eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.2هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻ماجرای اطلاع از شهادت حمیدرضا الداغی به نقل از برادر شهید من ساکن مشهد هستم. ساعت یک بامداد یکی از دوستان حمیدرضا با من تماس گرفت و گفت برادرم تصادف کرده و خواست خودم را به سبزوار برسانم. سریع راهی سبزوار شدم‌. وقتی به بیمارستان رسیدم متوجه شهادت برادرم شدم. ماموران ماجرا را به دوست حمیدرضا اطلاع داده و او به دلیل این‌که مادرم عمل قلب کرده بود و من باید در جاده رانندگی کنم‌، مستقیم ماجرا را نگفته بود تا زمانی که به بیمارستان رسیدم... 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴عضو بسیج نبود اما بسیجی زندگی کرد او سابقه عضویت در بسیج را نداشت اما بسیجی زندگی کرد. حمیدرضا پسر آرامی بود و اگر ظلمی به خودش می‌شد از آن می‌گذشت و همیشه سعی می‌کرد از دعوا و اختلاف پیشگیری کند. اما در برابر ظلم به دیگران نمی‌توانست ساکت بماند. یادم هست یک بار چند نفر را دید که از کودک زباله‌گردی می‌خواستند برقصد تا به او پول بدهند. با دیدن این صحنه نتوانست سکوت کند و سراغشان رفت و خواست دست از این کار زشت بکشند. بعد کودک زباله‌گرد را از دست آنها نجات داد. از همسایه‌ها تحقیق کنید همه از آرامی و خوش برخوردی برادرم تعریف می‌کنند. آن شب هم با دیدن این صحنه و این‌که خودش دختری همسن دختر گرفتار داشت‌، برای دفاع وارد عمل شد‌. حتی می‌بینید با چاقوکشی آنها بازهم دفاع می‌کند 🎙(نقل از برادر شهید) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💎 ماجرای شهید سبزواری که بچه خوشتیپ دانشگاه بود ♦️مهدی عرفاتی نوشت: 💕 هم‌دانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. ..... من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم❌ ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشی‌ها، رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو می‌نوازه… 🔻تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی⚡️ نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ... 🔻رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوش‌هامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوش‌بریده‌ها 🔻شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که . یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی😊 منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه. 🔻پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد.🥺 🔻حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ… 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
ورزشکار بود ⚫️هم تکواندوکار بود و هم هندبالیست. در تکواندو می‌توانست موفق باشد اما در مسابقه‌ای ناخواسته ضربه‌اش باعث آسیب به بینی رقیبش که دوستش هم بود، می‌شود و بعد از آن تکواندو را کنار می‌گذارد. می‌گفت اگر قرار است با ورزش به کسی آسیب بزنم‌، ترجیح می‌دهم آن ورزش را کنار بگذارم...  🎙(نقل از برادر شهید) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺حتی در آخرین لحظات به فکر خودش نبود  بعد از مصدومیت برادرم‌، فرزند یکی از دوستانش که با موتور در حال عبور از آنجا بوده برادرم را زخمی می‌بیند و از او می‌خواهد سوار شود تا او را به بیمارستان برساند. برادرم ابتدا به آن موتورسوار می‌گوید؛ اگر سوار شوم لباست خونی می‌شود و اینجا هم بیشتر از خودش به فکر او بود. بعد از سوار شدن به موتور مسافتی را طی می‌کنند که او به دلیل خونریزی شدید و اصابت ضربه چاقو به قلبش از روی موتور می‌افتد. شدت جراحات چاقو به حدی بود که پزشکان برای نجات جان او نتوانستد کاری کنند. بر‌اساس گزارش پزشکی قانونی، پارگی طحال، قلب و ریه باعث مرگ برادرم شد. 🎙(نقل از برادر شهید) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌داشـتم فکر می‌کردم کـه، این مصرع باید کامل شه و این شد که قلم نوشت؛ صد پسر در خون بغلتد گُم نگـردد دختـری، کـاش، آن دختر بفهمد غیرتِ آن صد پسر💔..." ‎‎‌‌‎ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
29.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️کاروان میثاق با شهید غیرت 🔹کاروان خودرویی تهران ( بوسه بر مزار شهید غیرت🌷) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
نه بود نه بود فقط بی‌تفاوت نبود؛ اینجوری خریدش!❤️ 🌷 ‎‎‌‌‎ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شهـیدمُرتِضیٰ‌آوینی: شَرط‌وُروددَرجَـمـعِ‌شُـهَ‍ـدا اِخـلآص‌اَسـت اَگَـر‌این‌ شَــرط‌ رآ‌ داری چہ‌تَـفــآوُت‌میكُـنَدکٍـه‍‍ـ‍‌‌ نآمَـت‌ چـيست 🌷 ‎‎🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺حمیدرضا هرجایی احساس می کرد که می تواند مشکلی را حل کند، وارد عمل میشد. چون او نسبت به مشکلات جامعه  و گرفتاری های مردم بی تفاوت نبود. حوالی سال ۶۸ و  کلاس سوم راهنمایی با حمیدرضا الداغی آشنا شدم و دوستی ما ادامه داشت. او در تربت جام درس خواند و در سبزوار یک دفتر نقشه کشی ساختمان تاسیس کرد. حمیدرضا مهندس بخش خصوصی بود اما به آسیب های اجتماعی و مسائل موجود در جامعه حساسیت داشت. او ورزشکاری قوی و تنومند بود و همه مان از خبر شهادتش شوکه شدیم! 🎙(نقل از دوست شهید) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR