عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی ... ،
بوی یک تکبیت ناگه مستُ مدهوشت کند!
ثاقِــب | Sagheb
بارون اومده ...
سید از میدون غرقِ خون اومده
بارون اومده ...
حاجقاسم، برات مهمون اومده!("
ثاقِــب | Sagheb
ولی امروز....>>>>>>
طوری ک دلم برا ماهَم تنگ شده بود!
-دو ماه کم نیست"!
و اما بعد، سوپرایزی ک اکلیلیم کرد🤍)،
-بمونی برام بچه🥺✨
- آخه من دورش نگردم..؟(:
روزمو ساختی دخترِقشنگم🫀🫂
بعدشم ، تو شاید مصافتی ازم
دور بشی اما اینو بدون ... ،
همیشه تو آسمونِ من میدرخشی(:
و یکی اینجا هرلحظه چشم به راهته!
در آخر فقط میتونم بگم :
-دوسِتدارم!(:🌱