مانده بود. برای همین، مدتی بعد از مرگ پدرم با مردی به نام درویش قشقایی ازدواج کرد. درویش قبلا زن و دو پسر داشت، اما پسر هایش در اثر مریضی از دنیا رفتند و زنش هم از غصه‌ی مرگ پسرهایش به روستای خودشان که دور از آبادان بود برگشت. دوریش که نمی‌توانم به او (نا بابایی) بگویم، آمد و مادرم را گرفت. درویش مرد خیلی خوبی بود و واقعا در حق من پدری کرد. مادرم بعد از ازدواج مجددش، یک بار باردار شد اما بچه‌اش سقط شد و او همچنان در حسرت داشتن فرزندان دیگری ماند. یادم هست که وقتی بچه بودم، همیشه دهه‌ اول محرم در خانه روضه داشتیم. یک خانه‌ی دو اتاقه‌ی شرکتی در جمشید آباد آبادان داشتیم. من که خیلی کوچک بودم، در خانه‌ی همسایه ها می‌رفتم و از آنها می‌خواستم که برای روضه به خانه ما بیایند. من نذر امام حسین علیه سلام بودم و تمام محرم و صفر لباس سیاه می‌پوشیدم. مادرم در همان دهه اول برای سلامتی من آش نذری درست می‌کرد و به در و همسایه می‌داد. او همیشه دلهره‌ی سلامتی من را داشت و شدیدا به من وابسته بود. مادرم عاشق بچه بود و دلش می‌خواست بچه های زیادی داشته باشد. اما خداوند همین یک اولاد را بیشتر به‌اش نداد؛ تازه آن هم با نذر و شفاعت آقا امام حسین علیه سلام. من از بچگی عاشق و دلداده‌ی امام حسین علیه سلام و حضرت زینب سلام الله علیها بودم. زندگی‌ام از پیش از تولد، به آنها گره خورده بود. انگار دنیا آمدنم، نفس کشیدنم، همه به اسم علیه سلام و ڪربلا✨ بند بود. •••┈✾~🍃🖤🍃~✾┈••• علی شخصی حلال👍 برای کانال خودتون حلال 🙂 کانال ما بپیوند 💚 ابراهیم هادی 🆔@SHIDAEBRAHIHADi
یڪ‌جایی‌نوشتہ‌بود تڪلیف‌دوست‌داشتن‌هایت‌راروشن‌ڪن باخودم‌گفتم‌لاعشق‌الاحسین.. ‌‹
✨بنری در عزای امام حسین علیه السلام در مرکز شهر سرینگر، پایتخت کشمیر با محتوای « فاجعه کربلا شیعه و سنی ندارد، تو یا با حسینی یا با قاتلش» نصب شده که بازتاب زیادی در رسانه‌های اجتماعی داشته است. ✨شیعیان کشمیر به مناسبت ایام محرم، خیابان‌های کشمیر را پر از بنرها و پرچم‌هایی سیاه کرده‌اند
«قࢪيبٌ‌من‌القلب ولوبينناألف‌بلد» نزدیک قلبمی اگرچه بین مافاصله هاست♥️
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اقای امام حسین:) درسته که ما از شدتِ غمت، جون نمیدیم اما قلبمون به معنای واقعی مچاله میشه :)) ❤️