#خاطره_سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
به دفتر فرماندهى لشکر مراجعه نمودیم به اتاقى هدایت شدیم و از افراد حاضر در آن اتاق سراغ فرمانده لشكر را گرفتیم و درهمین حین اذان ظهر از بلندگوی مقر لشکر پخش شد، آن فرد حاضر گفت برویم #نماز_اول_وقت را بخوانیم آنگاه فرمانده با شما صحبت خواهد كرد.
به اتفاق شخص مورد نظر به مسجد رفتیم و نماز مان را با جماعت خواندیم و سه نفری به فرماندهى برگشتیم که در مسیر راه بچه هاى بسیجى احترام خاصى به برادرى كه با ما بود می كردند به طبع قضیه ما فكر می كردیم چون ما غریبه هستیم به ما احترام می كنند.
پس از برگشت به اتاقى كه منتسب به فرماندهى بود رفتیم و پیرمردى که مشغول سفره پهن كردن بود و ناهار را کشیدند و ناهار را به اتفاق خوردیم بعد از آن فرد ناشناس گفت: فرمایش تان را بفرمایید!
عرض كردم با فرمانده لشکر #حاج_حسین_خرازى كارداریم.
تکرار کرد: بفرمایید!
باز ما تكرار كردیم با #حاج_حسین كارداریم
و براى سومین بار با لبخند زیبا گفت: من #حسین_خرازى در خدمت شما هستم!
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حسین_بادپا
یک بار #حاج_حسین_بادپا رو به من گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره!
گفتم یعنی چی؟ گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم چه خوابی؟
حاج حسین گفت چندی قبل خواب
#شهید_کاظمی را که پیغام #شهید_یوسف_الهی را برایم آورد و گفت تو #شهید نمی شوی دیدم.
در خواب به #شهید_کاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی #شهید_کاظمی دعا نکرد،گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به #شهدا برسون باز هم #شهید_کاظمی آمین نگفت و فقط #شهید_کاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید.
#حاج_قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت #دعا کند شهید می شوی.
حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار #شهید_کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.
#حاج_حسین آنجا از #مادر #شهید_کاظمی
می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر #شهید_کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از #خدا #عاقبت_بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یک ماه بعد در سوریه شهید می شود.
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝