با تبریک میلاد امام سجاد علیه السلام
داستان علامه مجلسي در خصوص صحيفه سجاديه رو تقدیم تون می کنم.
بسار زیباست نخونی از دست رفته.
✅در دوران بلوغم در جستجوي بدست آوردن رضاي حق بودم در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نمي کردم و تنها آرامش من ياد خدا بود.
🖌شبي ولي عصر را در خواب ديدم که در مسجد قديم اصفهان نزديک دربي که الان محل تدريس من است ايستاده، به حضور مبارکش سلام کرده و رفتم که پاي حضرتش را ببوسم، مانع شد. دستش را بوسيدم و از مسائلي چند که حل آن برايم دشوار شده بود سؤال نمودم. يکي از مسائلي که از حضرت پرسيدم راجع به نمازم بود. چون در نمازهايم مبتلا به وسواسي شده بودم که آيا آنچه انجام مي دهم به وظيفه خود عمل کردم و با توجه به اينکه در نمازهاي واجب خود بر اين باورم که تکليف خود را انجام نداده ام مي توانم نماز شب را که يک تکليف مستحبي است انجام دهم.
قبلا در اين مورد با شيخ بهائي صحبت کرده بودم و شيخ به من گفته بود که نمازهاي ظهر و عصر و مغرب را به قصد قضا بخوانم و سپس نماز شب را به همين ترتيب عمل مي کردم در خواب از حضرت حکم همين مسأله را پرسيدم فرمود: کاري که تاکنون انجام مي دادي رها کن و نماز شب را بخوان.
البته مسائل ديگري هم از حضرت سؤال کردم که به خاطرم نيست.
✅به آقا عرض کردم با توجه به اينکه اين توفيق هميشه در اختيارم نيست که به حضور شما مشرف شوم، تقاضا دارم که کتابي به من لطف کنيد تا نسخه دائمي زندگيم باشد.
🔷 فرمود: کتابي به مولانا محمد تاج دادم، آن کتاب همان است که مي خواهي، برو و از او بگير.
♦️در عالم خواب او را شناختم و براي گرفتن کتاب حرکت کردم و از درب مسجد که مقابل ولي عصر بود خارج شدم و به طرف محله خربزه فروشان که يکي از محلات اصفهان است رفتم. به محض ديدن من محمد تاج گفت ولي عصر تو را فرستاده؟
پاسخ دادم: آري. از بغل خود کتابي بيرون آورد تا گشودم فهميدم که اين کتاب از کتب ادعيه است.
با گرفتن کتاب آن را بر روي ديدگان قرار داده و به طرف بقية الله الاعظم حرکت کردم که در همين حال از خواب برخواستم و ديدم از کتاب خبري نيست.
☀️تا طلوع صبح به تضرع و گريه پرداختم. پس از نماز صبح و تعقيب به ذهنم رسيد که منظور حضرت از مولانا محمد همان شيخ بهائي است و اينکه حضرت فرموده است مولا محمد تاج به دليل جايگاه شيخ در بين عالمان است، لذا به طرف مدرسه شيخ حرکت کرده و ديدم که شيخ بهائي به مقابله صحيفه سجاديه مشغول است.
خوابم را براي او نقل کردم و چنين تأويل نمود: «مژده که خواب حکايت از افاضه علوم الهي و معارف يقيني دارد و با توجه هدفي که داري و در پي آن هستي، خواهي رسيد.»
📖ولکن با اين تعبير دلم آرام نگرفت و به سوي يافتن گمشده خود بودم به ذهنم رسيد که به همان نقطه اي که در خواب ديدم بروم (بازار خربزه فروش ها) بدان سو حرکت کردم و تا رسيدن به آن محل يکي از صالحان و نيکان را که اسمش «حسن» و ملقب به «تاجا» بود ديدم، به جانبش رفتم و بر او سلام کردم. بدون اينکه من سخن بگويم گفت فلاني نزد من کتاب هاي وقفي وجود دارد، طلاب از من مي گيرند ولکن به شرائط وقف عمل نمي کنند. با شناختي که از تو دارم، تو به شرائط وقف توجه داشته و عمل خواهي کرد، با هم برويم کتاب ها را ببين و هرچه نياز داري بردار.
📚با هم به کتابخانه رفتيم. اولين کتابي که به من داد همان کتابي بود که آن را در خواب ديده بودم با ديدن کتاب شروع به گريه و ناله کردم و گفتم همين يک کتاب مرا بس است.
◀️ نزد شيخ بهائي برگشتم و صحيفه خود را و با نسخه اي که از جد شيخ در اختيارش قرار داده بود و آن نسخه، از نسخه شهید نوشته شده بود مقابله کردم و جالب اين است که نسخه اي که به هدايت ولي عصر در اختيار من قرار گرفت نسخه اي بود که به خط شهيد نوشته شده بود و اين نسخه از تمام جهات حتي با آنچه که در حاشيه نسخه ها بود، کاملا مطابقه داشت.
با مقابله نسخه، کار مقابله نسخه ها با نسخه من آغاز شد
👌به برکت نسخه اعطائي ولي عصر (عج) صحيفه سجاديه همانند خورشيد در همه شهرها و همه خانه ها درخشيد به ويژه در اصفهان که بيشتر مردم به يک نسخه اکتفا نکرده و چند نسخه از صحيفه را در خانه ها داشتند و به برکت صحيفه سجاديه بيشتر آنها از صالحان و اهل دعا شده و بسياري از آنها مستجاب الدعوة شدند و همه اين آثار از برکت معجزه ولي عصر بود و علوم و دانش هائي که به برکت از صحيفه به من عطا شده قابل احصاء نيست و اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است.
روضة المتقين / ج 14 / ص 419-422.
#میلاد_امام_سجاد_مبارک
#صحیفه_سجادیه_و_محمدتقی_مجلسی
🆔 @S_mebadi66