eitaa logo
رفیق‌شهیدم‌ابراهیم‌هادی
145 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
بسم رب شهدا و الصدیقین راه ارتباطی با ادمین کانال @Imam_Hosin313 تاسیس: ۱۴۰۰/۳/۸ کپی کردن مطالب آزاد نوش جانت
مشاهده در ایتا
دانلود
: 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 زمانی که محمد علی به دنیا آمد،بعد از چند روز مشکل پیدا کرد .بیمارستان بستری شد. بیمارستان رفتم . مصطفی در بخش نوزادان پشت در اتاق نشسته بود ،ازش پرسیدم: مصطفی محمدعلی بهتره؟  گفت: مامان الحمدلله خیلی بهتر شده ولی من نگران بودم . مصطفی متوجه نگرانی من شد. گفت : مامان اینقدر که نگران  سلامتی جسمش هستی ؟ کمی هم برای عاقبت بخیر شدنش دعا کن . بهش گفتم: نگران نباش ، قبل از اینکه شما به دنیا بیایی از خداوند خواستم که اگر قرار است نسلی از من به وجود آید ، که در غیر راهت باشد اصلا به وجود نیاید . این دعای همیشگی ام بوده . بعد از چند دقیقه گفت: مامان چه دعای اساسی ای کردی ، این دعا ریشه ای است ،خیلی حال کردم. مادر شهید 🌸🍃 ❤️ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸 @SHIDAEBRAHIHADi التماس دعای شهادت
🎙🎈 شب اول ماه رجب بود ، شب میلاد آقا امام باقر ( علیه السلام )🌸🎉 سید ابراهیم به ما گفت: "بچه ها همه دست ها بالا... شب عملیات بود و موقع دعا🤲🏻 بعد دست ها را که بردیم بالا، سید ابراهیم گفت: "خب حالا همه ها ها ها ها... 😂" با دست به دهانش میزد و ادای سرخ پوست ها را در می آورد.😁🤣 در آن بحبوحه ، شوخی اش گرفته بود...😬 بچه ها هم شروع کردن به ها ها ها ها ها کردن😃🖐🏻 خنده بر لبان همه نشست...♥️✨  راوی
💔 این جوریه که میگن "الرفیق ثم الطریق"...🌱 حواستون باشه کیو واسه رفاقت انتخاب می‌کنید :)🙂
🌸🌿 دلی گرفته و چشمی به راه دارم من مخواه بی تو بمانم... گناه دارم من... ❤️
♥️🎙 با اینکه جانشین فرماندهے تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود ، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید! یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند.📿✨ آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد :)🕊 نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: "خب آقاجان ، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم! کمی هم استراحت کن... شما فرمانده مایی!باید آماده باشی!🌿" لبخندی زد و گفت: "خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم...♥️ جز این باشه رسم آزادگی نیست!🖐🏻"  راوی دوست و همرزم شهید علی شخصی حلال👍 برای کانال خودتون حلال 🙂 کانال ما بپیوند 💚 ابراهیم هادی 🆔@SHIDAEBRAHIHADi
در حوزه امام جعفر صادق علیه السلام چهار سال درس طلبگی خواند و چند ماهی هم مشهد رفت.... اما به قول خودش گمشده‌ ای داشت و دنبال گمشده اش بود... مصطفی تمام ذهنش درگیر کارهای فرهنگی بود و علاقه داشت در زمینه ادیان و عرفان از طریق کارهای فرهنگی با بچه‌ها ارتباط برقرار کند،اصلا بیشتر نیروهایش نوجوان بودند... بیشتر کتاب هایی که مطالعه می‌کرد در خصوص شهدا بود. آن قدر زندگی شهدا را خوب خوانده بود که گویا با آن‌ها زندگی کرده است! همیشه هم به بچه‌ها پیشنهاد می‌کرد در خصوص زندگی شهدا مطالعه داشته باشند بیشترین کتابی که هدیه می‌داد کتاب بود. 🕊🌷
🌿🌼 مثلا خنده تو قاتل جانم بشود ... این دل انگیز ترین ؛ قتل جہان خواهد شد (:
🌱🌹 با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج ❤️
🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در مُحرم خلاصه می شود. قرار بی قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش، او را نذر حضرت عباس کرده بود. 🍃حسرت هایش برای نبودن در کربلا، کار دستش داد. بی قراری اش با چهارشنبه های نذر علمدار و روضه هیئت بیشتر شد، پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف حرم عمه سادات آرام گرفت. 🍃 نام جهادی را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند. گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. 🍃دلش در گرفتار شده بود. اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که سردار دل‌ها از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست. در روز شهید شد، نگاهی کن به ما اسیران بلاتکلیف. 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 🥀مزار شهید : بهشت رضوان شهریار 🕊محل شهادت : حلب، سوریه 🎈🎀رفیق شهیدم تولدت مبارک🎀🎈
خدایا‌... از تو ممنونم‌ که در‌ دل‌ ما محبت ‌سید علی خامنه‌ای را انداختی تا ‌بیاموزد‌ درس‌ ایستادگی را... 🌿 🕊🌱