eitaa logo
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
2.9هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2هزار ویدیو
205 فایل
شهیدان راه درست روانتخاب کردند خدا هم برایِ رسیدن به مقصداونا رو انتخاب کرد:))✨ . "اومدیم تا درکناره هم مبارزه به سبک شهدا رو یادبگیریم:(( . در صف لشکر علی منتظر اشاره ایم منتظر فدا شدن در حرم سه ساله ایم((❤️‍🩹 پشت خاکریز: @Sarbazharm
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید حمید سیاهکالی🌷 همیشه درحال بدوبدو بود... مخصوصا وقتی ایام شهادت یا ولادت ائمه میشد یا ماه محرم و رمضان... میگفتم:بابا چرا انقدر خودت رو خسته میکنی یه کم استراحت کن... فقط لبخند میزد...😊 تو راه کار و هیئت و مراسمات و اینا بود ولی انگار آرام آرام میدونست زود میخواد بره... به خاطر همین این دنیا همش میدوید؛ تا در دنیای ابدی آرام بگیره و با بهترین ها آرامش بگیره❤ 🖊نقل از مادر شهید "@Sarbazeharamm _کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
میگفت: قبل‌ازشوخی نیتِ‌تقرب‌ڪن‌وتودلت‌بگو: دل‌یہ‌مؤمن‌ُشادمیڪنم،قربة‌الی‌الله این‌شوخیاتم‌میشہ‌عبادت..(: شهیدحسین‌معزغلامے🍀
چه زیبا:)))))
+ لُقمه‌ی کوچیک برای قرآن خوندن 📖 از روزی ۵ آیه در روز شروع کن ، وقتی این ۵ آیه خوندن برات عادت شد (مثلا ۴۰ روز گذشت ) روزی ۱۰ تا آیه بخون و به مرور زمان با یک شیب خیلی کم برسونش به ۵۰ ایه . اونم چون حدیث داریم براش که مومن باید روزی ۵۰ آیه رو بخونه . اما اگه دیدی زیاد تر از ۱۰ آیه یا ۱ صحفه قران نمیتونی بخونی اصلا زیادش نکن و همون مقداری که میتونی رو ادامه بده همین استمرار و تموم کردن یک کار تا اخرش باعث تقویت اراده ات میشه ☺️ "@Sarbazeharamm"  _کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای گل بوستان ولایت! برخیز و بار دیگر علی وار علیه السلام بر زلف اندیشه و سخن شانه بزن و آتش خطبه هایت را نیز بر خرمن یزیدیان زمان ما بزن. ای مادر صبر و ای اساس عفاف! برخیز و به جان بی رمق مسلمانان، با گوارای کلام و عصاره پیامت، روحی تازه ببخش. زینب، ای زبان علی در کام و ای استمرار ناله های زهرا در بیت الاحزان هستی! برخیز و با ما سخن بگو... ای قهرمان داستان کربلا! بر تن زخمی عدالت، مرهمی نِه و تیر نظم نوین جهانی را از پر و بال شکسته آزادی و انسانیت بیرون کش. ای خواهر «تنهاترین سردار». می دانم که آسمان دلت در کنار حسن علیه السلام، خون گریه کرد؛ ای شاه بیت غزل عارفانه و عاشقانه نینوا! بخوان که:کربلا می مرد اگر زینب نبود!
سرنماز‌ادب‌داشته‌باش‌نگاهت‌به‌این‌ طرف‌واونطرف‌‌نباشه✖️ وقتی‌سرنماز‌ایستادین‌چشم‌ها👀 نگاهشون‌بایدبه‌محل‌سجده‌باشه‌(مُهر) اگرموقع‌رکوع‌‌نگاهت‌به‌مُهرباشه‌پلکت‌میاد بالا‌بی‌ادبیآ🙃✖️ پیش‌خداآدم‌چشماشو‌اینقدر‌بالا‌نمیاره!هنگام‌رکوع‌بایدنگاهت‌به‌پاهات‌باشه✔️ . هنگام‌تشهدنگاهمون‌باید‌کجا‌باشه🙄؟! اگرنگاه‌به‌مُهرباشه‌چشمت‌ زاویش‌بازمیشه✖️🤭پلک‌میادبالا‌! زشته‌پیش‌خدا، ✨ هنگام‌تشهدبایدبه‌زانوهات‌نگاه‌کنی✔️ یادمان نرود😊
دل‌مهدی‌امروز،زِحزن‌زینب‌گرفت؛ برای‌آرامش‌دل‌آقاجانمون صلواتی‌رو‌ختم‌بفرمایید🖤
شهیدانه🥲🫀 با صلواتی یادشان کنیم
💙 ❄💙 💙❄💙❄ ❄💙❄💙❄💙 💙❄💙❄💙❄💙❄ حتی به زبون اوردنش هم سخت بود. ــ من چی ؟به شهادت رسیدم؟ مهیا سری تکان داد!! ــ یه عملیاتی دو روز پیش انجام شد که ارش هم بود که اون روستا رو از دست داعش گرفتند و ارش بود که منو پیدا کرد حال من خیلی بد بود اونقدر که امیدی به زنده بودن من نبود ،برای همین به مامان گفته بودن که من شهید شده بودم ،مامان ازشون خواسته بود خبرت نکنن،امروز صبح مامانم با دیدنم از حال رفت،هنوزم غیر از تو و مادرم کسی خبر نداره مهیا نگاهی به پا و دست شهاب انداخت و خوشحال لبخندی زد،شهاب کنجکاو پرسید: ــ به چی فکر میکنی که چشمات اینطور برق میزنن؟؟ مهیا دستی به گچ پای شهاب کشید و گفت: ــ حالا که اینطور درب و داغون شده دیگه نمیری درست میگم؟ شهاب بلند خندید و گفت: ــ اولا درب و داغون خودتی ،خجالت نمیکشی اینطور به شوهرت میگی و با شوخی ادامه داد: دوما ،این همه فرماندهی عملیات به عهده ی من بود و با موفقیت انجام شده ،انتظار نداری که منو خونه نشین کنن تا مهیا می خواست حرفی بزند شهاب گفت : ــ چیه باز میخوای بگی،خب چیکارت کنم مدال بندازم گردنت مهیا با تعجب به شهاب خیره شد این حرف را به شهاب در دیدار اولشان گفته بود شروع کرد به خندیدن !! شهاب از خنده ی مهیا لبخند عمیقی بر لبانش نقش بست؛ ــ هنوز یادته؟؟ ــ مگه میشه یادم بره ،نمیرفتم که منو همونجا یه کتک مفصل مهمونم می کردی مهیا دوباره خندید سرش را به شانه ی شهاب تکیه داد و زیر لب زمزمه کرد: ــ خدایا شکرت در دل ادامه داد "خدایا شکرت به خاطر این آرامش،شکرت به خاطر بودنت ،شکرت به خاطر بودن این مرد در زندگیم" با شنیدن صدای ذوق زده ی مریم که به طرف اتاق می آمد از شهاب جدا شد ،به اندازه ی کافی کنار شهاب بود ،الان باید کمی به خانواده ی شهاب هم اجازه میداد که کنارش باشند،با حال شهاب کمِ کم یک ماه خانه نشین شده ،و فرصت زیادی برای. نشستن و حرف زدن و کمی غر زدن به جان شهاب را داشت... 🌝نویسنده : فاطمه امیری🌝 🔶پـــایــــــان🔶 💙 ❄💙 💙❄💙❄ ❄💙❄💙❄💙 💙❄💙❄💙❄💙❄
¹پارت تقدیم نگاهتون🌷