#داستــــــــانڪ🐬ـــ👇
✍عارفی بود ڪه شاگردان زیادی داشت و حتی
مردم عامه هم مرید او بودند
و آوازه اش همه جا پیچیده بود.
✍روزی به آبـــادی دیـــگری رفتـــ .......
👳عابد به نانوایی رفت و
چون لباس درستی نپوشیده بود
#نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
👀مردی ڪه آنجا بود عابــــد را شناخت، به نانوا گفت این مـــرد را می شناسی⁉️
گفتــــ: نه.....گفتــــ: فلان عابــــدبــــود،
نانوا گفتــــ:🗣 مـــن از مریداݧ اویم، دوید دنبالش و گفتـــــ می خواهم شاگرد شما باشم، عابــــــد قبول نڪرد.
✍نانوا گفت اگر قبول ڪنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول ڪرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم #دوزخ یعنی چه❓
عابـــــد گفت: دوزخ یعنی اینکه تو برای #رضای_خــــ❣ـــــــدا یک نان به #بنده_خدا ندادی
ولی برای رضایت #دل بنـــــده خـــــدا یک آبادی را نان دادی.....😊
#الله اکبر.......
🖤 مشکی به رنگ حجاب🖤
@sarall