🌷🕊🥀🌺🥀🕊🌷
#مثل_شهدا
#یاد_یاران
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_محمود_کاوه
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم .
اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر #کاوه .
کم مانده بود سکته کنم
سر #محمود شکسته بود و داشت #خون می آمد .
با خودم گفتم : الان است که یک برخورد #ناجوری با من بکند .
چون خودم را بی #تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم .
او یک #دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو #زخم_سرش و بعد از سالن رفت بیرون .
این برخورد از #صد تا توگوشی برایم سخت تر بود .
در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه #حرفی بزن
همانطور که #می_خندید گفت : مگه چی شده؟
گفتم : من زدم #سرت رو شکستم ، تو حتی #نگاه نکردی ببینی کار کی بوده
همان طور که #خونها را پاک می کرد ، گفت :
این جا کردستانه ، از این #خونها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست .
چنان مرا #شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت #بمیر ، می مردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#مثل_شهدا
#شهید_والامقام
#حسن_حجاریان
روز گرفتن حقوق بود
لیست اسامی رو از مسئول حسابداری گرفتم .
رسیدم به اسم #شهید_حسن_حجاریان ، در تاریخ فلان حقوق دریافت نشد
حقوق دریافت نشد ...
حقوق دریافت نشد ...
گیج شده بودم ، حتی یکبارم حقوقش رو نگرفته بود ...!!
به خودم گفتم اینطوری نمیشه
سهم حقوقش رو برداشتم و رفتم پیشش گفتم : هر چقدر میخوای بردار اینها مال توست ، حق توست .
چرا حقوق هاتو نمی گیری؟
خجالت کشید و گفت : این چه حرفیه؟
من که برای #پول نیومدم
فقط برای #اسلام اومدم
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#مثل_شهدا
#سردار_شهید
#هادی_دلها
#ابراهیم_هادی
#وضوی_قبل_از_مسابقه
یکبار که با #ابراهیم صحبت می کردم گفت :
وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی می رفتم همیشه با #وضو بودم .
همیشه هم قبل از #مسابقات کشتی دو رکعت #نماز می خوندم .
پرسیدم : چه #نمازی ؟!
گفت : دو رکعت #نماز مستحبی می خوندم و از خدا می خواستم که یه وقت تو #مسابقه ، #حال کسی رو نگیرم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 🌴🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#مثل_شهدا
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
مرد عراقی به پسرش گفت برود دست حاج قاسم را ببوسد ، پسر رفت بین جمعیت، ولی نتوانست نزدیک حاجی بشود. وقتی نشست توی ماشین ، گفتم مردم عراق اینقدر دوستت دارند که پدری به پسرش امر کرد بیاید دستت را ببوسد، ولی محافظها نگذاشتند. خواست ببیندشان ؛ از ماشین پیاده شد ، پسر و پدرش را غرق بوسه کرد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور