⚫️رفاقت من و حسین از سری اول سوریه داغ شد خیلی با روحیه کارهارو پیگیر بود.
خیلی خوشحال بود و دائم در تکاپو بود ، باورکردنی نبود واقعا جیره غذایی تو ماموریت کم بود.
تو ماموریت نقطه وصل من با حسین بود,,با پسرش آقا محمد جواد مردونه صحبت میکرد,مثل دو تا آدم بزرگ، همش میگفت محمد جواد پسر جان هوای مادرتو وقتی که نیستم داشته باشیا،
سری دوم دم پرواز به حسین گفتم,,حسین شهید بشی محمد جواد چی!؟گفت:خدا بزرگه,محمد جواد هم بزرگ میشه نگران نباشید.
💔شهادت ۲۱فروردین۹۵
🌷 شهید حسین بواس
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⚫️فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین بواس
خدا میداند که چقدر این ذکر «اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده زینب(سلام اللّه علیها)» را گفتیم تا خدا این توفیق را به ما بدهد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم.
الحمدللّه خدا بر سر ما منّت نهاد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم و اینک در این سرزمین هستیم.
واقعاً لذّت دارد تا ما هم از آن همه سختی که خاندان نبوت متحمّل شدند را به قدر ذرّه ای بچشیم و در این راه قدم برداریم. الحمدللّه
🌷 شهید حسین بواس
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سلام شهید ...🖐🏼
✨حضرت رسول اکرم صلیالله علیه
🌺سوگند به آنکه جانم در دست اوست,
هیچ کس بر شهدا سلام نمی کند مگر اینکه شهیدان سلام آنان را پاسخ می دهند ...
#حدیث
🌷شهید مدافع حرم حسین بواس
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ویژه ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
💐ولادت با سعادت هفتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، امام موسی کاظم علیه السلام بر پیروان ولایت خجسته باد.💐
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
تو بدنیا آمدی مستی ما تمدید شد
-
#امام_کاظم💛
#میلاد_امام_کاظم🎊
#استوری📱
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
موسیبنالجعفرجانم♥️
اَلا ای قلّه ی کوهِ مدارج
به دردِ لاعلاج تنها معالج
عزیزِ فاطمه موسی ابنِ جعفر
دخیلم حضرتِ باب الحوائج
#امام_موسی_الکاظم علیهالسلام
#استوری
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌷ای روشنای خانه امید :
🖐🏼 ای شهید ای معنی حماسه جاوید؛ ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچهی خورشید؛ ای شهید
🌷 شهید مدافع حرم حسین بواس
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌸اتفاق جالب سر نماز که بعد از شهادت حاج قاسم در همه دنیا صدا کرد🌸
خبر دادند قرار است با سردار که بابل آمده بودند دیدار خصوصی داشته باشیم. چون بچههای من کوچک بودند و اکثر مراسمها را نمیرفتم مطمئن شدم سردار میآید بعد رفتم. برای بچهها گفته بودم سردار یک پاسداری است که فرمانده باباست و با آدم بدها مبارزه میکند عکس او را نشانشان داده بودم که آدم مهمی هست.
بچهها تا او را دیدند میگفتند مامان سردار. موقع اذان مغرب همه صف بستند. من سر نماز بودم محمد حسین از پیشم رفت بعد متوجه شدم رفته گلی که داشته هنگام قنوت نماز ،داده به سردار🌷. سردار هم که آمدند سر میز ما محمدحسین با همه دنبال او میرفت. سردار لباس شخصی بود و همه برایشان سوال بود که چطور وقتی سردار لباس نظامی نپوشیده بچه تشخیص داده؟ من میگویم این ذات پاک حاج قاسم بود که بچهها را جذب خودش میکرد؛ و اینکه پدرشان آنها را هدایت میکرد، چون اعتقاد دارم شهدا زنده هستند.
سردار که سر میز ما آمد احوالپرسی کردند و صحبتهای خصوصی مان را به ایشان منتقل کردیم حاج قاسم، محمد حسین را بغل کرد و گفت: بالاخره ما دو تا دوست بهم رسیدیم.😍 مشکلاتمان را پرسید. سردار لطف کرد و روی عکس حسین آقا جملهای نوشت.❤️ دست محمد حسین با چاقو برید و بچه خودش را به حاج قاسم رساند تا انگشتش را نشان دهد. سرداری با آن ابهت خودش را پایین آورد محمد حسین را در آغوش گرفت و با بچه هم دردی کرد.❤️
🎙(خاطرات دیدار با سردار قاسم سلیمانی به روایت همسر شهید بواس)
🌷 شهید حسین بواس
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
خاطرهبازی با انگشتری که هدیه سردار است ...📝
🎙مادر شهید حسین بواس :
در همان مراسم سردار به ما انگشتری هدیه داد، من به سردار گفته بودم که با خودم قرار گذاشتم بعد از پیروزی داعش، اگر روزی سردار خانه ما بیاید جلویش زانو میزنم، سردار در پاسخ گفت؛ این حرف را نزنید من میخواهم چادرتان را ببوسم شما مادر شهید هستید و احترامتان واجب است، گفتم احسنت که نیروهای خوبی تربیت کردید و از ایشان دعوت کردم که به منزلمان بیایند...
سردار در پاسخ گفت: چشم شما غذای محلی درست کنید من یک روز ناهار مهمانتان میشوم، شهید حسین پورجعفری هم کنارشان بود با یک لباس ساده، که گفت حاج آقا ما را هم با خودتان ببرید، سردار پاسخ داد نه من تنها میروم، گفتیم فروردین ماه سالگرد شهدای شهیدمان است در خدمتتان هستیم.
مادر این شهید مدافع حرم، میگوید؛ پس از این دیدار سردار دو بار با ما تماس گرفت میخواست به دیدارمان بیاید که میسر نشد، محمدجواد(فرزند شهید بواس) که بیتاب بود یک نقاشی کشید به سردار سلامی رساندیم تا به دست حاج قاسم برساند، پس از اینکه نقاشی به دستش رسید گفت این نقاشی زیبا را تا آخر عمرم حفظ میکنم، راستی محمدجواد همان پسر بچهای است که در مقابل رهبر ناخواسته حالت احترام نظامی به خود گرفت و حضرت آقا به او گفت؛ آزاد سردار...
خلاصه اینکه دیدار با سردار در منزل ما میسر نشد، و خبر شهادتشان بهدستمان رسید، بر خود واجب دانستیم و راهی منزل سردار شدیم، برای دلجویی از همسر سردار و دخترشان زینب، در میان خانوادههای شهدا، عکس شهید که دستم بود بالا گرفته خودم را معرفی کردم و گفتم سردار قرار بود مهمان خانه ما باشد نشد، گفتم نوه من همان پسری است که میان نماز سردار به او شاخه گل اهدا کرد، اشک از چشمان همه جاری شد، زینب خانم در پاسخ گفت من به جای پدرم خواهم آمد، بابای من بچهها را دوست داشت و برای خانواده شهدا احترام قائل بود...
شهادت سردار و تب و بیقراری محمدحسین⚫️
محمدحسین پس از شهادت سردار دچار افسردگی شد و تب کرد، میگفت دوست من را شهید کردند من بزرگ شوم ترامپ را میکشم چرا دوستم را شهید کرد؟ باید پاسدار شوم و بروم قدس را پس بگیرم، امروز او سردار سلیمانی را اسوه و الگویی برای خودش قرار داده است.
🌷خاطرات مادر شهید حسین بواس از دیدار با سردار قاسم سلیمانی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR