#پند و اندرزهای حکیمانه #
فردی بهنگام راه رفتن،
درتاریکی شب
پایش به سکه ای خورد.
فکر کرد طلاست!✨
کاغذی را آتــــ🔥ـــش زد تا آن را ببیند.
دید ۲ ریالی است!!
بعد فهمید کاغذی که آتش زده،
هزار تومانی بوده!!
گفت: چی را برای چی آتش زدم!
🗝 و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست،
که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک
آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم!
اعمالمان را درعمردنیایی مان با حرفها، جملات آلوده به ویروس، میکروب گناهانی مثل:
(تهمت، غیبت، دروغ، ریا و ...)میسوزانیم.
#حواسمون باشد که :
دنیاگذراست وماهمه رهگذریم.
@پندواندرزهای حکیمانه ازبزرگان @
#عبرت های زندگی.
بزرگواری میگفت :
وقتی نانوا خمیر نان را پهن میکند و
درون تنور میگذارد را دیدی که
چه اتفاقی می افتد؟
خمیر به سنگها می چسبد اما نان
هر چه پخته تر می شود،از سنگها جدا میشود
##حکایت آدمها همین است...
سختی های دنیا ، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر میکنند...
و هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من.. خانه من..من.. من !!
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!!
خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود که به هیچ سنگی نمی چسبد!!
ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟
سنگ ما کدام است ؟
#حواسمون به چندروز گذار دنیاباشدکه هم مابدنیا وهم دنیا بما نچسبد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.