از چند روز پیش که با بچهها قرار گذاشتیم بریم خیریه،
تو دل همهمون یه ذوق عجیبی جَوونه زده بود،
هرکدوم دنبال این بودیم که چطوری میتونیم دل این بچههای یتیم رو شاد کنیم، الحمدالله تا گفتیم قراره بریم خیریه کمک ها هم رسید، هرکس درحد وسعش کمکمون کرد، افتادیم به تلاطم خرید،
یکی رفت شیرینی فروشی، یکی رفت خرید هدیه، یکی رفت بادکنک سفارش داد، یکی هم رفت سراغ خرید میوه
خلاصه اینکه برای رسیدن به لحظه موعود، که دیدن شادی بچهها و لبخندشون بود لحظه شماری میکردیم،
همگی راه افتادیم به سمت "دنیای پرمهر شیرین"
وقتی وارد خیریه شدیم ، انگار یه دنیا انرژی بهمون تزریق شد،
بچهها با دیدن بادکنکا و هدیهها انقدر ذوق کرده بودن که
ما رو هم به وجد آوردن..
چقدر لبخند شما زیباست، الیکا، نادیا، دنیا، زینب، غزل و همه شما که وجودتون، مایه رحمت الهی هست..
امام زمانم💚 ممنون که امروز اینجوری توفیق نوکری نصیبمون کردی، آقا جان کمِ مارو به بزرگی خودت قبول کن..
#روایت_خادمی
@s_mahdavirajaeeshahr