eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.9هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/Nashenas_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
دربان اهل بیت 🏴 از شهــــید سیــــاوشی سؤال کردم چرا همیشه جلوی دری و داخل مشغول خادمی نمی‌شوی؟ با کلامی که گویی از اعماق قلب و اعتقاد بر می‌خواست پاسخ داد «برای اهل‌بیــ❤️ـــت(علیه السلام) باید دربان باشی، برای این خاندان هر چه خود را کوچکتر بدانی، بزرگتر خریدارت خواهند بود ...✋ 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✨دو بیتی مورد علاقه شهید :       شکر خدا که در پناه حسین ایم❤️                    عالم از این خوب تر پناه ندارد❤️ 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤 فرمانده‌شهید : (شهیدناظــــری)🥀 🍃 از نظر روحیه در بین بچه های تکاور همیشه در هر جمعی بود روحیه آن تیم و گروه خوب و بالا بود. به خاطر همین خصایص اخلاقی بچه‌ها دوست داشتند در مأموریتها با امیر باشند. مردمدار بود و مردم آزار نبود. خیلی به دیگران به ویژه پدر و مادر و خانواده اش احترام میگذاشت. این احترام گذاشتن را هم همیشه به زبان میآورد. ایام محرم در چیذر ایستگاه صلواتی داشت و حتی یک سال هم تعطیلی نداشت و هر سال بدون وقفه دایر میکرد. فردی بود که مردم از دست و زبانش در امان بودند و کاملاً بچه‌ای مثبت و دوستداشتنی بود که وارد هر جمعی میشد با خودش روحیه مثبت میبرد ...✋ 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙خاطـره‌شهیدسردارناظری‌از شهیدامیرسیاوشی؛ به شهید گیر می‌دادیم😊 از لحاظ اخلاقی هم خیلی خوشبرخورد بود و حسن خلق داشت...🍃 بردباری و متانت در معاشرتش با دیگران کاملاً مشهود بود. خیلی هم شوخ و با روحیه بود. خیلی ساده زیست و بدون تکبر بود. به ریش هم فوقالعاده علاقه داشت؛ نه اینکه ریش بگذارد که بگوید من حزب اللهی ام تا تحویلش بگیرند...🖐🏼 ریشهایش را بیش از حد بلند میکرد و ما هم همیشه به شهید گیر میدادیم که ریشهایت را کوتاهتر کن و میگفتیم با این ریشها شبیه داعشیها شده‌ای که میخندید... 😄‌! 👌🏼حتی یک بار من بهش گیر دادم و گفتم نمیگذارم مأموریت بروی تا ریشهایت را کوتاهتر کنی که او هم به من کلک زد...❗️ رفته بود زیر ریشهایش را با ژل به زیر گلویش چسبانده‌بودویك‌دستمال‌ِگردن‌هم انداخته‌بودوازدورمیگفت‌نگاه‌کن ببین‌الـٰان‌خوب‌شده... 🌿من‌هم‌وقتی‌این کارهایش‌رادیدم‌گفتم‌امیر'رابفرستید به‌مأموریت‌برود... !♥️ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💢سرتیم‌گاردامنیتےبــود 🎙شهیدناظری: شهید سیاوشی در کنار عشقی که به این کار داشت، بدنی ورزیده و آماده و در کل آمادگی روحی و بدنی بالایی داشت که مجموع این ویژگیها خیلی به کارشان کمک میکرد...🖐🏻 امیر به بچه ها از علاقه اش به نیروی دریایی گفته بود و وقتی بچه ها به من معرفی اش کردند و من هم علاقه و شرایط و خصوصیاتش را دیدم، قبولش کردم... پس از اینکه آموزشهای لازم را دید، ما از وجود امیر در کارهایمان استفاده میکردیم!🔗 مدتی در کارهای ویژه شرکت داشت و بعد از مدتی عضو تیم گارد امنیتی شد که کشتیها را در آبراهه های بین‌المللی محافظت میکنند... 📝بعد یک مدت هم به خاطر استعداد و توانمندیاش به عنوان سرتیم عملیات ویژه حفاظت از کشتیها به کار گرفته شد، یعنی سرتیم گارد امنیتےبود . . . 🇮🇷! !♥️ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
درعقیده‌ِشهیدامـیرسیاوشےجهـــاد فےسبــیل‌اللّه‌مقــــدم‌برهمه‌چــیزبـود♥️! از نظر ایشان جهاد فی سبیل الله مقدم بر همه چیز بود.... 🖐🏼حتی اگر میخواهید تیتر بزنید این را بنویسید که در عقیده امیر سیاوشی جهاد فی سبیل الله مقدم بر همه چیز بود. کار ایشان محافظت از کشتیهای تجاری و نفتکش به عنوان سرتیم گارد امنیتی بود و درآمد خوبی هم داشت. به لحاظ مادی تأمین بود و جایگاه و مسئولیتی داشت ولی باز تمام اینها را رها کرد و برای دفاع از حرم خانم زینب(سلام الله علیها) به جبهه های محور مقاومت در سوریه پیوست. از نظر نظامی هم بسیار شجاع و متخصص بود و همیشه داوطلب مأموریتهای سخت. کار هر کسی نیست مدت زیادی در اقیانوس و دریاها به مأموریت برود ولی ایشان این توانمندی را داشت که دورترین مسیرها را انتخاب کند و برود؛ مدتهای زیادی روی آب بماند و مأمــوریتهای سخت را انجام دهد... 🎙نقل‌ازسردارشهیدناظری !♥️ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با هم شهید میشویم . . . ✋💔 ❌شغل امير طوري بود كه به عنوان گارد حفاظتي كشتي‌ها به مأموريت‌هاي برون مرزي مي‌رفت. هميشه احتمال شهادتش بود اما هيچ وقت از شهيد شدن با من حرفي نمي‌زد اما چند ماه آخر گاهي حرف‌هايي مي‌زد كه هميشه با واكنش، اشك و اعتراض من روبه‌رو مي‌شد. چند باري كه گفت دوست دارد شهيد شود من دلخور مي‌شدم و مي‌گفتم حق نداري زودتر از من بروي. وقتي بي‌تابي من را مي‌ديد، مي‌گفت: بسيار خب! شهادت لياقت مي‌خواهد، پس خودت را ناراحت نكن. سرش را خم مي‌كرد و مي‌گفت اصلاً با هم شهيد مي‌شويم و مي‌خنديد. من خيلي به امير وابسته بودم و هميشه از اين دوري كه شرايط كارش ايجاب مي‌كرد، ناراحت بودم. حتي زماني كه داخل خاك خودمان به مأموريت مي‌رفت امكان نداشت دو ساعت از هم بي‌خبر باشيم. هميشه يا زنگ مي‌زد يا پيام مي‌داد كه حالش خوب است و نگرانش نباشم 🌷 🎙(نقل از همسر شهید) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
زود او را خريدند ✅   💔بار آخر كه گفت هند مي‌رود و در واقع سوريه مي‌رفت، اشك‌هايش را ديدم، لرزش دستانش را لمس كردم. به من سفارش كرد كه هواي خودم را داشته باشم، نكند بيمار شوم. گفت نيايم ببينم غصه خورده‌اي و مثل هميشه لاغر شده‌اي. خودت را خوب نگه دار. مراقب خودت باش. امير به هيچ كس نگفت كه كجا مي‌رود. همسرم پنجم آذر سال 1394 اعزام شد و 29 آذرماه سال 1394به شهادت رسيد. حضرت زينب (سلام الله علیها) خيلي زود او را خريد 🥀 🎙(نقل از همسر شهید) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR