#سیره_شهدادرزندگی
خاطرات #همسر #شهیدصیادشیرازی
💠 هر چی از پشتِ درِ #آشپزخونه خواهش کردم فایده نداشت. در رو بسته بود و میگفت:
«چیزی نیست الآن تموم می شه».
💠 وقتی اومد بیرون دیدم #آشپزخونه رو مرتب کرده، کفِ آشپزخونه رو شسته، ظرفها رو چیده سرِ جاشون، روی اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل. گفتم:
«با این کارها منو خجالت زده میکنی». میگفت:
«فقط خواستم #کمکی کرده باشم».
#شهید_صیاد_شیرازی
🍃❤️