eitaa logo
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
281 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
تبادلات‌لیستی‌خورشیدولایت♻️ eitaa.com/joinchat/1256063350C2638468667 پویش صلوات♻️ https://eitaa.com/joinchat/1648099642Ce44146f4cf کانال سربازان سیدعلی‌♻️ eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0 گروه 👇 https://eitaa.com/joinchat/3808429138C5d6ff799c4
مشاهده در ایتا
دانلود
14.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 منم یک آرشامم، منم علی‌اصغر .... 🎞 نماهنگ جدید ابوذر روحی برای شهدای شاهچراغ
nafasam-helali.mp3
4.78M
بہ‌وقت 🎼. |‌‌‌نفسم‌، دیگه‌ درنمیاد‌ نفسم‌ ..|
بسیجی، بانگ بلند بیداری است و باب رهایی، بلای‌جان استکبار است و برج استوار دیدبانی. آغاز هفته بسیج بر دلاورمردان و شیرزنان بسیجی تبریک و تهنیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 آفت این است که دچار بازیگرانی باشد که اسلام، انقلاب یا هر چیزی را کنند . دکان قدرت، دکان ثروت، دکان شهرت، دکان ریاست باید سخت مراقب باشید که این خطری که در طول تاریخ همیشه انقلاب های الهی را کرد و بهش ضربه زد را بلکه اینبار جلوش را بگیریم . کسانی باید داعیان و باشند که هر چقدر به آنها نزدیکتر می شوید ، اعتقاد شما به بیشتر شود . باید بود . 🌴🥀🕊
دخترانی که زیر شکنجه‌های وحشتناک ساواک اونقدر روی ارزش‌هاشون موندن تا شهید شدن ... بعد ی عده به راحتی حجاب و عفت و حیاشون کنار گذاشتن و برهنگی و بی حیایی براشون شده ارزش فاصله از زمین تا آسمان...
نشسته از راست نفر دوم سردار شهید سید حسین روح الامین فرمانده عملیات سپاه غرب کشور: آقا سید حسین بچه اصفهان بود غائله کردستان توسط ضد انقلاب شکل می گیره ایشون به همراه شهیدان حاج حسین خرازی و حاج اکبر آقا بابایی وارد منطقه غرب می شن و با دشمن داخلی به نبرد می پردازن. در یکی از روزها به پاس خدمات این عزیز در منطقه سپاه کل قطعه زمینی رو برای ایشون در نظر می گیره که ایشون با ناراحتی فراوان یک نامه ای برای سردار رضایی می نویسند که من در گلزار شهدا یک قطعه زمینی به اندازه یک در دو متر دارم و نیازی به این زمین ندارم. ایشون اونقدر شریف بودن که متوجه می شن یکی از همرزمانش تازه ازدواج کرده و توی منزلش فرش نداره. ایشون بدون اینکه به کسی بگه به منزلش می ره فرشی رو که تازه خریده بود رو پهن کرده بود اون رو لوله می کنه و برای همرزمش هديه می بره. بعد که میاد منزل مادرش ازش سوال می کنه فرش رو چکار کردی که ایشون جواب می ده مادر یکی از دوستان همرزمش تازه ازدواج کرده بود و همسرش رو به خونه آورده اما فرشی نداره من هم اون فرش رو بهش هديه دادم. دوستان شهدای ما اینگونه بودن.
خاطره از سردار علی حاجی‌زاده با موضوع بررسی شخصیت شهید زین‌الدین: 🔻چرا می‌گوییم مهدی زین‌الدین یک نخبه بود؟ 🔻کسی که فرمانده یک چهارم ایران بود! 🔹شما نخبه بودن آقا مهدی زین‌الدین را به قبولی در دانشگاه فرانسه نبینید. آقا مهدی یک تیپی را در اختیار گرفته که فقط از یک گردانش 160 شهید به جای مانده است. نخبه بودن آقا مهدی این است که در بیست وسه سالگی بر یک چهارم ایران فرماندهی می‌کرد. 🔹شهرهایی که جزء تیپ 17 قم بودند شامل شاهرود، سمنان، زنجان، قزوین، قم، کل استان مرکزی، بخشی از استان تهران بود. بر اساس فرهنگی که پهلوی پیاده کرده بود مردم شهرهای دلیجان با محلات، شاهرود با سمنان، قزوین با زنجان و قم با اراک در تضاد بودند. باورکردنی نبود که یک جوان بیست وسه ساله بر یک چهارم ایران فرماندهی کند و با این همه اختلافات فرهنگی که در مردم این شهرها بود توانسته بود آن‌ها را یکدل کند. 🔹آقا مهدی جوری بر قلوب بچه‌ها فرماندهی کرده بود که همه مثل برادر با یکدیگر بودند. ما در عملیات‌ها کنار بچه‌های استان مرکزی، زنجان، قزوین، قم و بخشی از تهران زندگی می‌کردیم و با هم برادر بودیم. خداوند چه عنایتی به این جوان بیست وسه ساله کرده که او توانسته بود اینگونه فرماندهی کند.
خاطره از سردار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام توسط حجت الاسلام هاشمی: هنگام صرف غذا نمی گفت من چون فرمانده لشکر یا تیپ هستم جدا غذا می خورم. وقتی موقع صرف غذا و اقامه نماز می شد با همه نیروها نماز می خوند و مشغول غذا خوردن می شد. اگر نان خشک و آب دوغ هم درست می کردند ایشون از بقیه جدا نبود و همین باعث ایجاد علاقه می شد. نیروهای رده پایین تر به ایشون عشق می ورزیدند چون می دیدند که فرمانده شون با اونا می گه و می شنوه. نماز می خونه و غذا می خوره و گرم می گیره پس دلگرمی پیدا می کردند همه فرماندهای جنگ ما اینگونه بودن و شهید خرازی یکی از همین خوبان بود.
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 خاطره ای زیبا از یک نمونه از کمک به دیگران در زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و یک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه . من و هم از منطقه بر می گشتیم . تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون . پرسید : کجا می رین ؟ مرد گفت : کرمانشاه علی گفت : رانندگی بلدی مرد گفت : بله بلدم رو کرد به من گفت : سعید بریم عقب مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا عقب خیلی سرد بود گفتم : آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی ؟ اون هم مثل من می لرزید ، لبخندی زد و گفت : آره، اینا همون نشینایی هستن که فرمود به تمام نشین ها شرف دارن . راوی : 🌹 🌴🥀
✍امروزمان را با درسے از حاج حسین خرازے آغاز مے ڪنیم ڪہ مے گفت : سهل ‌انگارے و سستے در اعمال عبادے تاثیر نامطلوبے در پیروزی‌ ها دارد... 🌷