🔶 #مقاله
"با کشتی نوح تا کشتی حسین علیه السلام"
⚜ #قسمت_نهم
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا قوم نوح حتی با دیدن نشانه های طوفان ایمان نیاوردند؟
سرکشی و عدم پذیرش حق از سوی این قوم در طول دوران دعوت الهی باعث شدهبود که به هیچ عنوان امکان بازگشت به مسیر حق برای آنها فراهم نگردد و گویا حرکت آنها در مسیر باطل باعث گردیده بود که نام آنها حتی پیش از طوفان جزء غرق شدگان قرار گرفته باشد؛ از این روست که خداوند در مورد فرزند نوح عبارت فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ (1) را استفاده میکند.
🔹در توضیح مطلب فوق باید گفت حرکت در مسیر باطل حرکتی تدریجی و به تعبیری طبق یک پروسه و جریان متداول و زمینه دار انجام میگیرد؛ یعنی حرکت در مسیر باطل تا اندازهای برای فرد غیر محسوس خواهد بود که حتی میتواند جانباز جنگ صفین را به شمری تبدیل کند که امام زمان خود را به شهادت رساند.
اعتقاد بیشاز اندازه قوم نوح به حواس پنجگانه و عدم اعتقاد به امور غیرمادی و معنویت باعث گردیده بود که آنها به قدری در مسیر باطل قرار بگیرند که حتی آمدن طوفان و تحقق وعده نوح را امری تصادف انگاشته و بر این اعتقاد بودند که با کمک اسباب مادی مانند بالا رفتن از کوه میتوان از این طوفان نجات پیدا کرد.
ازاینروست که پسر نوح از طوفان همین آب را میبیند که برای فرار از آن باید به خشکی رفت اما نوح از طوفان به امر الهی تعبیر کرده و میفرماید:
قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ (2)
(امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارندهای نيست مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند.)
🔹نکته قابلتأمل این است امر الهی گاه عذاب است، گاه نعمت است و گاهی نیز به تعبیر قرآن ائمه هستند:
أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ (3)
باید به این نکته توجه کنیم که قرآن به امامان ما عنوان ا وأُوْلِي الأَمْرِ اطلاق میکند؛ پس حضرت حجت هم بهعنوان امر الهی معرفیشده است.
یکی دیگر از استراتژیهای تفکر قوم این است که به مخالفان خود برچسب میزنند و از این طریق مسیر نزدیک شدن دیگران به آنها را سد میکنند؛ بدین معنا که مخالفان خود را تا اندازهای تحقیر و تمسخر میکنند که دیگران و به تعبیری قشر خاکستری جامعه، از نزدیک شدن به آنها خجالت خواهند کشید.
در مورد حضرت نوح نیز چنین اتفاقی افتاده بود. یعنی نوح برچسب خورده بود و نزدیک شدن به او هزینه تبلیغاتی فراوانی داشت و این امر تا آنجا پیش رفته بود که افراد حاضر نبودند که در اوج بلا و برای نجات دادن خود نیز به نوح نزدیک شوند و اینیکی از دلایل نپذیرفتن پسر نوح برای سوارشدن به کشتی بودهاست.
🔹مطابق با آیات قرآن اولین آب از تنور فوران کرد یعنی دقیقاً از جایی که جایگاه خروج آتش است و قوم نوح با عقل محسوسات خود قادر به درک آن نیستند.
تفکر قوم نوح در کل تاریخ در جریان بوده است. حتی سامری نیز با استفاده از این تفکر قوم موسی را منحرف کرد. زیرا قوم موسی وعده او را در مورد ارض موعود تجربه نکرده بودند؛ همانگونه که قوم نوح طوفانی که پیامبرشان وعده آن را میداد تجربه نکرده بودند.
🔹اما سامری از همین تفکر استفاده کرد و گفت که ما ارض موعود را ندیدهایم اما من میتوانم من جایی مانند مصر برای شما تهیه کنم و به این دلیل که قوم موسی مصر را تجربه کرده بودند وعده سامری را پذیرفته و به وعده پیامبرشان بیتوجه گردیدند.
در حال حاضر و در زمان کنونی نیز وضع به همین منوال است؛ یعنی ازآنجاکه انسانها باعقل مادی خود نمیتوانند وعدههای دادهشده پیرامون حکومت آخرالزمان صالحان را درک نمایند، به طور کل آن را انکار کرده و به سمت وعدههای غرب برای دستیابی به نعمتهای محسوس میروند. بنابراین تکیه صرف بر عقل مادی، باعث خواهد شد انسان حتی ناخواسته وعده حکومت حقه آخرالزمان را نیز نپذیرد.
🔹تفاوت اصلی میان دیدگاه معتقدان به آخرالزمان و حتی تفکر رایج در شکلگیری انقلاب ما نیز، همین امر میباشد؛ یعنی تفاوت بین اینکه تفکر مادی پایه و اساس قرار گیرد یا علم و ایمان به غیب و حکومت نهایی خوبان و نیکان.
هماکنون نیز دعوا و درگیری میان دو تفکر«مادیگرایی و الهی» همچنان در جریان است و هر دو تفکر بهتدریج در حال گردآوری پیروان خود و آماده شدن برای رسیدن آن امر الهی هستند.
👈ادامه دارد...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پی نوشت ها : 📚
1..هود /50
2..هود /43
3..نسا /59
🌐 @sahebzaman_dosetdaram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فوتبال یه بازی تیمیه ⚽️
👌مجموعه کلیپ
#انتظار_با_طعم_فوتبال🏆
🔺 #قسمت_نهم
🔸 برگرفته از #کتاب پرفروش و جذاب #انتظار_با_طعم_فوتبال
✅ به قلم #استاد_ملایی
دوستانتون رو به #خیمه_مهدوی دعوت کنید...
🌐 @sahebzaman_dosetdaram
📜📖📜
📖📜
📜
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_نهم ↩️
بابا گفت: خوب اگر خواست شما این است حرفی نیست ، من مانع نمیشوم . باورم نمی شد بابا به این سادگی قبول کرده باشد . حالا چطور باید به مصطفی خبر می دادم ؟
نکند مجبور شود از حرفش برگردد ! نکند تا پس فردا پدرش پشیمان شود ! مصطفی کجا است ؟ این طرف وآن طرف ، شهر و دهات را گشت تا بالاخره مصطفی را پیدا کرد گفت: فردا عقد است ، پدرم کوتاه آمد. مصطفی باورش نمی شد ،
و مگرخودش باورش می شد ؟ الان که به آن روزها فکر میکند می بیند آدمی که ازدواج آنها را درست کرد او نبود ،
اصلا کار آدم و آدمها نبود.کار خدا بود ودست خدا بود. جذبه ای بود که از مصطفی و او می تابید بی شناخت ، شناخت بعد آمد بی هوا خندید ، انگار چیزی دهنش را قلقلک داده باشد ، او حتی نفهمیده بود یعنی اصلاً ندیده بود که سر مصطفی مو ندارد ! دو ماه از ازدواجشان می گذشت که دوستش مسئله را پیش کشید؛ غاده ! در ازدواج تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد . تو از خواستگارانت خیلی ایراد می گرفتی ، این بلند است ، این کوتاه است؛ مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد . حالا من تعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی ؟
غاده یادش بود که چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد ، حتی دلخورشد و بحث کرد که؛ مصطفی کچل نیست ، تو اشتباه می کنی . دوستش فکر می کرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده .
آن روز همین که رسید خانه ، در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن؛ مصطفی پرسید: چرا می خندی ؟ و غاده که چشم هایش از خنده به اشک نشسته بود گفت: مصطفی ، تو کچلی ؟ من نمی دانستم ! و آن وقت مصطفی هم شروع کرد به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد . از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می گفت: شما چه کار کرده اید که شمارا ندید ؟
ممکن است این جریان خنده دار باشد ، ولی واقعاً اتفاق افتاد . آن لحظاتی که با مصطفی بودم و حتی بعد که ازدواج کردیم چیزی از عوالم ظاهری نمی دیدم ، نمی فهمیدم . به پدرم گفتم : جشن نمی خواهم فقط فامیل نزدیک ، عمو ، دایی و... پدرم گفت: به من ربطی ندارد؛ هر کار که خودتان میخواهید بکنید . صبح روزی که بعد از ظهرش عقد بود ، آماده شدم که بروم دبیرستان برای تدریس . مادرم با من صحبت نمی کرد ، عصبانی بود . خواهرم پرسید :کجا می روید ؟ گفتم: مدرسه . گفت: شما الان باید بروید برای آرایش ، بروید خودتان را درست کنید. من بروم ؟ رفتم مدرسه . آنجا همه می گفتند: شما چرا آمده اید ؟ من تعجب کردم . گفتم : چرا نیایم ؟ مصطفی مرا همینطور می خواهد . از مدرسه که برگشتم ، مهمانها آمده بودند . مصطفی آنجا کسی را نداشت و از طرف او داماد آقای صدر ، خانواده و خواهرانش و سید غروی آمده بودند . از فامیل خودم خیلی ها نیامدند ، همه شان مخالف بودند وناراحت .
خواهرم پرسید: لباس چی می خواهی بپوشی ؟ گفتم: لباس زیاد دارم. گفت: باید لباس عقد باشد. و رفت همان ظهر برایم لباس عقد خرید همه می گفتند دیوانه است ، همه می گفتند نمی خواهیم آبرویمان جلوی فامیل برود . من شاید اولین عروسی بودم آنجا که دنبال آرایش و اینها نرفتم . عقد با حضور همان معدودی که آمده بودند انجام شد و گفتند داماد باید کادو بدهد به عروس . این رسم ما است ، داماد باید انگشتر بدهد . من اصلاً فکر اینجا را نکرده بودم ....
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
صآحِبالزمآݩدوستَٺدآرَم🌸👇🏻
| @sahebzaman_dosetdaram |
📜
📖📜
📜📖📜
🎉🎉🎉
🎉🎉
🎉
#رمان_عاشقانه_ای_برای_تو
#قسمت_نهم
*ﺣﻠﻘﻪ*
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻬﺎﺭ ﺑﻮﺩ . ﮐﻼﺱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﻞ ﺭﻭﺯ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ …
ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺎﻣﻼ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ، ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﮔﺸﺘﻦ . ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﻭﺳﺎﯾﻠﺶ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻇﺮﻑ ﻏﺬﺍﺵ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ … .
ﯾﻬﻮ ﭼﺸﻤﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ . ﻣﺜﻞ ﻓﻨﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﺵ ﭘﺮﯾﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﻤﺘﻢ .ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﻡ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ …
_ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﯽ . ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻮ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻮﺑﯽ . ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻧﻬﺎﺭ ﺑﺨﻮﺭﻡ . ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ؟ … .
ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﺑﯽ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻪ، ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﻧﻬﺎﺭ ﺑﺮﯾﻢ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ . ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻮﺩ … .
ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﺑﮕﺬﺭﻩ … .
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ . ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺗﻮﯼ ﮐﯿﻔﺶ ﯾﻪ ﺟﺒﻌﻪ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﮔﺮﻓﺖ ﺳﻤﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﯿﺎﺩ . ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﻭﻟﯽ … ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﺩﺳﺘﺖ ﮐﻦ … .
ﺟﻌﺒﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺳﺮﯾﻊ ﺍﺯﺵ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻡ . ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻡ . ﺗﻨﻬﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺖ … .
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﺎ، ﺍﻭﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﺍﻣﯿﺮﺣﺴﯿﻦ ﮐﻠﯽ ﭘﻮﻝ ﭘﺎﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻞ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯﺵ ﺭﻭ …
#ادامه_دارد...
📝نویسنده:
#سید_طاها_ایمانی
📚منبع:داستانهای ناز خاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
صآحِبالزمآݩدوستَٺدآرَم🌸👇🏻
| @sahebzaman_dosetdaram |
🎉
🎉🎉
🎉🎉🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روشهای دوستی با امام زمان ارواحنافداه...😍
#امام_زمان♥
#قسمت_نهم
💠تربیت نسل مهدوی
📌راهکارهای تربیت فرزندان مهدوی...
9⃣بیان آثار ظهور حضرت
💢در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده است که: "وقتی قائم ما اهل بیت قیام کند، ساکنان آسمان، مردم زمین، پرندگان هوا، درندگان صحرا و ماهیان، همه و همه از او خشنود خواهد شد".[1]
💢یکی از راههای مؤثر در ایجاد ارتباط فرزندان با امام زمان عجل الله و انتقال نشاط و شوق به دل آنها، شرح آثار خوب، زیبا و مثبت ظهور حضرت مثل روایتی که ذکر شد است؛ نه بیان جملات و القای خرافات و داستانهای غیر واقعی که ترس را در دل کودکان میاندازد و آنها را اذیت میکند.
📚۱. الحاوی للفتاوی، سوطی، ج2ص8
#امام_زمان♥
#قسمت_نهم
جمعیت9مخالفین فرزندآوری.mp3
4.01M
#قسمت_نهم
🚨 پاسخ به شبهات مرتبط به جمعیت و فرزندآوری
⭕️ قسمت نهم👇
👈 آیا واقعا تربیت فرزند سخت است⁉️
👈آیا حقیقتا ما به عنوان والدین خوب تربیت شدیم⁉️
👈تربیت در خانواده های پرفرزند راحت تر است یا کمتر فرزند ⁉️
👈چرا حاضریم برای همه چیز خرج کنیم ولی فرزند خیر⁉️
✅ حجت الاسلام محمدمسلم وافی
⌚️ رادیومعارف سال ۱۳۹۱
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♥️ صاحب الزمان دوستت دارم ♥️
@Sahebzaman_dosetdaram