eitaa logo
رفیق‌شهیدم‌ابراهیم‌هادی
144 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
بسم رب شهدا و الصدیقین راه ارتباطی با ادمین کانال @Imam_Hosin313 تاسیس: ۱۴۰۰/۳/۸ کپی کردن مطالب آزاد نوش جانت
مشاهده در ایتا
دانلود
💌با شتر در حال حرکت به مکه بود در مراجعت از قافله عقب مانده و راه را گم کرد. کم کم به محلی که باتلاق بود رسیده و پاهای شتر در آن باتلاق فرو رفت. دیگر نمی توانست از شتر پیاده شود و شتر هم نزدیک بود بمیرد. ناگه از دل فریاد زد : «یا اَباصالِحَ المهدی اَدرکنی» این جمله را چند مرتبه تکرار کرد. اسب سواری به طرفش می آید و او در باتلاق فرو نمی رود. می گوید : به گوش شترم جملاتی گفت که آخرین کلمه اش را شنیدم «حَتّی البابْ» یعنی " تا دم در". شترم حرکت کرد و پاهای خود را از باتلاق بیرون کشید و به طرف کوفه به سرعت حرکت کرد. رویم را به طرف آن آقا کردم و گفتم : «مَنْ اَنْتَ» تو که هستی؟ فرمود:اَنا الْمَهْدی گفتم: دیگر کجا خدمتتان برسم؟ فرمود: «مَتی تُرید» هر جا و هر وقت تو بخواهی. دیگر شترم مرا از او دور کرد و خودش را به دروازه کوفه رساند و افتاد. من در گوش او کلمه  «حَتّی البابْ» را تکرار کردم، از جا برخاست و تا در منزل مرا برد و این دفعه که به زمین افتاد فوراً مُرد. 📚ملاقات با امام زمان ╚════════🍃═╝