اخرین باری که اومده بود شب ساعت ۱۱ شب بود که در خیابان قدم میزدیم .
یک مرد ناشناس بود که نه من او را می شناختم و نه مصطفی یکدفعه #سلام کرد که مرده جاخورد گفت علیک سلام
سریع جواب سلام داد و رفت
بهش گفتم مصطفی چرا سلام کردی
برگشت گفت حدیث داریم در اخر الزمان مردمی که همدیگر را نمشناسند به هم سلام نمیکنند ، گفتم بزار سلام کنم تا جزو این مردم نباشم .
آن طور نبود که بخواهد کسی را تحویل نگیرد ، خود را بگیرد خاکی تر از این حرف ها بود ـ
#شهیدمصطفیصدرزاده
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
قبل عملیات بود
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم،
اگر گیر افتادیم چطور توی بےسیم به
هم رزمامون خبر بدیم🧐
که تڬفیریآ نفهمن...
یهو سید ابراهیم
(#شهیدمصطفیصدرزاده)
بلند گفت:
اقا اگه من پشت بے سیم📞
گفتم همهچۍ آرومه من چقدر خوشبختم؛
بدونید نابود شدیم تموم شده رفته 😂
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
میگفت:
بچه ها برام دعا کنید اگه شهید شم، خیلی دستم بازتر میشه، بیشتر میتونم کار فرهنگی کنم
#شهیدمصطفیصدرزاده 🕊🌹
وقت هایی که گیر مالی برای کارهای فرهنگی و پایگاه پیدا می کرد میگفت:
خدا می رسونه!
خانمش می گفت:
خب خدا از کجا می رسونه؟!
مصطفی هم می گفت:
اگه بپرسی از کجا، دیگه اسمش توکل نمیشه!
کارِ خدا اما و اگه نداره...
#شهیدمصطفیصدرزاده🕊🌹