eitaa logo
سلام هم محله ای
403 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
سـلام هم محــله ای🦋 خوش اومدین به کانال محله 😍🌿 🖇️از به روزترین اخبار و اتفاقات و اطلاعیه های محله اینجا مطلع بشید😉 📥 ارتباط با ادمین جهت ارسال اخبار، مشکلات و تبلیغات محله و پاسخ به سوالات شما: @Zaer6263 @shahed_70
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیرت یعنی چه؟ بصیرت یعنی تیزبین بودن و راه درست را شناختن. بایستی مراقبت کرد که انسان در شناخت راهِ درست اشتباه نکند؛ در غبارآلودگی فتنه‌ها بتواند راه را پیدا کند و بفهمد راه درست چیست؛ بصیرت به این معنا است. «مقام معظم رهبری» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ 🔍ما در کانال فانوس سعی داریم در راه جهاد تبیین و روشنگری و بصیرت افزایی قدم برداریم. ✅عضویت در کانال فانوس برای عموم بلامانع میباشد ✅و عضو دائم بودن برای بانوان گرامی بسیجی پایگاه الزامیست. از اعضای محترمی که همیشه ما را همراهی میکنند کمال تشکر را دارم🌺🙏 نظرات و پیشنهادات خودتون را در راستای ارتقای کانال فانوس به ایدی زیر بفرستید 🆔 @shahed_70 لینک کانال فانوس👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/khordad1516
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ســـلام🥰 آخرین ساعتهاي بهمن ⏰ زمان در گذر است⏳ یڪ ماه، یڪ هفته یڪ روز، یڪ ساعت یڪ ثانیه ، نمي ايستد پس تا ميتوانيم شاد، عاشقانه💕 صادقانه و مهربانانه💕 زندگي كنیم، زندگی ارزش غصه خوردن نداره🌸🍃 💯به کانال سلام هم محله ای بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8
🎙بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 📖 روزمان را با قرآن آغاز کنیم هر روز قرائت یک صفحه از قرآن کریم به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولانا صاحب زمان عج 🔹صفحه ۵۸ قرآن کریم 💯به کانال سلام هم محله ای بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8
⚠️ ، هم دنیا را گرفت و هم آخرت را! ▫️ آیت الله حق شناس (ره) : یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. امیر مومنان (علیه السلام) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. #ز ملڪ تا ملڪوت جلد ۱ ‍‌💯به کانال سلام هم محله ای بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8
ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا نگه داریم نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده‌ام. من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. خلاصه با هم برای خرید رفتیم، محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی‌اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی‌کرد در عوض من مدام می‌گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است. هیچ وقت فراموش نمی‌کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد. هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان‌اش بود، دنبال گرفتن تایید امام زمان(عج) بود، همیشه می‌گفت: ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم. شهید محمودرضا بیضایی شادی روحش صلوات🌹 کانال سلام هم محله ای https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ظریف خان! شما که دیگه نگین! والا 💯به کانال سلام هم محله ای بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بالا برید پایین بیاید رای دادن فایده نداره باور نمی‌کنید ؟؟؟؟ حتماً این کلیپ رو ببینید. 💯به کانال سلام هم محله ای بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8
11.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا مـدرسه رفتن بابابزرگارو دیده بودین؟😂❤️ فقط آخرش که سعی میکردن تقـلب کنن 💯به کانال سلام هم محله ای بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام هم محله ای
#رمان_دختر_شینا 🌷🍃 #قسمت_139 گفت: «می روم، حقم است. دنده ام نرم. اگر می خواهم نان بخورم، باید برو
🌷🍃 گفتم: «حالا مگر بچه های شهدا ایستاده اند سر خیابان ما را ببینند! تازه ببینند. آن ها که نمی فهمند ما کجا می رویم.» نشست وسط اتاق و گفت: «ای داد بی داد. ای داد بی داد. تو که نیستی ببینی هر روز چه دسته گل هایی جلوی چشم ما پرپر می شوند. خیلی هایشان زن و بچه دارند. چه کسی این شب عیدی برای آن ها لباس نو می خرد؟» نشستم روبه رویش و با لج گفتم: «اصلاً من غلط کردم. بچه های من لباس عید نمی خواهند.» گفت: «ناراحت شدی؟!» گفتم: «خیلی! تو که نیستی زندگی مرا ببینی، کِی بالای سر من و بچه هایت بودی؟! ما هم به خدا دست کمی از بچه های شهدا نداریم.» عصبانی شد. گفت: «این حرف را نزن. همه ما هر کاری می کنیم، وظیفه مان است. تکلیف است. باید انجام بدهیم؛ بدون اینکه منّتی سر کسی بگذاریم. ما از امروز تا هر وقت که جنگ هست عید نداریم. ما هم درد خانواده شهداییم.» بلند شدم و رفتم آن اتاق، با قهر گفتم: «من که گفتم قبول. معذرت می خواهم. اشتباه کردم.» بلند شد توی اتاق چرخی زد و در را بست و رفت. تا عصر حالم گرفته بود. بُق کرده بودم و یک گوشه نشسته بودم. نه حال و حوصله بچه ها را داشتم، نه اخلاقم سر جایش بود که بلند شوم و کاری بکنم. کلافه بودم. بغضی ته گلویم گیر کرده بود که نه بالا می آمد و نه پایین می رفت. هوا تاریک شده بود. صمد هنوز برنگشته بود. با خودم فکر کردم: «دیدی صمد بدون خداحافظی گذاشت و رفت.» از یک طرف از دستش عصبانی بودم و از طرف دیگر دلم برایش تنگ شده بود. از دست خودم هم کلافه بودم. می ترسیدم قهر کرده و رفته باشد. دیگر امیدم ناامید شده بود. بلند شدم چراغ ها را روشن کردم. وضو گرفتم تا برای نماز آماده بشوم. همان موقع، دلم شکست و گفتم: «خدایا غلط کردم، ببخش! این چه کاری بود کردم. صمدم را برگردان.» توی دلم غوغایی بود. یک دفعه صدای در آمد. صدای خنده و جیغ و داد بچه ها که بلند شد، فهمیدم صمدم برگشته. سر جانماز نشسته بودم. صمد داشت صدایم می زد: «قدم! قدم جان! قدم خانم کجایی؟!» دلم غنج رفت. آمدم توی اتاق. دیدم دو تا ساک بزرگ گذاشته کنار پشتی و بچه ها را بغل کرده. آهسته سلام دادم. خندید و گفت: «سلام به خانمِ خودم. چطوری قدم خانم؟!» به روی خودم نیاوردم. سرسنگین جوابش را دادم. 💟ادامه دارد... نویسنده: 💯به کانال سلام هم محله ای بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/85852811C815bc2aed8