eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
664 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
407 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
@sarbazekoochak یک قطعه برای سازمان شده بود بحران امنیت ملی. این یعنی تحریم. مگر می شد با این تحریم ها کار کرد؟ ..... آنقدر از آن قطعه وارد کرد که تا 5 سال کار سازمان را راه می انداخت. همه می گفتند هر کسی غیر از مصطفی می خواست آن قطعه را تأمین کند، در آن زمان یک صدم این هم نمی توانست وارد کند. ..... قطعه را داد به چند تا از بچه های قدیمی دانشگاه که می شناختشان. داد که از رویش بسازند. به وارد کردن راضی نبود. ریسکش بالا بود، ولی می خواست نتیجه بگیرد. زمان می برد، اما مصطفی صبور بود، می گفت «...وقتی می تونیم خودمون بسازیم، چرا باید ارز از کشورمون بره بیرون؟» مدام پیگیری می کرد و همه جوره هوایشان را داشت. به یک گروه هم نداد، کار را به چند تا مرکز دانشگاهی سپرد. ..... طول کشید، اما دست آخر بچه ها قطعه را ساختند، تست کردند و جواب گرفتند. حالا مصطفی نیست پای قرارداد تولید انبوه. یادگاران، جلد 22 كتاب شهید مصطفی احمدی روشن، ص 50 @sarbazekoochak
⭕️این عبورهای دوست داشتنی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌕 سرباز | کوچک 💫 http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
⭕️این عبورهای دوست داشتنی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌕 سرباز | کوچک 💫 http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf1996
⭕️این عبور های دوست داشتنی @sarbazekoochak یک چشمت به سفره رنگین است و یک چشمت به صفحه تلویزیون تا خدایی نکرده نکند سکانسی را ازدست بدهی، دستت که به سمت استکان چای می رود آنقدر غرق فیلم شدی که اصلا نمی فهمی که داغ است ،اولین جرعه را که هورت می کشی تا ته روده بزرگت هم احساس سوزش می کنی؛ با این حال از تلویزیون چشم برنمی داری ،دوباره دستت به طرف سفره دراز می شود مادر لقمه ای را در دستانت می گذارد و با همان جملات مهربانانه اش می گوید : مسجد دیر نشود. با عجله از سر سفره بلند می شوی هرچند دلت نمی آید اصلا اخلاقت این است که تا ته هر چیز را درنیاوری از سر سفره بلند نمی شدی، لباست را که می پوشی جلوی آینه می ایستی تا دکمه های پیراهنت را ببندی از زاویه آینه تلویزیون را هم نگاه می کنی و اصلا متوجه نمی شوی که دکمه های پیراهنت را اشتباه بسته ای و هنوز این مادر است که آبرویت را می خرد. در خانه را که باز می کند تیتراژپایانی سریال هم شروع می شود و تازه خیالت راحت می شود که همه سریال را دیده ای؛ @sarbazekoochak در راه به همه چیز فکر می کنی بجز مسجد، صدای اذان به گوشت می رسد قدمهایت را بلندتر می کنی در این حین یادت می آید که در سریال عبور از پاییز بالاخره دختره کارش به کجا می کشد برای خودت کلی فلسفه بافی میکنی تا به مسجد میرسی، کاشی های فیروزه ای با طرح های اسلیمی و آن نور سبزی که از وسط مقرنس های روی نقش های آبی پخش شده جلوه ای زیبا به سر در مسجد داده است و تو از این نگاهت کلی لذت میبری می خواهی لذت را در چشمانت نگه داری، ولی قشار جمعیت تو را وارد مسجد میکند وارد حیاط مسجد که شدی همان حوض فیروزه ای قشنگ که تصویر گلدسته های مسجد در آن موج می خورد با همان ماهی های قرمز دوست داشتنی اش آرامش عجیبی را برایت به ارمغان می آورد. همانطور که داری وضو می گیری و خنکای آب صورتت را می بوسد به ناگاه چشمانت به روایتی می افتد که روی دیوار مسجد با نقوشی به خط معلی نوشته شده است از قول امام صادق(ع) که می فرماید : اهل مسجد به کمتر از یکی از سه ویژگی از مسجد باز نمی گردد یا دعایی می کند که خدا به برکت آن او را به بهشت می برد یا دعایی می کند که به سبب آن بلای دنیا از او دور می شود ویا … که صدای قد قامت الصلوه تو را به خودت می آورد. بچه که بودی همیشه دوست داشتی صف اول بایستی ولی یک بار که ایستادی برای هفت پشتت بس بود نگاههایی که انگار از عصبانیت تو را می خواست قورت بدهند، اگر شکلات امام جماعت نبود عمرا دیگر پایت را به مسجد میگذاشتی، نماز که تمام شد امام جماعت رو به جمعیت کرد و گفت : امام علی (ع) می فرماید : کسی که به مسجد رفت و آمد می کند یکی از منافع هشت گانه نصیبش می شود : برادری مفید و باارزش در راه خدا ، یا علم و دانش نو،یا دلیل و برهانی محکم، یا رحمت مورد انتظار ، یا موعظه ای که او را از فساد و گناه بازدارد یا به خاطر ترس و حیا و آبروی خود گناهی را ترک کند. در همین فکر بودی که دستی به شانه هایت خورد حمید بود که در گوشت وزوز می کند که پاشو سریال عبور از پاییز از دستت رفت تو بی تفاوت به صحبت های او نگاهی به چلچراغ مسجد انداختی و آهسته به خود گفتی این همه ثواب به یک لذت خیالی نمی ارزد.. 🌕 سرباز | کوچک 💫 http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
⭕️عراقی. 😂 سرباز کوچک👇👇👇 eitaa.com/sarbazekoochak
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
⭕️عراقی. 😂 سرباز کوچک👇👇👇 eitaa.com/sarbazekoochak
سرباز کوچک: ⭕️عراقی 😃 😄 متخصص شناسایی بود ؛قیافه‌ اش خیلی شبیه عراقی ها بود ،شنیده بودم که توی شناسایی ها راحت میره بین عراقی ها و حتی غذاهم میخوره و برمیگرده ! توی عملیات « والفجر_8 » چند تا از اُسرا رویه گوشه نشونده بودیم و منتظر ماشین برای انتقالشون به عقب بودیم ؛شاهمرادی هم توی خط قدم می زد ؛یهو یکی از درجه دارای بعثی در حالی که با انگشت به اون اشاره می کرد ، یه چیزهایی می‌گفت بعدش هم پاچه شلوارش را بالا زد وپای کبود شده‌اش را نشون می داد یکی از بچه‌ هایی که به زبان عربی آشنا بود ، آوردیم ببینیم چه می‌گه درجه‌دار بعثی میگفت : « این عراقی است ! اینجا چیکار می کنه ؟ از نیروهای ماست ، چرا دستگیرش نمی کنید ؟ » .در حالی که متعجب شده بودیم ، پرسیدم : « از کجا می گی ؟ »گفت : « چند روز قبل توی صف غذامون بود ؛ با من دعواش شد و منو کتک زد ؛ 😨این هم جای لگدشه !!! » و پای سیاه‌ شدشوُ نشان داد .😂😁 شاهــمرادی هم که از دور ماجرا رو میدید و برای طرف دست تکون میداد ...😎 مسئول اطلاعات عملیات لشکر مخلص 44 قمربنی هاشم علیه السلام @sarbazekoochak
⭕️آموزش قرآن👌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌕 سرباز | کوچک 💫 http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
⭕️آموزش قرآن👌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌕 سرباز | کوچک 💫 http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
✅آموزش قرآن ( از خاطرات شهید جواد فکوری ) @sarbazekoochak یک روز تعدادی نوار قرآن با خودش آورد. بعد دیدم روزی چند ساعت در اتاق به بچه‌ها قرآن آموزش می‌دهد. با خودم می‌گفتم: "بچه‌ها حوصله‌شان سر نمی‌رود؟"   یک روز به اتاقشان سرزدم. دیدم، دارد با صوت زیبایی برای بچه‌ها قرآن می‌خواند. اول به عربی می‌خواند و بعد مثل یک قصه با زبان ساده برای آن‌ها داستان آن آیه را تعریف می‌کرد. بچه‌ها هم دست‌ها را می‌گذاشتند زیر چانه و با ذوق و شوق گوش می‌دادند. 🌕 سرباز | کوچک 💫 http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
سرباز کوچک: http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
سرباز کوچک: http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
خانم حسینی در این کتاب، خاطرات خود از روزهای آغاز مقاومت و روزهای پس از آن در خرمشهر و بصره را با جزئی‌ترین موارد روایت می‌کند تا آنجا که این گونه جزیی‌نگری و بیان لحظه به لحظه وقایع باعث شده تا بسیاری آن را رمان بنامند؛ حال آنکه این کتاب سراسر مبتنی بر رویدادهای واقعی و خاطرات حقیقی سیده زهرا از آن روزهاست. راوی در آن روزها تنها 17 سال داشته و اهمیت این کتاب شاید …. در این باشد که وقایع جنگ ما برای اولین بار از زاویه دید یک دختر نوجوان روایت شده است؛ خاطراتی که راوی حدود 20 سال آن‌ها را درون سینه خود همچون یک راز حفظ کرد و حرفی از آن نزد. در این کتاب ناگفته‌هایی از جنگ بیان شده که تاکنون کسی از آن‌ها حرف نزده است. 🍀سرباز | کوچک 🍀http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
حضرت آیت الله خامنه ای ( رهبر معظم انقلاب اسلامی): “کتاب «دا» حقا و انصافا کتاب بسیار خوب و قابل طرح در سطح جهانی است.” ♻️کتاب را بشنوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @sarbazekoochak