eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.9هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
6هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/Nashenas_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات‌همسرشھیدمحمدڪیھانے : هرفردۍڪه عازم می‌شد 45 روز دوره داشت اما شهید هر رفتنشان دو دوره طول می‌کشید. از محرم سال 94 تا محرم 95 ایشان در میدان‌های جنگ سوریه بودند و به ایران هم می‌آمدند به طوری که دیگر رفت و برگشت ایشان به ایران و سوریه برایم عادی شده بود و دفعه آخر به حدی آرامش داشتم که فکر می‌کردم می‌خواهد به تهران برود و دیگر مخالفت نمی‌کردم چون فکر کرده بودم ڪــه‌حالاحالاشھیدنمی‌شود !'💔 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
بہ‌یاددارم‌زمانےڪه‌سوریہ‌بودنددرقالب پیام‌بہ‌ایشان‌گفتم ؛ فڪرمےڪنم‌بیش‌تر ازاین‌هابایدتلاش‌ڪنیدتادرسوریھ‌شھید شوید . .💔 🎙(نقل‌ازهمسرشھید) 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
وقتےکه ایشان در سوریه بودند در قالب پیام همیشه به ایشان می‌گفتم که ما طاقت شهادت شما را نداریم و با شهید شدن شما زندگی ما تمام می‌شود اما وقتی خبر شهادت ایشان را دادند احساس می‌کنم آن لحظه خودم نبودم و بچه ها، بچه‌های خودم نبودند  چون به همسرم گفته بودم اگر شھید شوید تاب و تحمل نمی‌آورم اما . . . 🎙(همسرشھید) 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
هر مرتبه كه محمدم مي‌رفت من با چشمانے گريان و بي‌تاب بدرقه‌اش مےكردم . .💔حتے ديگر همسران شھداے مدافع حرم نصيحتم مي‌كردند كه كاري نكن تا همسرت آرامش نداشته باشد و در ميدان رزم همه حواسش به بيقراري‌ها و دلتنگي‌هاي تو باشد. اما خوب به ياد دارم بار آخر در لحظه جدايي زماني كه محمد مي‌خواست برود آرام بودم و اين بار محمد بود كه آرام و قرار نداشت. محمد سوار بر خودرو راهي شد اما يك باره دنده عقب گرفت و برگشت، دوستانش كه همراهش در خودرو نشسته بودند، علت كارش را پرسيده بودند، گفته بود برگشتم تا يك بار ديگر همسرم را ببينم. دوستانش مي‌گفتند كه محمد همان زمان هم مي‌دانست كه اين ديدار، ديدار آخرش است. مي‌دانست شھادت در چند قدمۍاو قرار دارد :) 🎙(همسرشھید) 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
زيارٺ‌امام‌رضا(علیه السلام)‌ب‌كام‌شھيد!'💛 💔همسرم قبل از آخرين اعزام وقتي به مرخصي آمده بود به ما گفت مي‌خواهم شما را به مشهد ببرم. ما را به زيارت امام رضا (علیه السلام) برد. يك بار وقتي از حرم بيرون آمديم، نگاهش كردم همه محاسنش از شدت گريه و زاري خيس شده بود. به محمد گفتم من را آوردي زيارت يا آمده‌‌اي كار خودت را پيش امام رضا (علیه السلام) راه بيندازي؟ گفت: شرمنده‌ام جبران مي‌كنم. انگار وعده شھادت را از امام رضا (علیه السلام) گرفته بود. به محمد نگاهي كردم و گفتم: محمد جان كار خودت را كردۍديگر . . 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
بی تابی ها را با خواندن قرآن کم کنید در جریان آزادسازی نبل و الزهرا چون عملیات ها پیچیده تر و سخت تر شده بود بعضی از بچه ها در حالت آماده باش صبرشان تمام می شد، آقا محمد همیشه توصیه میکرد که این بی تابی ها را با خواندن قرآن کم کنید و خودش هم همیشه یک قرآن جیبی داشت که تا فرصتی پیدا میکرد مشغول تلاوت می شد. • زمانی که در سوریه بود هم مراسمات دعای زیارت عاشورا، توسل و کمیل را برگزار میکرد ؛ ♥️••• 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
• درشدت‌سرماۍسوریه بچه‌ها برای رفتن به سرویس بهداشتی، به اصطلاح عزا می‌گرفتند. هوا به قدری سرد بود که مخزن آب یخ می‌زد و بچه‌ها باید یخ‌ها را می‌شکستند و آب برمی‌داشتند. در این شرایط سخت محمد دائم الوضو بود و تکیه کلامش این بود: بچه‌ها منطقه جنگی است وضو داشته باشید که اگر ناگهان بمبی، موشکی اصابت کرد با وضو شھیدشویم !'💔 • در دورهمی ها بچه ها را قسم میداد که اگر شهید شدید حتما من را هم شفاعت کنید :) • برای شهید شدن نذر کرده بود و هفته ای یک بار برای رزمنده ها خوراکی تهیه می کرد . . 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
خبرشھادت‌همسرتان‌راچہ‌زمانےشنیدیدو بعدازشنیدن‌چہ‌حسےبھ‌شمادست‌داد؟! همسر شهید : ایشان در طول این یک سالی که در جنگ‌های سوریه حضور داشتند ما را تربیت و هدایت می‌کردند تا بتوانیم شهادتشان را قبول کنیم. قبل از آغاز عملیات به من گفتند که عملیاتی در پیش دارند که دیگر اینترنت ندارند و امکان دارد از ایشان خبری نباشد . چند وقت پیش از شهادتشان نیز در تماسی با مادرش گفته بودند که دوشنبه یعنی یک روز بعد از زمان شهادتشان به ایران می‌آیند. روز چهارم محرم 1395 یعنی 8/8/95 حوالی ساعت 7:45 به کنار سر ایشان تیری اصابت می‌کند و تا ساعت 4 صبح در بیمارستان حلب بستری بودند که همانجا به شهادت رسیدند و روز بعد از شهادت یعنی 9/8/95 پیکر ایشان به وطن بازگشت . .💔 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
محمدم را تقدیم تو کردم💔••• آخرین دوره‌ای که در سوریه بود با من تماس گرفت ، واقعا منتظر و دل‌تنگ محمد شده بودم مادر: مادر جان دلمون برات خیلی تنگ شده پس کی میای؟ محمد: مادر جان تا یه ماه دیگه شاید نیام مادر ناراحت شد و زد زیر گریه و هق هق گریه مادر بلند شد محمد: مامان، مامان گریه نکن عزیزم، مامان قربونت برم یه حرفی می‌زنم گوش کن مادر: بگو پسرم، دردت به جونم محمد: مامان تو را به جان حضرت زینب علیهاالسلام از من دل بکن، مامان تو را به جان حضرت فاطمه علیهاالسلام از من دل بکن، تا تو دل از من نکنی من شهید نمیشم، مامان اگر شهید نشم ، بیام ایران، دیوونه می شمااااا مادر: نمی‌تونم مادر، این چه درخواستیه که داری؟ نمی‌تونم محمد: مامان التماست می‌کنم، تو رو خدا دعا کن، مادر تو باید دعا کنی تا شهید بشم مادر می‌گوید: با دل شکسته رو به قبله ایستادم و به حضرت زینب گفتم: یا زینب کبری، من محمدم را تقدیم تو کردم، محمد مال خودته، هرکاری می‌خواهی بکنی با خودته، شهید بشه، سالم برگرده، محمد تحویل توست، هرچی خودت می دونی، محمد به دست توست. من این دعا را روز شنبه با حضرت زینب نجوا کردم، همان روز شنبه ساعت 45/19 بعدازظهر محمدم از ناحیه پیشانی تیر خورد صبح روز بعد به شهادت رسید. شھادت‌مبارڪت‌پسرم . .🌿 🎙 (مادربزرگوارشھید) 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
ولایت پذیری مطلق🍃 ولایت پذیری مطلق یکی از موضوعاتی است که حتی زمانی که در قید حیات بودند روی کلمه مطلق تاکید می‌کردند و می‌گفتند اگر ولایت پذیری مطلق نباشد چیزهای دیگری ورود پیدا می‌کند بنابراین باید مطلق باشد تا همه راه ها برای نفوذ در ولایت پذیری بسته شود . .♥️ (همسر شهید) 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
بچه‌ها كه گريه مےكنند مي‌گويم گريه نكنيد، درست است كه گريه آدمۍ را سبك و آرام مي‌كند اما اگر رهرو پدر باشيد و آرمان‌هاي پدر را دنبال كنيد، بيشتر مورد قبول پدرتان خواهد بود. خدا هم اين روزها خيلي به بچه‌ها كمك كرده است. من و بچه‌ها ضعيف بوديم وقتي محمدم تماس مےگرفت به محمد مي‌گفتم اما محمد مي‌گفت جبران مي‌كند. آن روزها فكر مي‌كردم بر مي‌گردد خانه و در كنار ما جبران مي‌كند، ولي امروز كه خوب نگاه مي‌كنم مي‌بينم محمد دارد جبران مي‌كند و اين صبر و آرامش و انرژۍ كه محمد به من و پسرها داده همان جبران كردن محمد است ! 🎙(همسرشھید) 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR