بسم الله
شرح بیان #علامه_طباطبایی
#دو_قاعده_تفسیری از #تفسیر_المیزان
#قاعده_عرفانی مطابق حقیقت اشراقی قرآن
🔸
🔸 نگاهِ «توحیدی-تشکیکیِ» علامه، به «آیهها»
(ارتباطِ عبارتی، کلیدِ معنایی، تفسیر قرآن به قرآن)؛ مبنای تشکیلِ «مدل آیاتِ مرتبط»
🔻 علامه طباطبایی (رحمةالله علیه) از یک طرف، به نحوی با ارجاع معانی همه¬ی آیات قرآن به «آیات توحیدی» یا همان «غرر آیات»، مبدأ و مقصد شناخت تمام معارف قرآن را «توحیدِ خداوند سبحان» می¬داند، که این به نحوی همان منتهی شدنِ همهی امور به توحید است که فرمود «إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّه»، «همهی امور بهسوی خدا رجوع میکند» (هود، ۱۲۳). ولذا در مجموع، «غرضِ کلّ آیات و سُوَرِ الهی» به نحوی «هدایت به توحید» است.
🔻بر همین مبنا، علامه میفرمایند: «فالآيات القرآنية .. تعتمد على حقيقة واحدة هي الأصل و تلك فروعه، و هي الأساس الذي بني عليه بنيان الدين و هو توحيده تعالى»، «تمام آیات قرآنی، بر یک حقیقتِ واحد تکیه دارند که آن حقیقت اصل است و آیاتِ قرآن فرعِ آن اصل هستند، که آن اساسِ دین است، و آن همان «توحید خداوندمتعال» میباشد» (المیزان، ج۱۰ ص١٣۵).
🔻ازطرف دیگر، ایشان در تفسیر قرآن، آیات را دارای «درجات و مراتبِ تشکیکی» میدانند، که (طبق قواعد قرآنی) اولا برخی «آیاتِ متشابهات» هستند و در درجاتِ معناییِ نازله با معانی و مصادیقِ بشری مشابه هستند، و برخی آیات در درجاتِ معناییِ عالیه که «ظهور شدیدتری در توحید» دارند، و متشابهات با آنها «معنای صحیحِ توحیدی» پیدا میکنند، و به آنها «آیاتِ محکمات» میگویند، و از میانِ همین آیاتِ محکم نیز برخی آیات، «نفوذِ شدیدتر» و «پهنه¬ی وسیعتری» از آیاتِ دیگر را «معنایِ دقیقِ توحیدی» میبخشند که آنها «قلّه¬ها و غررِ آیاتِ قرآن» میباشند [1].
🔸علامه طباطبایی (رحمةالله علیه)، در ضمنِ این نگاهِ «توحیدی-تشکیکی» که برخی آیات را «کلیدِ معنایی» برای آیاتِ دیگر میداند، همچنین به یک «ارتباطِ عبارتی» و «اشتراکِ معنایی» در میانِ «بخشهای درونیِ آیات» نیز اشاره میکنند، که مجموعاً این «قواعدِ قرآن به قرآن» مبنای تشکیلِ «مدل آیات مرتبط» در تفسیر المیزان قرار میگیرند.
🔸علامه طباطبایی (رحمةالله علیه) «ارتباط عبارتیِ بخشهای درونیِ آیات» را تحتِ «یک اصلِ تفسیری» (مأخوذه از روش اهل البیت علیهم السلام) بیان میکنند، که از آن اصلِ تفسیری نیز «دوقاعده¬ی¬ تفسیری» را بدست میآورند.
🔻قاعده¬ی اوّل، «ظهورِ تشکیکیِ عبارات» در تشکیلِ هر آیه است، که از ابتدای هر آیه، «عباراتِ معنادارِ درونِ آیه» مرحله به مرحله تکمیل شده، و از یک «معانیِ عامّ» (با حقیقت و حُکمی ثابت) آغاز شده، و سپس در ادامهی آیه، با آمدنِ قیود و اختصاصاتِ بعدیاش (که قیودِ محدود کننده اند)، به «تخصیصِ آن معانیِ عام، در یک مواردِ خاص» میرسند.
🔻و قاعده¬ی دوّم اینکه، وقتی درونِ «دو قصّه»، «دو سیاقِ معنایی» یا «دو آیه»، یک «عبارت» بصورت «شبیه یا عینِ هم» تکرار شود، این نشان می¬دهد که آن «دو قصّه»، «دو سیاق» یا «دو آیه»، به جهتِ آن «قسمتِ مشترک» نسبت به همدیگر «یک مرجع» و «مبدئیّتِ واحد» دارند، که هر کدام «به وجهی» نازلهای از آن «حقیقتِ واحد» میباشند.
🔸
🔸 علامه طباطبایی (رحمةالله علیه) پیرامون آن «اصل تفسیری» و این «دوقاعده» مینویسند:
⭕️ «و اعلم أنك إذا تصفحت أخبار أئمة أهل البيت حق التصفح، في موارد العام و الخاص و المطلق و المقيد من القرآن وجدتها كثيرا ما تستفيد من العام حكما، و من الخاص أعني العام مع المخصص حكما آخر، فمن العام مثلا الاستحباب كما هو الغالب و من الخاص الوجوب، و كذلك الحال في الكراهة و الحرمة، و على هذا القياس. و هذا أحد أصول مفاتيح التفسير في الأخبار المنقولة عنهم، و عليه مدار جم غفير من أحاديثهم.
و من هنا يمكنك أن تستخرج منها في المعارف القرآنية قاعدتين.
(المیزان، ج۱ ص۲۶۰).
🔻اين را هم بايد دانست كه اگر آن طور كه بايد و شايد اخبار ائمه اهل بيت را در مورد عام و خاص و مطلق و مقيد قرآن دقيقا مورد مطالعه قرار دهيم، به موارد بسيارى بر خواهيم خورد كه از عام آن يك قسم حكم استفاده مىشود و از همان عام بضميمه مخصّصش حكمى ديگر استفاده میشود، مثلا از عام آن در غالب موارد، استحباب و از خاصش، وجوب فهميده میشود، و همچنين آنجا كه دليل نهى دارد از عامش كراهت و از خاصش حرمت و همچنين از مطلق قرآن حكمى و از مقيدش حكمى ديگر استفاده میشود، و اين خود يكى از كليدهاى اصلى تفسير در اخباريست كه از آن حضرات نقل شده و مدار عده بیشمارى از احاديث آن بزرگواران بر همين معنا است، و با در نظر داشتن آن، شما خواننده میتوانى در معارف قرآنى دو قاعده استخراج كنى.
🔸
💎 ادامه 👇 👇 👇
⭕ إحداهما [القاعدتین]: أن كل جملة وحدها، و هي مع كل قيد من قيودها تحكي عن حقيقة ثابتة من الحقائق أو حكم ثابت من الأحكام، كقوله تعالى: «قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون» (الأنعام،۹۱)، ففيه معان أربع:
الأول: قل الله،
و الثاني: قل الله ثم ذرهم،
و الثالث: قل الله ثم ذرهم في خوضهم،
و الرابع: قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون.
و اعتبر نظير ذلك في كل ما يمكن»
(المیزان، ج۱ ص۲۶۰).
«[علی هذا القاعدة] جميع التقادير من التركيبات الممكنة في كلامه تعالى حجة يحتج بها».
(المیزان، ج۱۰ ص۱۰۰).
🔻قاعدهی اول اينكه، هر جمله از جملات قرآنى به تنهايى حقيقتى را میفهماند و با هر يك از قيودى كه دارد، از حقيقتى ديگر خبر میدهد، حقيقتى ثابت و لا يتغير و يا حكمى ثابت از احكام را، مانند آيه شريفه: (قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون) كه چهار معنا از آن استفاده مي¬شود:
معناى اول از جمله: (قل الله)
و معناى دوم از جمله: (قل الله ثم ذرهم)،
و معناى سوم از جمله (قل الله ثم ذرهم في خوضهم)،
و معناى چهارم از جملات (قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون) كه تفصيل آن در تفسير خود آيه میآيد انشاء الله، و شما میتوانيد نظير اين جريان را تا آنجا كه ممكن است (همه جای قرآن) دارای اعتبار بدانید.
[پس طبق این قاعده]، از تركيباتِ كلام الهى، هر احتمالى كه به ذهن برسد، حجّتى است كه به آن احتجاج میشود.
🔸
⭕️ «والقاعدة الثانية: أن القصتين أو المعنيين إذا اشتركا في جملة أو نحوها، فهما راجعان إلى مرجع واحد ]بنحوٍ[. و هذان سرّان تحتهما أسرار و الله الهادي».
(المیزان، ج۱ ص۲۶۰)
🔻قاعده¬ی دوم اينكه، اگر ديديم دو قصه و يا دو معنا در يك جمله اى شركت دارند، و آن جمله در هر دو قصه آمده و يا معنا و عبارت ديگرى در هر دو ذكر شده، میفهميم كه اين دو قصه و دو معنا، متّصل به يك حقیقت و مرجع است.
این قواعد، «دو سِرّ» از «اسرارِ قرآن» است که در ذیل آنها اسرار دیگری نهفته است، و خدا راهنما است.
(ترجمه المیزان، ج۱ ص۳۹۲، و ج۱۰ ص١۴۵)
(پایان متن علامه)
🔸
🔸 بر این مبنا، چون هر آیه «نازلهی یک حقیقت» است، لذا هر قسمتِ معنادارِ آیه، ناظر به حقیقتی میباشد.
🔻پس اگر «دو آیه باهم» قسمتی مشترک داشتند، یا در «یک آیه» جزء جزئش «قابلِ معنا» بود، آن «قسمتِ مشترک» و «جزء معنادار» ناظر به «حقیقتی واحد» هستند. یعنی، ترتیبِ آمدنِ کلمات صرفاً برای ساخته شدنِ یک جمله نیست، بلکه یک «تنزّل» است که از «وحدتِ حقیقتی محفوظ» دارد «تجلّی» میکند، و هر «عبارتِ معنادار» مرتبهای از آن حقیقت است که اگر «مُعارضِ عقلی یا نقلی» نداشته باشد، «قابل احتجاج» است. و لذا «مطالب مشترک در لفظ یا در معنا» مابینِ «دو سیاق» یا «دو آیه»، «دو مرتبهاند» از «یک واقعیّت» -که «یک حقیقتِ محفوظ» است-، و از آن نازل شده¬اند. پس هرکدام از آن «مراتبِ متّصل به یک حقیقت» می¬توانند «به وجهی» پرده از معنای دیگری بردارد، و این قاعده بعنوان یکی از مبانیِ «تفسیر قرآن به قرآن» قرار میگیرد. [ 2 ]
🔸
🔸علامه (رحمةالله علیه) میفرمایند که این دو قاعده از «اسرارِ قرآن» است و در ذیل آنها نیز اسراری نهفته است (از جمله اسراری عرفانی که یک عنوان آن در ادامه میآید).
🔻 این قواعد نشان میدهد که قرآن نازلهای از «حقیقتِ واحده» است، که خداوندمتعال احاطهی کامل در بیانِ آن دارد، و هرگز در بیان آیات، به جهتِ غفلت یا نسیان، چیزی را تکرار نکرده (نعوذ بالله)، بلکه هر تکراری، در یک حُکم خاص یا حقیقتی، «مدخلیّت و اثر» دارد. [ 3 ]
🔸
🔸همچنین این حقیقت (عدم تکرار بی اثر) در «اشراقِ وحی قرآن» مطابق قواعدِ عرفانِ اسلامی است، که در #قاعده_عرفانی میفرمایند: «لا تكرارَ فى التّجلّى»، یعنی، «در تجلّیِ حقایقِ اشراقی، تکرار نیست»؛ فلذا در تجلی قرآن نیز، هیچ آیه و عبارتی در اشراقِ وحیانی، تکراری نیست.
🔸امامِ به حق ناطق، حضرت صادق (علیه السلام) پیرامون «تجلّیِ اشراقیِ خداوندمتعال با کلامش در قرآن کریم» میفرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِعِبَادِهِ فِي كَلَامِهِ، وَ لَكِنْ لَا يُبْصِرُون»، «همانا خداوند در کلامش برای بندگانش تجلّی کرده است، ولی [افسوسکه] آنان نمیبینند!»
(مفتاح الفلاح؛ شیخ بهایی؛ ص۳۷۲)؛
💎 ادامه 👇👇👇