فرازی از #وصیتنامه📜
🔸بدانید که نه تنها من بلکه #تمام_شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و امام #مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و #امام_امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها👤 بگذارند، نخواهیم گذشت⛔️
🔹عزیزان و عاشقان❤️ این انقلاب و این پیروزی ها✌️ با حرف بدست نیامده، برای لحظه لحظه آن #جوانان غیورمان خون داده اند و #جان داده اند تا به اینجا رسیده ایم "پا روی این خون ها نگذارید"
🔸اُمت #حزب_الله دلخوش باشید که این دلقک هایی که در گوشه و کنار مملکت دست به خرابی ها می زنند #نمی_توانند این خون ها را پایمال کنند🔥
و نمی توانند مقابل چرخ عظیم #انقلاب بایستند؛ زیرا که این مملکت به فرموده امام: #مملکت_امام_زمان {عج} است
🌷مزار شهید🌷
در گلزار شهدای بهشت زهرا{س} تهران
قطعه ۲۷، ردیف ۱۱۷، شماره ۹
#شهید_داوود_عابدی
@sabkeShohada
سبک شهدا
#رسول_مولتان #بخش_هفتم7⃣ بیچاره علی جا خورد و بیشتر خجالت کشید کمی این پا و آن پا کرد و بلند شد پای
#رسول_مولتان
#بخش_ هشتم8⃣
جواب دادم هیچی دیدم کسی خونه نیست گفتم بشینیم و باهم حرف بزنیم♡🍂
لبخند مهربانش خطوط اضطراب را از صورتش پاک کرد و نگاه تحسین آمیزی به سر و وضعم انداخت آن روز شیرین ترین روز دوران عقد من بود...♡...
یکی دو ساعت بعد علی رفت و حسرت یک عکس در دوران عقد به دلم ماند.... چهار ماه بیشتر عقد کرده نماندیم... تابستان عروسی گرفتیم و زندگی من و علی آغاز شد اولین خانه اجاره کردیم اتاقی مستطیل بود که وسطش پرده کشیدیم با این شیوه اتاق خواب هم داشتیم یخچال در آشپزخانه زیر پله جا گرفت🏠
حالا بود که کلید را در قفل چرخاند و با لبخند نگاهم کند و دست تکان بدهد با آن همه مشکل مخالفت پیش از ازدواج مان؛ قدر باهم بودن را می دانستیم. اولین مسافرت بعد از ازدواجمان به مشهد بود آن وقت ماه عسل خیلی مرسوم نبود عموی علی و خانواده اش داشتن میرفتن مشهد قرار شد ما هم همراهشان بریم.. سفر خانوادگی و شلوغ بود که به منو علی خیلی خوش گذشت وبرای ما حکم ماه عسل را داشت🌙
@SABKESHOHADA
@SABKESHOHADA
#ادامه_دارد..
کپی بدون منبع جایز نیست❌🙏
بخشیدن دیگران،
دلیل ضعیف بودن شما نیست...
آنها را می بخشید ،
چون آنقدر قوی هستید که می دانید
آدم ها اشتباه می کنند!
@sabkEshohada
#شهیدی_که_رزقش_را_در_حرم_
#مولاعلی_علیه_السلام_میگرفت
#شهیدهادی_ذوالفقاری🌹
یکی از دوستان شهید تعریف میکند 👇👇
🌸 #شهید_ذوالفقاری برای مردم ضعیف و کم بضاعت لوله کشی میکرد ولی بابت کارش هزینه ای از خانواده ها نمیگرفت.
🌸من با لحنی تند به هادی گفتم چرا پول نمیگیری ⁉️
تو هم مثل بقیه خرج زندگی داری . لبخند زد و گفت: آدم برای رضای خدا باید کارکنه، اوستا کریم هم هوای مارو داره، هر وقت احتیاج داشتیم برامون میفرسته.
🌸من فقط نگاهش می کردم😳. یعنی اینکه حرفت را قبول ندارم. هادی فقط می خندید! بعد مکثی کرد و ماجرای عجیبی😳 را برایم تعریف کرد. باور کنید هر زمان یاد این ماجرا می افتم، حال و روز من عوض می شود. آن شب هادی گفت: 👇👇
🌸یک شب تو همین نجف مشکل مالی پیدا کردم و خیلی به پول احتیاج پیدا کردم.
🌸آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم. اصلا هم حرفی درباره ی پول به مولا نزدم. همین که به ضریح چسبیدم، یه آقایی به سرشانه ی من زد و گفت: آقا این پاکت برای شماست.
🌸برگشتم و دیدم یک آقای روحانی پشت سر من ایستاده. او را نمی شناختم. بعد هم بی اختیار پاکت را گرفتم. هادی مکثی کرد و ادامه داد: بعد از زیارت راهی منزل شدم.
🌸درخانه پاکت را باز کردم. باتعجب دیدم مقدار زیادی پول نقد🥇 داخل آن پاکت است! هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت: همه چیز زندگی من و شما دست خداست. من برای مردم ضعیف، ولی با ایمان کار می کنم. خدا هم هر وقت احتیاج داشته باشم برام می ذاره تو پاکت و می فرسته!
🌸خیره شدم توی صورتش😳. من می خواستم او را نصیحت کنم، اما او واقعیت اسلام را به من یاد داد.
🌸واقعا توکل عجیبی داشت.👌 او برای رضای خدا کار کرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد.
بعد ها شنیدم که همه از این خصلت هادی تعریف می کردند. اینکه کارهایش را خالصانه انجام میداد. یعنی برای حل مشکل مردم کار میکرد اما برای انجام کار پولی نمیگرفت ....
@SABKESHOHADA
برشی از کتاب "پسرک فلافل فروش"
💠حاج هـمت میگوید:
هر موقع در مناطق جنگی گم شدید
ببینید دشـــمن ڪجا را می ڪوبد؛
هـمانجا #جبهــــــهی خـــــودیست.
گم شدهای؟!
نمیدانی جبهه خودی کجاست؟!
دشمن هر روز کجا را میکوبد؟!
یک روز با ماهواره📡
یک روز با مصیح پولینژاد 💶💴
یک روز با مدهای عجیب و غریب
و...
فهمیدی؟!
جبهه ی خودی دقیقا در دستان توست
⚠دشمن، #چادرت و #حجابت را نشانه گرفته است....
👌پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبههی خودی باش....
@sabkeShohada