🔴 #سمّ_ذهنی
💠 فردى نمیتوانست با #همسر خود کنار بیاید و هر روز با همسرش جرّوبحث داشت. نزد داروسازی قدیمی رفت و از او خواست #سمّی بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد. داروساز گفت اگر سمّی قوی به تو بدهم که همسرت فوراً کشته شود همه به تو شک میکنند پس سمّ #ضعیفی میدهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم او را از پای درآورى.
💠 و توصیه کرد برای اینکه بعد از مرگش کسی به تو شک نکند در مدتی که به او #سمّ میدهی تا میتوانی به همسرت #مهربانی کن! این فرد، #معجون را گرفت و به توصیههای داروساز عمل کرد.
💠 هفتهها گذشت و #مهربانی او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر #مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد او بمیرد #دارویی بده تا سمّ را از بدن او خارج کند! داروساز #لبخندی زد و گفت آنچه به تو دادم #سمّ نبود!
💠 سمّ در #ذهن خود تو بود و حالا با مهر و محبّت، آن سمّ از ذهنت بیرون رفته است.
💠 #مهربانی قویترین معجونیست که به صورت تضمینی، #نفرت، کینه و خشم را نابود میکند!
🍃❤️@SabkeZendegi6
#آیت_الله_حائری_شیرازی
اگر روی لباستان شیرۀ خرما ریخت، این کثیفی را میتوان با آب معمولی و کمی فشار دادن پاک کرد. بعضی گناهان مانند شیرۀ خرما هستند و زود پاک میشوند.
اما بعضی گناهان مثل چربی و گریس هستند که آب داغ و وایتکس میخواهند. ماه رمضان و شب قدر را گذاشتهاند برای لکه گیریهای سالانه. برای گناهانی که به سادگی نمیتوان آنها را پاک کرد.
#رمضان_کریم
#شب_قدر
🍃❤️@SabkeZendegi6
💠برای هم دعا کنیم و همه برای تعجیل در ظهور...💠
🌸راه استجابت سریع دعا
روايت شده كه خداوند سبحان به موسى عليه السلام چنين وحى نمود:
اى موسى ! مرا با زبانى بخوان كه با آن نا فرمانى ام نكرده اى ،
موسى عرض كرد : چنين زبانى را از كجا بياورم؟
خداوند فرمود :
👈 مرا از زبان كسى ديگر بخوان .
🔸روِيَ أنّ اللّه َ سُبحانَهُ أوحى إلى موسى عليه السلام : يا موسى، اُدعُني على لسانٍ لم تَعصِني بهِ ، فقال : أنَّى لي بذلك ؟! فقالَ : اُدعُنِي على لسانِ غيرِكَ .بحار الأنوار : 93/342/11 .
🌹در #شب_قدر ما را از دعای خیرتان بی نصیب نکنید🌹
🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 #قدر_یکدیگر_را_دانستن
💠 آیت الله احمدی میانجی ميفرمودند در اطراف آذربایجان شخصی به نام شیخ محمد طاها زندگی میکرد. آدم فوقالعادهای بود. آیت الله محل بود خانمی هم داشت که به او محبت و خدمت میکرد. شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و کارهای دیگر بود. یک روز مشکلی در خانه پیش آمد. سابق معمولاً از چاه آب میکشیدند. خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ریسمان را مخفی کرده بود. شیخ محمد طاها سحر برای نماز شب بلند شد. همیشه آفتابه پر از آب برای او آماده بود ولی آن شب میبیند نه از آفتابهی آب خبری است نه از دلو و ریسمان. اطراف را میگردد و دلو ریسمان را پیدا میکند. دلو را در چاه مياندازد و میبیند خیلی مشکل است. پیرمرد است و توان ندارد از چاه آب بکشد. بهسختی دلو آب را از چاه بالا میکشد ولی از دستش ميافتد. زار زار شروع میکند گریه کردن. خانم دلش به حالش ميسوزد میگوید اینکه گریه ندارد من برایت آب میکشم. میگوید من برای آب گریه نمیکنم؛ گریه من برای این است که تو چهل سال برای من آب كشيدي و من قدر تو را نميدانستم و اصلاً توجهی به این کارت نداشتم.
📙محبت به زنان و کودکان در سیره پیامبر اکرم، حجتالاسلام فرحزاد،ص ۹۲
🍃❤️@SabkeZendegi6
#استاد_پناهیان
✅ اولین تکلیف مادر، مدیریت راحتطلبیِ کودک است.
📌اولین خواستۀ غریزی و طبیعی انسان #راحتطلبی است. اگر کسی بتواند تکلیف خودش را-بهویژه در نوجوانی- با راحتی و راحتطلبی مشخص کند، تکلیف او با انواع شهوات هم مشخص خواهد شد.
✅ مادر باید بداند که اولین تکلیفش، مدیریت راحتطلبیِ کودک است. گاهی مادران محترم، از سرِ مهربانی و دلسوزی، به راحتطلبی بچهها میدان میدهند و وقتی بچه، راحتطلب بار بیاید دیگر نمیتوانند او را جمع کنند.
📌بسیاری از گنهکارها مشکل اعتقادی ندارند؛ مشکلشان راحتطلبی است! اگر راحتطلبی خودت را مدیریت کنی، شهوترانیِ تو هم مدیریت خواهد شد. کسی که اسیر شهوت میشود، قبلاً در برابر راحتطلبی خود تسلیم شده یا موضعِ درستی نسبت به آن نگرفته است.
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
🍃❤️@SabkeZendegi6
#خانواده
💞زوج موفق و خوشبخت کسانی هستند که سعی میکنند تا هر دو رشد کنند و شرایط آن را برای هم فراهم میکنند.
👈 مسلماً شما در سالهای ازدواج تغییر میکنید. قواعد زندگی در شرایط مختلف تغییر میکند، پس ضروری است هر دو تغییر کنید تا روابط در حال تغییر را عوض کنید.
🔺انعطافپذیری در زندگی زن و مرد را به سازش بیشتر میرساند.
🍃❤️@SabkeZendegi6
💞یک اشتباه رایج در انتخاب همسر
👈 یکی از اشتباهات رایج در زمان #انتخاب_همسر، امید بستن به تغییر دادن عادات و شخصیت وی پس از ازدواج است! امیدی واهی که می تواند سه نتیجه را در پی داشته باشد:
🔸تغییری حاصل نمی شود
🔸نتیجه ای عکس می گیرد
🔸مجبور به تغییر خود می شود.
👈 با این حال دیده می شود که افراد همچنان در تکاپوی تغییر عادات و شخصیت شریک زندگی خود، از راه های نادرستی استفاده می کنند که ولو نتیجه ای هم حاصل شود صرفا یک نتیجه موقتی بوده و بعد از مدتی مجددا همان عادات و ویژگی های شخصیتی بازگشت می کنند.
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 آسیب مورد توجه برای آقایان
🔴 #استاد_پناهیان
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشقت رو به زبون بیار❤️😍🌹
🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 #غیبت_خانواده_همسر_ممنوع
💠 از صحبت کردن ناشایست پشت سر خانواده همسرتان بپرهیزید.
💠 چون هم باعث اختلافات خانوادگی میشود و هم شما را فردی #ضعیف و بیتدبیر در حل مشکلات جلوه میدهد.
💠 در نتیجه حس #اعتماد به شما بشدت کمرنگ میگردد.
💠 اینکار #مجوزی برای همسرتان میشود تا او نیز به راحتی پشت سر خانواده شما صحبت کند و نسبت به آنها #کینه به دل بگیرد.
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قابل توجه زن و شوهرهایی که به سیر و سلوک علاقهمند هستند!
🔴 #استاد_عباسی
🍃❤️@SabkeZendegi6
-254599422_-212050.mp3
4.81M
#استاد_چیت_چیان
✅اصول ایجاد ظرفیتهای شایسته در فرزندان
🍃❤️@SabkeZendegi6
✅قبل از پاسخ دادن به سوالات ديگران،
مدتی سكوت كن تا پاسخ بهتری بيابی
🔸سكوتت در خاطر هيچكس نخواهد ماند؛
👌اما پاسخت را هميشه به خاطر خواهند سپرد!
#نکات_آموزنده
🍃❤️@SabkeZendegi6
❤سَـبک زنـدگی❤
💚 #رمان_آموزشی❣خانه مریم و سعید❣ قسمت بیست و دوم سعید دنبال بهانه ای بود تا بچه ها این سوال رو بپر
💚 #رمان_آموزشی❣خانه مریم و سعید❣
قسمت بیست و سوم
عارفه با هق هق گفت:
_باشه مریم جان منتظرم.
و قطع کرد.
مریم رو کرد به سعید:
_لطفاً 20 دقیقه دیگه برو ببین بچه ها اتاق شونو مرتب کردن یا نه. طبق قرار اگه سر 20 دقیقه اتاق مرتب نباشه، امروز کارتون نمی بینن.
فاطمه پرید جلوی مامان:
_نه مامان ما می خوایم کارتون ببینیم.
مریم، فاطمه را بغل کرد و بوسید:
_قرارمون که یادت نرفته مامان جان. از الان تا 20 دقیقه فرصت دارید.
فاطمه و محمد و میثم پریدند داخل اتاق. می خواستند زودتر جمع و جور و مرتب کنند تا بتوانند برنامه کودکشان را ببینند.
علی هم چشم از تلویزیون و فوتبال برداشت و مشغول جمع کردن سفره شد.
مریم رو به بچه ها گفت:
_میخوام با دوستم تلفنی صحبت کنم. ان شاالله صحبت من که تموم شد، اتاق تونم مرتب شده باشه.
رفت داخل اتاق. در را بست و شماره عارفه را گرفت.
عارفه گوشی را برداشت. هنوز گریه می کرد.
_بهتری عارفه جون؟ الان می تونی صحبت کنی؟ میخوای چند دقیقه دیگه که آروم تر شدی باز زنگ بزنم؟
_خوبم. بگو گوش می کنم. فقط بهم بگو الان باید چی کار کنم؟ مریم این زندگی دوباره زندگی میشه؟
مریم با مهربانی و آرامش همیشگی اش جواب داد:
_چرا که نه؟ معلومه که میشه. البته به شرطی که در برابر مشکلات منطقی و معقول برخورد کنیم.
_تو رو خدا یعنی زندگیم دوباره رو به راه میشه؟
_ببین عارفه جون من در جایگاه قضاوت نیستم ولی اگه شوهر تو همچین کاری کرده و این چیزایی که میگی حقیقت داشته باشه خب طبعاً کار ایشون اشتباهه و هیچ جای توجیه نداره. اما نگاه معقول و منطقی به مسائل به ما وسعت دید میده. اون وقت با یه دید باز و روشن به یه راه حل درست و کاملی می رسیم.
_مگه این مشکل راه حل هم داره؟
مریم، عجله و نگرانی زیادی را از این جمله ی عارفه دریافت کرد.
_معلومه که راه حل داره. اصلاً تو این دنیا هیچ مسئله ای نیست که راه حل نداشته باشه. البته بازم میگم که باید نگاه مونو به بالا پایینای زندگی اصلاح کنیم. بگذریم.چند تا سوال می پرسم. خوب فکر کن. دقیق جواب بده.
_سرا پا گوشم.
در همین لحظه در اتاق باز شد. محمد و میثم با سر و صدا و شلوغ بازی وارد شدند.
مریم به عارفه گفت:
_یه لحظه گوشی دستت باشه.
بعد رو کرد به محمد و میثم:
_محمد مامان برید بیرون. دارم تلفنی صحبت می کنم. اگه بخواید اینجا بازی کنید اون وقت من دیگه صدای دوستمو نمی شنوم. میثم جان مامان شما هم با داداش برید تو اون اتاق بازی کنید. آفرین مامان جان.
مریم نمی خواست بچه ها متوجه صحبت های او با عارفه شوند. حتی دوست نداشت سعید هم از این ماجرا مطلع شود. به خاطر حفظ آبروی شوهر عارفه.
بچه ها از اتاق بیرون رفتند. مریم بلند شد و در اتاق را بست. مجدد نشست و تکیه داد به دیوار. نگاهی به ساعت انداخت. بچه ها هنوز ربع ساعت وقت داشتند تا اتاق شان را مرتب کنند. اما هر کدام به نحوی سرگرم بازی و کاری بودند و از مرتب کردن اتاق غافل شده بودند. سعید هم که قرار بود به کار بچه ها نظارت کند، حالا گوشی به دست اخبار را دنبال می کرد و اصلاً متوجه زمان نبود.
مریم دنباله ی صحبت با عارفه را گرفت:
_ببخش معطل شدی. این بچه ها دائم در حال بازی و شیطونین. اومدن تو اتاق. نمی خواستم صحبتامونو بشنون. حالا دقیقاً به من بگو چه اتفاقی افتاده؟ دقیق برام تعریف کن.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
ویراستار: ح. علی پور
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی دیگران را میبینی ولی همسر و بچهات را نمیبینی!
🔴 #استاد_عباسی
🍃❤️@SabkeZendegi6
✅قبل از پاسخ دادن به سوالات ديگران،
مدتی سكوت كن تا پاسخ بهتری بيابی
🔸سكوتت در خاطر هيچكس نخواهد ماند؛
👌اما پاسخت را هميشه به خاطر خواهند سپرد!
#نکات_آموزنده
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تنظیم روابط اعضای خانواده بر اساس محبّت
🔴 #استاد_عباسی
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک راه حل عملی برای رسیدن به آرامش
🔴 #استاد_پناهیان
🍃❤️@SabkeZendegi6