#وحدت
#اقامه_نماز
#شهید_ناصر_کاظمی
💠آمد پیش امام جمعه ی پاوه، گفت «چرا خطبه نمی خونین برای مردم؟»
گفته بود «ما اهل سنتیم. شما شیعه ین. »
گفته بود «این حرف ها چیه، نماز جمعه رو اقامه کنین. هر طوری که هست، هر جوری که صلاح می دونین. »
. . . . .
گفته بود «پاسدار بی نماز به درد نمی خوره. »
اذان که می گفتند، سنی و شیعه صف می بستند برای نماز.💠
یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 13
@sarbazekoochak
#وحدت
#شهید_مهدی_باکری
💠 عملیات که شروع شد، تازه فهمیدیم صد کیلومتر از مرز را داده دست نیروهای اهل سنت. بیش ترشان هم محلی. توی جلسه ی توجیهی هم هیچ حرفی نزده بود. عین صد کیلومتر را حفظ کردند؛ با کمترین تلفات و خسارت. اگر قبل از عملیات می گفت، خیلی ها مخالفت می کردند.💠
یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 17
@sarbazekoochak
#بسیجی
#فرمانده_لشکر
#شهید_حسین_خرازی
💠رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم. دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده های ارتش و سپاه آمدند و کی و کی. امام جمعه ی اصفهان هم هرچند روز یک بار سر می زد به ش. بعد هم با هلی کوپتر از یزد آوردندش اصفهان. هرکس می فهمید من پدرش هستم، دست می انداخت گردنمو ماچ و بوسه و التماس دعا. من هم می گفتم «چه می دونم والا ! تا دوسال پیش که بسیجی بود. انگار حالا ها فرمانده لشکر شده.»💠
یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید خرازی، ص 15
@sarbazekoochak
#بسیجی
#بیت_المال
#شهيد_مصطفي_احمدي_روشن
💠شب ها ساعت ده توی اتاق بسیج خوابگاه سوره ی واقعه می خواندیم. یک شب من و مصطفی زودتر رفتیم. مسؤول اتاق آمده بود، برق روشن کرده بود و نوار مداحی گوش می داد. مصطفی بهش گفت «...این اتاق بسیجه، ساعت ده هم باید برای سوره ی واقعه باز بشه. تو الان نشستی برق و چراغ و ضبط رو روشن کردی. درست نیست، اینا بیت الماله.»💠
يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 23
@sarbazekoochak
#بسیجی
#شهید_حسن_باقری
💠 اوج گرمای اهواز بود. بلند شد، دریچه کولر اتاقش رابست. گفت: به یاد بسیجی هایی که زیر آفتاب گرم می جنگند.💠
یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 26
@sarbazekoochak
مسلمانان عیدتان مبارک💐💐💐💐
🌺🌺هم رئیس مکتب آمد [میلاد حضرت محمد مصطفی (ص)]
🌺🌺 هم رئیس مذهب آمد [میلاد حضرت امام جعفر صادق (ع)
بر تمامی مسلمانان مبارک باد .]
💐💐💐
@sarbazekoochak
#کار_فرهنگی
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
💠 یکی از مسؤولان آمده بود دانشگاه سخنرانی کند. برنامه که تمام شد، دوره اش کردیم و آوردیمش توی دفتر بسیج. می خواستیم بودجه و امکانات بگیریم برای کارهای فرهنگی. مدام طفره می رفت. می گفت بودجه نداریم. یکی از بچه ها گفت «شما که رئیسید، یه کار واسه ما بکنید دیگه.»
بنده ی خدا از دهانش درآمد گفت «...من اونجا رئیس نیستم، جارو می زنم!»🤔🤔🤔
💠💠💠
حالا مگر مصطفی ول می کرد؟ رفت از گوشه ی اتاق جارو را برداشت، بلند با خنده گفت...
😂😂😂«...حاجی، پول که به مون نمی دی، بیا اینجا رو یه جارو بکش ببینیم بلدی؟»
😳😳😳شانس آوردیم صدای بچه ها بلند بود و آقای رییس نفهمید. دو سه نفری با چشم و ابرو به مصطفی رساندیم که «...تو رو خدا بی خیال شو!»
☺️☺️☺️جلویش را نگرفته بودیم، جارو را داده بود دستش. با کسی تعارف نداشت.💠
📚يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 29
@sarbazekoochak
#کار_فرهنگی
#شهید_حسن_رضوان_خواه
💠وقت های بی کاری گردان، مسابقات ورزشی می گذاشت. کلاس های قرآن و حدیث راه انداخته بود. دوست نداشت نیروهایش توی جبهه از کارهای اجتماعی و فرهنگی غافل باشند.💠
📚یادگاران، جلد 21 كتاب شهيد حسن رضوان خواه ، ص 62
@sarbazekoochak
#بسیج
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
💠رفتیم کتاب بگیریم. کتابخانه ی مدرسه دست بچه های بسیج بود، بامرام بودند. خیلی زود رفیق شدیم.
سیزده آبان اسم ما را هم نوشتند برای رژه. لباس بسیجی به مان دادند. بزرگ بود برایمان. کوچک کردیم تا اندازه شد. اسلحه هم به مان دادند. حسابی رفته بودیم توی حس و حال جنگ و شهادت، افسوسی می خوردیم که کاش ما هم زمان جنگ بودیم، جبهه می رفتیم و شهید می شدیم.
برای کنکور رفتیم جزوه های رزمندگان را خریدیم، به عشق رزمنده ها.💠
📚یادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 5
@sarbazekoochak
مرحوم علی محمد افراسیابی دارای 7 پسر و یک دختر بود که 5 فرزندش به فیض شهادت نائل شدند و دو فرزند پسر دیگرش مدال جانبازی را به گردن آویختند.
خانواده افراسیابی با 5 شهید و ۲ جانباز
شهیدان ابراهیم، اسماعیل، امیر، جواد و علیرضا
جانبازان محسن و حبیب افراسیابی
👇👇👇👇
@sarbazekoochak
روایت برادران افراسیابی که در شهادت از یک دیگر سبقت میگرفتند
/ ماجرای گروه "الله اکبریها" در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی
@sarbazekoochak
ابوالشهدا مرحوم حاج علی محمد افراسیابی که سابقه21 بار حضور در جبهه نشان از اعتقاد و عزم راسخ این پدر به انقلاب و نظام و ولایت داشت.
✨شهید اول: ابراهیم افراسیابی ، ولادت:1345 ،
شهادت:57/11/21 ،
مزار: لواسان ، گلزار شهدای روستای امامه(شهادت در13 سالگی)
✨شهید دوم: اسماعیل افراسیابی،
ولادت : 1335 ،
شهادت:61/1/14 ،
مزار:بهشت زهرا(س)،قطعه24 ردیف129 شماره33
✨شهید سوم: حاج امیر افراسیابی ،
ولادت: 1329 ،
شهادت:62/5/10 ،
مزار:بهشت زهرا(س)،قطعه26 ردیف74 شماره33
✨شهید چهارم: حاج جواد افراسیابی،
ولادت:1337 ،
شهادت: 62/8/10 ،
مزار:بهشت زهرا(س)،قطعه24 ردیف72مکرر شماره52
✨شهید پنجم: حاج رضا افراسیابی ، ولادت:1333 ،
شهادت: 72/6/9(جانبازشیمیایی) ، مزار:بهشت زهرا(س)،قطعه57 ردیف18 شماره14
@sarbazekoochak