🌹شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
🌷 #شهید_حسین_فولادیان🕊
#یک_حبه_نور ✨
🌱 رَبِّ اِنّی لِما اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ
🌸 خداوندا به آن خیری که برای من
فرستادی ، محتاجم ...
✨ بسم الله الرحمن الرحیم
#الهی_به_امیدتو❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم💞
عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود
هر روز عاشقان تو بسیار میشود💞
وقتے سلام می دهمت در نگاہ من
تصویر مهربانی تو تڪرار میشود💞
🍃تعجیل در فرج مولا صلوات🍃
#اللهمعجللولیڪالفرج
#جمعه_های_انتظار💔
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۰۵ آذر ۱۴۰۰
میلادی: Friday - 26 November 2021
قمری: الجمعة، 20 ربيع ثاني 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️14 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️22 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️42 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️52 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️59 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#یا_صاحب_الزمان_عج ❤️
دل اگـر پاڪــ نباشد نمیـآید آقــا
نوع عابر بہ تمیزےِ گذر وابستہ اسٺ
گوشہ چشمے نڪند زندگےِ ما مرگ اسٺ
مثل طفلےڪه بہ الطاف پدر وابستہ اسٺ
باید از دورے آقــا همگے دق بڪنیم
تابداند ڪه دل ما چقدر وابستہ اسٺ
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_تصویری
💠نحوهی برخورد با کسانی که تا سن ۱۸ سالگی، هنوز در مسیر خدا قرار نگرفتهاند؟
🔸 از نگاه امام معصوم(علیهالسلام) کمکاری و کوتاهی در مسیر تقرب الی الله حتی تا قبل از سن ۱۸ سالگی نیز مورد سؤال و بازخواست قرار میگیرد.
🔸بزرگترین درس حکمت برای جوانان، شناخت امام زمان(علیهالسلام) است.
🔻امام باقر عليه السلام: اِتَّبِعْ مَن يُبكيكَ و هُو لكَ ناصِحٌ، و لا تَتَّبِعْ مَن يُضحِكُكُ و هُو لكَ غاشٌّ
از كسى كه تو را مى گرياند اما خيرخواه توست پيروى كن و از كسى كه تو را مى خنداند اما با تو رو راست نيست پيروى مكن
المحاسن جلد2 صفحه440
☀️بیانات مقام معظم رهبری
«لاالهالّاالله» صرفاً یک مسئلهی اعتقادی و ذهنی محض نیست؛ «لاالهالّاالله» منشأ اثر است، منشأ عمل است. همین دولت اسلامیای که آقای رئیسجمهور اشاره کردند که در مدینه به وجود آمد، ناشی از «لاالهالّاالله» است؛ یعنی حکومت جز به دست خدای متعال و مبعوثین خدا، در ادیان الهی معنی ندارد؛ برای همین هم بهمجرّدی که پیغمبر فرمود: قولوا لا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ تُفلِحوا، صاحبان زر و زور در همان محیط محدود و کوچک مکّه در مقابل او صفآرایی کردند؛ بعد در مدینه که دولت اسلامی تشکیل شد، باز حکومتها و امپراتوریها و قدرتهای جهانی در مقابل اسلام صفآرایی کردند؛ این صفآرایی از روز اوّل تا امروز وجود داشته است و از روز اوّل تا امروز، عقبنشینی در این مصاف، سرنوشت باطل بوده است و پیشروی، سرنوشت حق بوده است. همان جمعیّت محدودی که در مکّه با آن فشار زندگی میکردند، امروز یک جامعهی عظیم بشری است با افتخارات فراوان، با امکانات فراوان و با امید فراوان و با آیندهی روشن. این را باید فهمید: امّت اسلامی باید از بُن دندان به توحید برگردد.
۱۳۹۷/۰۱/۲۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️صحبتهای عجیب یک روحانی درباره انتقال خون
🔻انتقال خون باعث میشود گیرندگان شهوتران بشوند
🔻مسئولان محترم حوزه علميه شما قرار بود عالم دينی تربيت كنيد چرا چنین فردی بايد لباس پيامبر بر تن كند و با گفتن حرفهای سست موجب وهن دين خدا شود؟
مثلا کسی که تصادف کرده و خون زیادی از دست داده و نیاز به خون دارد دقیقا باید چکار کند⁉️⁉️⁉️
❌وقتی مدتها اجازه دادید یک اخباری مسلک در مرکز حوزه علمیه قم و در فیضیه طب اسلامی بگوید باید فکر چنین روزی را هم می کردید
🔻متاسفانه طب اسلامی در حوزه اخباری متولد شد اگر یک مجتهد اصولی و دارای عقلانیت اصولی طب می گفت برون داد آن چیز دیگری می شد
✨﷽✨
#پندانه
✍ همنشینی با نادان
✍"خواجه نظامالملک" وزیر ملکشاه سلجوقی به عللی به زندان افتاد. بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد. خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشهگیری را به وزارت ترجیح داد.
دربار ملکشاه دنبال چارهای بودند تا خواجه را راضی به قبول شغل سابقش کنند. در این بین شخصی گفت: خواجه دانشمند است و هیچچیز برای او بدتر از همنشینی با انسان نادان نیست. پس فکری کردند و چوپانی که گلهای را به سبب سهلانگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر میبرد، به نزد خواجه فرستادند.
خواجه مشغول خواندن قرآن بود. چوپان وارد شد و جلوی خواجه نشست. ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد. خواجه گمان کرد تازهوارد عارفی است آشنا به معارف قرآن. رو به چوپان کرد و پرسید: چرا گریه میکنی؟
چوپان آهی کشید و گفت:داغ مرا تازه کردی. خواجه گفت: چرا؟ چوپان گفت: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش همرنگ و اندازه ریش شما بود و مثل ریش شما که موقع خواندن تکان میخورد، هر وقت علف میخورد، ریشش تکان میخورد. برای همین یاد بزم افتادم و دلم سوخت. خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد و از شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید و به حاکم نوشت:
صد سال به کُند و بند زندان بودن
در روم و فرنگ با اسیران بودن
صد قافله قاف را به پا فرسودن
بهتر که دمی همدم نادان بودن
و مجددا قبول وزارت کرد و به سر شغل سابق برگشت.