eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻گزیده کتاب مرحوم ، در مجلسی که بعد از شهادت داشتند بین دو نماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با که در فراق احمد بود، بیان داشتند: "این شهید را دیشب در عالم رؤیا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سؤال و… اما من را بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی‌دانم این چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!" سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر از دوستان به سمت منزل احمدآقا که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار رو به برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین! بلکه بین زمین و آسمان مشغول حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید..." @SABKESHOHADA
🔻گزیده کتاب مرحوم ، در مجلسی که بعد از شهادت داشتند بین دو نماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با که در فراق احمد بود، بیان داشتند: "این شهید را دیشب در عالم رؤیا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سؤال و… اما من را بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی‌دانم این چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!" سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر از دوستان به سمت منزل احمدآقا که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار رو به برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین! بلکه بین زمین و آسمان مشغول حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید..." @SABKESHOHADA
داستان جالبی دارد شهید👌 دوستان،از داستانش نگذرید! "عارفانه" زندگینامه و خاطرات شهید عارف نیری رو لطفا مطالعه کنید! https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
سبک شهدا
🎉🎉🎉🎉 به مناسبت سال روز تاسیس کانال {سبک شهدا} در پیام رسان ایتا 📚به منظور ترویج کتاب و کتابخوانی هرش
کتاب 📚 {بمناسبت سالروز تشکیل کانال سبک شهدا} (شهید احمدعلی نیّری) قسمت اول/آن روزها 🖇 ☆راوی:مادر شهید☆ تهران خیلی کوچکتر از حالا بود ولی مردم زندگی‌های ساده ولی با صفایی داشتند به کم قانع بودند اما خیر و برکت از سر و روی زندگی هایشان می بارید ! خدا می‌داند با اینکه اوضاع اقتصادی🌱 مردم بسیار ضعیف تر از حالا بود اما، دلخوشی مردم بیشتر بود. درب خانه باز می شد شش‌هفت تا بچه‌های قد و نیم 👼👼👼قد راهی کوچه و خیابان می شدند. خانه های کوچک و شلوغ بود اما پر از خیر و برکت 🌻صبح زود مردها بسم الله می گفتند و راهی کار می‌شدند و خانم ها توی خانه مشغول پخت و پز و شستشو... ☘ من و حاج محمود در روستای آیینه ورزان دماوند به دنیا آمدیم دست تقدیرما را به تهران آورد و مارا اطراف بازار مولوی ساکن کرد.. حاجی مغازه‌ای چای فروشی در چهارراه سیروس داشت🍁 آن موقع مغازه اکثر بازاری ها در اطراف بازار ساکن بودند تا محل کار نزدیک باشند. خدا وند باب رحمتش را به روی ما باز کرد زندگی خوب و هشت فرزند به ما عطا کرد 🌻🌸🌻🌸🌻 آن سالها در ایام تابستان به همراه بچه ها به دماوند می‌رفتیم و سه ماه در روستا می‌ماندیم بچه‌ها از خانه و محیط بازار دور می‌شدند و حسابی از آب و هوای روستا لذت می بردند آنجا باغ سیب داشتیم 🍏 بیشتر فامیل ما هم آنجا بودند ... تابستان سال ۱۳۴۵ بود که بار دیگر راهی روستا شدیم آنموقع باردار بودم در آخرین روزهای تیرماه بود که با کمک قابله روستا آخرین فرزندم به دنیا آمد👼🏻 پسری بسیار زیبا ! آخرین فرزند خانواده ما شد. دوست داشتم نامش را وحید بگذارم اما حاجی اصرار داشت اسمش را بگذاریم احمدعلی از روز اول با بقیه بچه‌های فرق می‌کرد خیلی پسری آرام بود اصلا اذیت و حرص و جوش نداشت!! من خیلی دوستش داشتم مظلوم بود و کاری به کسی نداشت از بچگی به دنبال کار خودش بود.. داخل خانه ۸ فرزند دیگر حکم راهنما را برای احمد داشتن علاوه بر این حاج محمود هم در تربیت فرزند کوتاهی نمی‌کرد همیشه بچه ها را با خودش به مسجد می آورد حاج محمود از آن دسته کاسبهای با تقوا بود که پای منبر شیخ محمدحسین زاهد و آیت‌الله حق‌شناس تربیت شده بود از آنها که هر سه وعده ی نمازش در مسجد اقامه می کرد . . . @sabkeshohada @sabkeshohada 💢انتشار این پست بدون آدرس کانال و هشتگ حرام میباشد💢