نمیدانم شهادت شرط زیبا دیدن است یا دل به دریا زدن ولی هرچه هست جز دریادلان دل به دریا نمیزنند...🌿!
@Sangareshgh313
|سنگر عشق|
#قصهدلبری #قسمت_سیزدهم مسئول اعتکاف دانش آموزی یزد بود . از وسط برنامه ها می رفت و می آمد . قرا
#قصهدلبری
قسمت چهاردهم
حالا در این هیر و ویر پیله کرده بود که برای شهادتش دعا کنم
می گفت :«اینجا جاییه که دعا مستجاب می شه!»
هرچه می خواستم بهش بفهمانم که ول کن این قدر روی این مطلب پافشاری نکن ، راه نمی داد
هی می گفت :« تو سبب شهادت منی ، من این رو با ارباب عهد بستم ،
مطمئنم که شهید می شم !»
فامیل که در ابتدای امر ، کلا گیج شده بودند .
آن را ریخت و قیافه داماد این هم از مکان خطبه عقد
آن هم آدمی با این همه ریش ، جزء در لباس روحانیت ندیده بودند .
بعضی ها که فکر می کردند طلبه است
با تو جه به اوضاع مالی پدرم ، خواستگار های پولداری داشتم که همه را دست به سر کرده بودم .
حالا برای همه سؤال شده بود که مرجان به چه چیزاین آدم دل خوش کرده که بله گفته است
عدهای هم با مکان ازدواجمان کنار می آمدند ، ولی می گفتند :«مهریه ش رو کجای دلمون بزاریم ، چهارده تا سکه شد مهریه!»
همیشه در فضای مراسم عقد ، کف زدن و کل کشیدن و این ها دیده بودم .
رفقای محمد حسین زیارت عاشورا خواندند ، و مراسم وصل به هیئت و روضه شد ...
البته خدا دروتخته را جور می کند
آن ها هم بعد از روضه ، مسخره بازی شان سرجایش بود
شروع کردند به خواندن شعر «رفتند یاران ، چابک سواران .....»
چشمش برق زد . گفت :«تو همونی که دلم می خواست. کاش منم همونی شم که تو دلت می خواد!»
مدام زیر لب می گفت :« شکر که جور شد ، شکر که همونی که میخواستم شد ، شکر که همه چیز طبق میلم جلو می ره ، شکر ..»
موقع امضای سند ازدواج دستم می لرزید، مگر تمامی داشت
شنیده بودم باید خیلی امضا بزنی ، ولی باورم نمی شد تا این حد
امضاها مثل هم در نمی آمد . زیر زیرکی می خندید :« چرا دستت می لرزه؟!
نگاه کن! همه امضاها کج و کوله شده !»
بعد از مراسم عقد رفتیم آرایشگاه ، قرار شد خودش بیاید دنبالم .
دهان خانواده اش باز مانده بود که چطور زیر بار رفته بیاید آتلیه اصلأ خوشش نمی آمد ، وقتی دید من دوست دارم ، کوتاه آمد
ولی وقتی آمد آنجا ، قصه عوض شد .
سه چهار ساعت بیشتر نبود باهم محرم شده بودیم .
یخم باز نشده بود ، راحت نبودم ...
خانم عکاس برایش جالب بود که یک آدم مذهبی با آن ظاهر ، این قدر مسخره بازی در می آورد که در عکس ها بخندم
همان شب رفتیم زیارت شهدای گمنام دانشگاه آزاد ..
پشت فرمان بلند بلند می خواند :« دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم / خیلی حسین زحمت مارا کشیده است!»
کنار قبور شهدا شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل
یاد روز هایی افتادم که با بچه ها می آمدیم اینجا و او همیشه خدا اینجا پلاس بود .
بودنش بساط شوخی را فراهم می کرد که« این بار اومده سراغ ارث پدرش!»
سفره خاطراتش را باز کرد که به این شهدا متوسل شده یکی را پیدا کنند که پای کارش باشد ..
حتی آمده و از آنها خواسته بود که بتوانند مرا راضی کنند به ازدواج
می گفت قبل از اینکه قضیه ازدواج مطرح شود ، خیلی از دوستانش می آمدند و درباره من از او مشورت می خواستند
حتی به او گفته بود برایشان از من خواستگاری کند،
و غش غش میخندید که :«اگر میگفتم دختر مناسبی نیست بعدا به خودم میگفتند پس چرا خودت گرفتیش؟!
#تلنگر_انتخاباتی
#پیشنهاد_خواندن
عصری داشتم میرفتم خیابون، پسرم که روی مبل دراز کشیده بود تا فهمید دارم میرم بیرون گفت: مامان فردا ورزش دارم معلم گفته حتماً با کفش مناسب بریم. یه جفت کفش ورزشی هم برای من بخر. گفتم پس پاشو حاضر شو خودتم بیا. گفت: حال ندارم مامان خودت بگیر دیگه.
خریدهامو انجام دادم. یه کفش هم برای پسرم خریدم. وقتی از توی کارتن درش آورد بی اختیار پرتش کرد سمتم. ماماااان! این چیه آخه؟ من این شکلی دوست نداشتم!
بعدش هم رفت توی اتاقش.
منم کفش رو از کارتن درآوردم. جفت کردم گذاشتم جلوی در که صبح بپوشه. فقط یه یادداشت نوشتم گذاشتم داخل کفشش:
✅«کسی که زحمت انتخاب را نمیکشد، باید تسلیم انتخاب دیگران باشد.»
#انتخابات
قَلبِمَنجـٰایِگـاهِرِفیقۍاَست
ڪِہشَقـٰایِقهـٰاحَسرَتِآنرامۍخۅرَند..🫀
#ࢪفیقونه
#دخترونه
@Sangareshgh313
|سنگر عشق|
قَلبِمَنجـٰایِگـاهِرِفیقۍاَست ڪِہشَقـٰایِقهـٰاحَسرَتِآنرامۍخۅرَند..🫀 #ࢪفیقونه #دخترونه @
#ࢪفیقـانہ!
#شهیدانه
رفیقْ امامحسینی و بچه هیئتی خوبه.
رفیقی خوبه که تو رو با خودش
ببره بنشونه پای روضـه اهلبیت.
باهم بشینید پای منبر به فیض برسید.
پای روضه بشینید با اشکتون
آخرتتون رو تضمین کنید.•....
@sangareshgh313
در این شلوغی دنیا فراموشت نکردم...
در شلوغی قیامت فراموشم نکن ...
سلام بر شهدا💚
@Sangareshgh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵ رجب سالروز شهادت امام موسی الکاظم (ع)بر همه شیعیان تسلیت باد ...فرمانرواي عالمين موسي بن جعفر
خورشيد شهر کاظين موسي بن جعفر
به درد غـريبي تو هستي معالج
نواي دل من يا باب الحوائج
يا باب الحَوائج يا موسي بن جعفر
شهادت امام موسی کاظم (ع) پدر سلطان علی ابن موسی الرضا(ع) را تسلیت عرض مینماییم.
#موسی_بن_جعفر #امام_هفتم #موسی_کاظم #یاامام_رضا #سامرا #کاظمین #ایران #یامهدی #مشهد #شهادت_امام_کاظم_تسلیت_باد
@sangareshgh313
❌چرا باید رای بدهیم؟
🔴شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید
🔴شبکهصهیونیستیاینترنشنال: رای ندید
🔴شبکه بهایی منو تو: رای ندید
🔴شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید
🔴شبکه سازمان منافقین: رای ندید
🔴شبکه سلطنت طلب خارج نشین: رای ندید
🔴شبکه تروریستی کوموله: رای ندید
🔴شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید
🔴شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید
🔴شبکه پان کرد ها : رای ندید
🔴شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید
🔴شبکه ووآ فارسی: رای ندید
❌ شهید همت: هر وقت در مناطق جنگی راه را گم کردید، به آتش دشمن نگاه کنید که کجا را می کوبد؛ همانجا جبهه ی خودیست
#انتخابات
@Sangareshgh313
|سنگر عشق|
#قصهدلبری قسمت چهاردهم حالا در این هیر و ویر پیله کرده بود که برای شهادتش دعا کنم می گفت :«اینج
#قصهدلبری
#قسمت_پانزدهم
اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بلهبگی!»
حتی گفت :«اگه اسلام دست و پامو رو نبسته بود ، دلم می خواست شمارو یه کتک مفصل بزنم !»
آن کل کل های قبل ازدواج ، تبدیل شدند به شوخی و بذله گویی
آن شب ، هر چی شهید گمنام در شهر بود ، زیارت کردیم
فردای عقد رفتیم خانه خاله مادرش
آنجا هم یک سر ماجرا وصل می شد به شهادت.
همسر شهید بود ، شهید موحدین
روز بعد از عقد نرفتم امتحان بدهم .
محمد حسین هم ظهرش امتحان داشت . با اعتماد به نفس ، درس نخوانده رفت سرجلسه
قبل از امتحان نشسته بود پای یکی از رفقایش که کل درس را در ده دقیقه برایش بگوید
جالب اینکه آن درس را پاس کرد
قبل از امتحان زنگ زد که «دارم میام ببینمت!»
گفتم :«برو امتحان بده که خراب نشه!»
پشت گوشی خندید که «اتفاقا میام که امتحانم خراب نشه!»
آمدم
گوشه حیاط ایستاد ، چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم .
دوباره این جمله را تکرار کرد : «تو همونی که دلم خواست ، کاش منم همونی بشم که تو دلت می خواد!»
رفت بعداز امتحان ، زود برگرشت.
تولدش روز بعد از عقدمان بود💞
هدیه خریده بودم : پراهن ، کمربند ، ادکلن . نمی دانم چقدر شد ، ولی به خاطر دارم چون می خواستم خیلی مایه بگذارم ، همه را مارک دار خریدم و جیبم خالی شد
بعد از ناهار ، یک دفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق . شوکه شد خندید :«تولدمنه؟ تولد توئه ؟ اصلا کی به کیه؟
وقتی کادو را بهش دادم گفت :«چرا سه تا؟!»
خندیدم که «دوست داشتم!»
نگاهی به مارک پیراهن انداخت، طوری که توی ذوقم نزده باشد ، به شوخی گفت :«اگه ساده ترم میخریدی به جایی برنمی خورد !»
یکی پیس از ادکلن را زد کف دستش ، معلوم بود خیلی از بویش خوشش آمده:«لازم نکرده فرانسوی باشه .. مهم اینه که خوشبو باشه!»
بسیجۍبودنعشقمیخواد!
ماجانمیدیمبراےاینانقلاب
خستگیهمتوڪٰاࢪمونمعنانداره!..
یازهرا✋🏼'
#چࢪیڪۍ
@Sangareshgh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازسربازبه فرمانده..
#سلام_فرمانده ۳ به زودی🌹🥰
#امام_زمان 💚
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله
امشب، شب عزای امام عالمین است
دل را هوای قبر غریب کاظمین است
باب الحوائج امشب، حاجت روا گردیده
مهدی(عج) به یاد جدش، صاحب عزا گردیده
#یا_باب_الحوائج_ع
#شهادت_امام_کاظم(ع)
#بر_شیعیان_جهان_تسلیٺ_باد
@Sangareshgh313
امشب شب شهادت باب الحوائج آقا امام موسی کاظم (ع)
فرج آقا امام زمان (عج)
سلامتی رهبر عزیزمون
وشفای بیماران
وحل مشکلات و گرفتاری ها
وووو...
دعا یادتون نره التماس دعا🤲
@Sangareshgh313
#آیتالله_فاطمینیا:
مسأله والدین شوخی نیست!
خدا می داند یک پرخاش به مادر، صد سال انسان را عقب می اندازد!
اگر کوتاهی کردهاید تا دیر نشده جبران کنید.
@Sangareshgh313
سنگ قبر دختر کاپشن صورتی آماده شد و فردا بر روی مزارش نصب میشود.
@Sangareshgh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شڪــر ؛
ڪه در قلبمان ،
مویرگی هست ،
متصل به خون گرم شهیدان
و از همان خـــون است ڪه گاه ،
قلبمان به یادشان می تپد...
@sangareshgh313
#سَلام بَر چهارده مَعْصوم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
#صبحتون_معطربه_عطرشهدا
#التماس_دعا
@sangareshgh313
|سنگر عشق|
#قصهدلبری #قسمت_پانزدهم اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بلهبگی!» حتی گفت :«ا
#قصهدلبری
#قسمت_شانزدهم
برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد .
آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب میکردی می دادم هیئت ؟»
سرجلسه امتحان ، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند .
صبرشان نبود بیاییم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام
جیغی کشیدند ، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت :« محمد خانی آمده خواستگاری ات!»
گفتند :«مارو دست انداختی ؟»
هرچه قسم و آیه خوردم ، باورشان نشد .
به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه .
پشت سرم آمدند که ببینند راست می گویم یا شوخی میکنم
نزدیک در دانشگاه گفتم :« ایناها! باور کردین؟اون جا منتظرمه!»
گفتند :« نه !تا سوار موتورش نشی ، باور نمیکنیم!»
وقتی نشستم پشت موتورش پرسید :
« این همه لشکر کشی برای چیه؟»
همین طوری که به چشم های بابا قوری بچه ها می خندیدم ، گفتم :«اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه!»
البته آن موتور تریل معروفش را نداشت .
کلا آن موتور وقف هیئت بود . عاشق موتور سواری بودم ، ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور
خانم های هیئت یادم دادند
راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم . فقط چند بار با اصرار ، دایی ام مجبور شدم بشینم ترک موتور ، همین
باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیر زمینی که باور نمی کردی خانه دانشجویی باشد ، بیشتر به حسینه ای نقلی شبیه بود
ولی از حق نگذریم ، خیلی کثیف بود
آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از درو دیوارش لکه و چرک می بارید
تازه می گفت :«به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!»
گوشه یکی از اتاق ها ، یک عالمه جوراب تلنبار شده بود
معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است ، فکر کنم اشتراکی میپوشید
اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا .
از این کارش خوشم می آمد
بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی ، خیلی پایین کرد .
خیلی از کارت ها را دیدیم . پسندش نمی شد ..
نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان
|سنگر عشق|
#قصهدلبری #قسمت_شانزدهم برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب
#قصهدلبری
#قسمت_هفدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست ، صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم .
سید علی خامنه ای
دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی
انتخابمان برای مغازه دار جالب بود .
گفت :« من به رهبر ارادت دارم ، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسی ش چاپ کنه!»
از طرفی هم پافشاری می کرد که از متن های حاضر ، یکی را انتخاب کنیم .
اما محمد حسین در این کارها سر رشته داشت، به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ ، این کارت را با این مشخصات ، طراحی و چاپ کرد
قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود .
بعضی ها می گفتند قشنگ است ، بعضی ها هم خوششان نیامد .
نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امام زاده برگزار کنند
از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود .
می گفت :«این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟
از هر دردی سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم
موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که بجایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل میدادیم و آقا را قانع می کردیم
بهش گفتم:« انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم
حلقه را خرید، ولی اولین بار که رفتیم مشهد ، انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند
کاری به رسم و رسوم نداشت هرچه دلش میگفت همان راه را میرفت
از حرکات و سکنات خانوادهاش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟
روزی موقع خریدن جهیزیه ،خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کردند و پرسید این عکس کدوم شهیده خندیدم که این هنوز شهید نشده و شوهرمه
کمکم با رفت و آمد و بگو و بخند هایش توجه همه را جلب کرد
آدم یخی نبود سریع با همه گرم میگرفت و سر رفاقت باز میکرد
با مادربزرگم هم اخت شد و برو و بیا پیدا کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه ماندن دلیل عاشق بودن نیست...
شهدا رفتند که ثابت کنند عاشقند...
#شهید_جواد_محمدی
#رفیق_شهیدم
#جودانا♥️
#برادر_آسمونی
@Sangareshgh313