#اربعین_حسینی
تا جان ز تن برادرت گشت جدا
انگار که جان ز پیکرت گشت جدا
شمشیر ز بودن خودش مانده خجل
چون با لبه اش گُل سرت گشت جدا
السلام علیک یا ابا عبدالله ❤️🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا لله و انا الیه راجعون🏴
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدرش علی در خیبر کند...
📼 نام قطعه : سرگیجه
🎤 شعر و اجرا : @Saamen_Rap
🎼 آهنگساز : YungSlayer
🎚میکس و مستر : Mellowbeatz
May 11
متن موزیک : سرگیجه
کوچه های تاریک
این رپکن های خسته
کف قرتیکلا میشن
همشون یه دسته
دیگه بسه قصه
بسته میشه وا نده یه لحظه
توی مخم میاد رپ کنم
مثل بمب هسته ای
/
سبک منم رو شده واسشون
الان سرگرم میشن
با تفنگ پلاستیکی و فاز بتمن
جانی های کلمه و قاتل های آزاد
بیایم رو بیت سنگین رو ما
توضیح میدیم حتما
/
رپ میشه من
من خود رپ
اگه وضعیت نداری که
سد میشه تهش
اگه بد میشه وضع
شاید درگیر فصلی و
رپ میشه چاره واسه
سرگیجه قلب
/
فرشته ی مرگ میگه بیا بریم مرد
بهش میگم سرد شده
قلب و دل این سنگ
باهات وقتی میام پس بدم
امتحان رو رد نشم
جهان دلش تنگ میشه
قصه ی آخر
/
هی میگن چرا میخونی از جاهل
آدم های سالم زیر چکمه های ظالم
ظاهر بی ناطق ولی باطنشون ناقص
جهان کامل میشه اگه کنده بشه فاسد
/
فقر و فساد هم ریشه در ظلم عیان دارد
همچو مهی در گرو قرص جهان دارد
در دو جهانم چو خری کفر گزان ورزید
نطق پیامم عالم و سحر نهان دارد
/
درد و دلم بشنو که این درد عظیمی است
درد و دلی کوته ولی شبه حکیمی است
درد و دلم نمیگویم نزد بنی حیوان
درد و دلم در این طوفان همچو نسیمی است
/
/
/
/
دریا ی بی ساحل شدم
ماسه از دستم فرار
کردش ولی کامل شدم
ثامنی بی قیل و قال
عقلم برای دل بُود
هم بُود جان در عذاب
اسرار شاعر رو شود
هم در خوشی هم در عزا
/
این دقل یارانتان
همچون مگس بیچارگان
در پی قند اند و ما
همچون گلوله بر هدف
او ضرر کرد و بماند
چون نماند در جفا
جنگلی خوف و شما
همچون غزالی در خطر
/
یک کلاغ و چهل کلاغ
میخورند پول کلان
مثل یک کفتار گشنه
در پی لاش الاغ
رند مرد قصه هم
در راه چاپیدن شتافت
وانگهی روشن شود
عقل شما همچون چراغ
/
سعدیا وارد شود پس
بر جوانی که هنر
نزد او این رپ بُود
شعر خوانی در سحر
ثامن از القاب او
واژه در دستان زر
در پی کردار باش
جای این ابزار لهو
/
کردگار نیک مردان
همچو پتک کاوه است
در پی افکار ضحاک و
رسیدن بر سخن
زان چه رو سلطه به
افکار پلیدان را نبرد
این رطب خورده چرا
منع میکند اَکل رطب
/
خالقا لطفت شود
بر جای جایم مستدام
جای شکرش باقی است
تا جان بُود بر جان مرد
بر سبک مغزان نباشد
بار شکرت مبتلا
چون بر آنان ردی است
از آن آن شمشیر سرد
/
خالقا زخمی بخوردم
از ازل بر هر جهت
چون نباشد در دلم
جایی برای عشوه گر
زین پسا پیش خدا
سر بر مزار دل نهم
نزد انسانی مباشد
قدرتی مانند خلق
@Saamen_Rap