eitaa logo
مسیرِ تو...
89 دنبال‌کننده
109 عکس
9 ویدیو
0 فایل
در مسیر تو ره پویم، تا تو را جویم، لیک می دانم خوب که مسیر خود هدف است وقتی هدف خداست... دفتر دلنوشته های من... @shafagh62
مشاهده در ایتا
دانلود
📌داستانک سلام نماز را که دادم.سرم را به چپ و راست گرداندم و تکبیر گفتم. همانطور که صلوات می فرستادم و تعقیب می خواندم با چشم هایم در صف های عقب جماعت دنبال دخترم گشتم. ندیدمش. بلند شدم ببینم کجاست. صف سوم نشسته بود کنار تنها دوست چادری اش که البته او هم فقط در مسجد چادر می پوشید. هر چند 7 سالی بزرگتر از دخترم بود اما خوب و قابل اعتماد بود. بهترین گزینه ای بود که در این مکان تبلیغی عائد دخترم شده بود. گوشی دوستش در دستش بود و بازی میکرد آمدم بگویم اینجا هم گوشی؟! اما، زبانم در دهانم نچرخید. لب گزیده به جایگاه نمازم برگشتم. به افراد نشسته در صف نگاه کردم که اغلب پیر و بقیه میان سال و هم سن و سال خودم بودند. تنها افراد جوان آنجا دختران من و همان تنها دوستشان بود. به عقب برگشتم. خانمهایی با ناخن کاشت (۱)در قسمت زینبیه مسجد نشسته بودند و صدای دختران نوجوان و کودکانی موافشان و بدون حجاب در حیاط مسجد به گوش می رسید. یادم آمد ماه پیش، شهادت امام محمد باقر(ع)در مجلس روضه ای شرکت کردیم. روضه خوان سوزناک می خواند همانطور که اشک هایم جاری بود متوجه دخترم شدم که گوشی به دست سرگرم دنیای مجازی است. آرام از زیر چادر گوشی را گرفتم و گفتم: مادر، مجلس احترام دارد! موقع روضه دیگر گوشی را کنار بگذار. از لای چادر نگاهم به اطراف افتاد. در حالی که پیرها و میان سالها چادر بر صورت کشیده و گریه میکردند جوانهای مجلس مبهوت به گوشه ای خیره شده بودند و کوچکترها سرشان به گوشی و بازی گرم بود. چه کردند این گوشی ها با ما و نسل ما؟! یادم به حرفهای استاد پیرم افتاد وقتی با سوز دل و دغدغه مند می گفت به داد دبستان ها برسید، که همه چیز دارد از دست می رود! میگفت: ما مشغول زندگی عادی هستیم و در خواب و غربی ها روز و شب برای بردن فرهنگ ما در حال تکاپو... ما نسل نمازجماعت و مسجدیم، نسل حجاب و عفاف و روضه و گریه ایم اما نسل امروز چه؟ ماه رمضان امسال، قبل افطار در حالی که با همسرم سوره یس می خواندیم، دخترانمان برنامه محفل می دیدند. و حالا که محرم است،ما عاشورا می خوانیم و علقمه، و فرزندانمان حسینه معلی می بینند. البته که به فرمایش امیرالمومنین(ع) باید فرزند زمان خود بود اما، دلم برای این دینداری نو می سوزد. این دینداری طعم شیرین و ماندگار دین داری ما را ندارد... با صدای مکبر به خودم آمدم . دخترم گوشی را زمین گذاشته بود و آماده نماز می شد. صدای قهقهه جوانها و نوجوانهای بیرون مسجد به گوشم رسید. به جماعت پیر و میانسال حاضر در صف نگریستم. به راستی، چه کسی چراغ های مساجد را بعد ما روشن نگه خواهد داشت؟! پ.ن:یک بار در کنار ضریح حضرت معصومه(س) به خانم جوانی که ناخن کاشته بود با نهایت ادب و مهربانی گفتم: می دانی با این ناخنها نمی شود نماز خواند؟ به چشمهایم خیره شد و گفت: من نماز نمی خوانم! ولی دلم خیلی پاک است! @Saaraann