🍃 #پا_به_پای_مقتل1#حتما_بخونین
⛅️ مقتل، کتابیست که
لحظهی لحظهی ماجراهای کربلا و
اتفاقاتی که روی داده را روایت کند
✒️ نوشتهاند:
آدم(ع)، هنوز در بهشت بود
که جبرئیل نام پیامبران و
اهل بیت(ع) را
برایش آورد که بگوید 🌱
آدم(ع)، نام #حسین(ع) را که برد
🌧 اشکهایش جاری شد و
قلبش شکست؛
گفت:
ای جبرئیل،
با این نام اشکم جاری میشود....!
🌿 جبرئیل گفت:
او، فرزند توست که چنان مصیبتی
به او میرسد که همه مصائب
در نزدش کوچک است...
🌙 آدم(ع) گفت: چه مصیبتی...؟
🌿 گفت:
با زبان تشنه کشته میشود
درحالی که غریب و تنهاست
ای آدم! ماجرا چنین است که..........
و آنگاه
آدم و جبرئیل
چنان زنی که کودک از دست داده
گریه سر دادند . . . 💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل2#حتما_بخونین
✒️ نوشتهاند:
اهل کوفه برای امام حسین(ع)
اینگونه
نامه نوشتند که:
کسی جز شما بر ما امام نیست
به سوی ما بیا که امید است خدا
به وسیله شما، ما را گِرد حق جمع کند 🍁
📜 و دوازدههزار نامه از آنان جمع شد...
پیش از خروج امام(ع) از مدینه،
🌸 ام سَلمه نزد ایشان آمد؛
امام(ع)
به سمت کربلا اشاره کردند و
آرامگاه و مدفن خود را به او نشان دادند
🌧 امّ سلمه گریست...
سپس گفت نزد من تربتی است که
جدّت آن را درون شیشهای
به من سپردهاند
💚 امام(ع)
خاکی از زمین برداشتند و فرمودند:
این را کنار شیشهای که جدّم داده
قرار ده، اگر از این دو خاک
خون دمید،
بدان که من به شهادت رسیدهام...
ام سلمه میگوید:
روز عاشورا که رسید،
🔆 بعد از ظهر به شیشه نگاه کردم،
در حالیکه از این دو خاک
خون میجوشید
پس
ناله سر دادم و
آن روز گویا سنگ و خاکی نبود
مگر آن که از این داغ، رنگ خون داشت . . . 💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
ام سلمه از همسران پیامبر(ص) بود که
به اهل بیت(ع) محبت ویژه داشت
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل3 #حتما_بخونین
✒️ نوشتهاند:
زمانی که مسلم بن عقیل
خبر ورود عبیدالله بن زیاد را به
کوفه شنید و از تهدیدهایش
باخبر شد،
به خانه هانی بن عروه رفت
هانی بخاطر حضور مسلم
⛅️ به مجلس ابن زیاد نرفت و
خود را به بیماری زد؛
ابن زیاد اما
هانی را به دارالاماره دعوت کرد.
به ناچار لباس به تن کرد و به راه افتاد
🍁 جاسوسان، خبر حضور مسلم
در خانه هانی را برای ابن زیاد برده بودند
⚡️ ابن زیاد گفت:
تو از من جدا نخواهی شد
تا اینکه مسلم را نزد من بیاوری!
💚 هانی گفت:
به خدا سوگند هرگز او را نزد تو نمیآورم!
آیا مهمانم را نزد تو بیاورم تا او را بکشی؟
قسم به خدا، اگر مهمان خود را به دشمنش
تحویل دهم و خود زنده و سالم باشم، برایم
ذلتی بزرگتر از این نیست...
و چنین شد که
هانی در راه دفاع از یاران حسینی،
و ادای حق مهماننوازی،
پس از
شکنجه بسیار
در بازار شهر، به شهادت رسید... 💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل4#حتما_بخونین
✒️ نوشتهاند:
امام حسین(ع) از مکه به سوی
کوفه حرکت کرد؛
🌴 در حال عبور بود
که مردی از اصحاب، تکبیر گفت
💚 امام حسین(ع): چرا تکبیر میگویی؟
⛅️ گفت: نخلستانی دیدم
🌙 اصحاب گفتند: اینجا نخلی نیست!
قسم به خدا، نیزههای دشمن و گوشهای
اسبهایشان را میبینیم...
🔆 در این هنگام،
حر با هزار سواره نمایان شد؛
همراه لشگریان، راه را بر
امام حسین(ع) بست
و گفت:
ای اباعبدالله(ع)،
ما وظیفه داریم تو را درنظر بگیریم!
و از تو جدا نشویم تا تو را نزد امیر ببریم!
پس از گفتگویی
🌿 همگی حرکت کردند
تا به کربلا رسیدند؛
در این هنگام
از عبیدالله،
نامهای برای حر رسید:
زمانی که نامه من
به تو برسد، بر حسین(ع)
سخت بگیر!
و او را
در سرزمینی
بی آب و علف پیاده کن! والسلام! 💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل5 #حتما_بخونین
✒️ نوشتهاند:
زمانی که لشگر حرّ
در مقابل امام حسین(ع) ایستاد،
ایشان به جوانانش فرمودند:
لشگر خود را سیراب کنید و
آب بنوشانید
🌿 آنها نیز رفتند و
ظرفها را پر آب کردند و
همه را تا آخرین نفر، سیراب کردند
🌙 علی بن طعّان میگوید:
آن روز در لشگر حرّ بودم؛
همانها که راه را بر امام(ع)
⛅️ بسته بودند؛
من آخرین نفر از لشگر او بودم
وقتی امام حسین(ع)
حال عطش من و اسبم را دیدند
مشک آوردند، آن را
خم کردند
و خود، دلسوزانه
🐎 به من و اسبم آب دادند
🌸 این رفتار نیکو و کریمانه از
امام(ع) و اصحابشان
گذشت، تا اینکه
دیدم
در روز هفتم محرّم،
نامهی عبیدالله به بن سعد رسید که:
میان حسین و یارانش با آب فاصله انداز!
⚡️ آنها نباید حتی قطرهای آب بنوشند...!!
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل6#حتما_بخونین
✒️ نوشتهاند:
امام سجاد(ع) فرمودند:
💔 در شب شهادت پدرم نشسته بودم
و عمهام، مرا مداوا میکردند
«جون» غلام ابوذر،
نزد ایشان بود و آمادهی رفتن به میدان
🍁 که پدرم
چندبار این شعر را زمزمه کردند:
«ای روزگار، چه دوست بیوفایی هستی!
همهی کارها به دست خداست،
هر زندهای خواهد رفت،
و چقدر زمان کوچ نزدیک است...»
با شنیدن این شعر،
بغض گلویم را گرفت و سکوت کردم
💕 اما عمهام، یک زن بود و
زنان قلب لطیفی دارند...
او بیتاب شد...
سریع برخاست و گفت:
🌙 _ ای اباعبدالله(ع) جانم فدای تو...
آیا خبر از شهادت خود میدهی...؟
🔆 + آری، ای خواهر
🌙 _ وای از این مصیبت...
کاش مرگ، زندگی مرا میگرفت...
پدرم با یاد کردن از
خدا و پدر و مادر خود
عمهام را
🌿 آرام کردند
و فرمودند: ای خواهر،
شکیبا باش و راضی به رضای خدا . . . 🌸🍃
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل7 #حتما_بخونین
✒️ نوشتهاند:
عمربن سعد
به لشگریان خود فریاد زد:
ای سپاهیان خداوند!
⚡️ آمادهی جنگ شوید!
مژده که بهشت پیش پای شماست!
امام زین العابدین(ع) فرمودند:
پدرم،
اصحاب و یاران خود را
جمع نمودند؛ من در آن حال،
⛅️ بیمار بودم اما نزدیک شدم
تا آنچه
به اصحاب
میفرمایند را بشنوم
به زهیر بن قین فرمودند:
🌿 ای فرزندان و نوادگان عقیل،
شهادت مسلم برای شما بس است...
شما بروید.. من اجازه رفتن دادم
🌙 او گفت:
ای پسر رسول خدا(ص)
در جواب خدا و مردم چه بگوییم...؟
بگوییم بزرگ و سرور خود را
تنها گذاشتیم...؟
بگوییم
در برابر دشمن او
🏹 تیری نینداختیم...؟ بگوییم
نمیدانیم آنان چه کردند و چه شد...؟
والله که چنین نخواهیم کرد...
در کنار تو و خانوادهات
مبارزه خواهیم کرد
که خدا
در زندگی بدون تو،
هیچ خیری قراد نداده است . . . 🌸🍃
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل8#حتما_بخونین
✒️ نوشتهاند:
تشنگی بر امام حسین(ع)
⚡️ و یارانشان، شدت گرفته بود؛
امام(ع) تیشهای برداشتند و
پشت خیمهها
مقداری زمین را کَندند
چشمه آب شیرینی از خاک جوشید
خبر که به ابن زیاد رسید، نامهای
🍁 به عمربن سعد نوشت:
خبر رسیده که
#حسین، چاه میکَند!
تا آنجا که توان داری، بر آنها
سخت بگیر! و نگذار جرعهای آب بنوشند!
بار دیگر، تشنگی به خیمهها برگشت
اینبار، حضرت عباس(ع) و
سی سواره از جمله
نافع بن هلال
راهی فرات شدند و
برای اهل خیمه، آب آوردند
و از همین زمان بود که
حضرت عباس(ع)
به سقاء
یعنی آبآور، معروف شد....
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤️
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #پا_به_پای_مقتل9#حتما_بخونین
✒ نوشتهاند:
عبدالله بن ربیعه همراه شمر بود،
او که حضرت ام البنین(ع)
عمهاش حساب میشد
به ابن زیاد گفت:
پسران خواهرزادگان ما
با حسین هستند؛ بگذار اماننامه دهیم!
ابن زیاد پذیرفت
شمر در مقابلِ
خیمههای حسینی ایستاد و صدا زد:
⚡ فرزندان خواهر ما کجا هستند؟!
عبدالله، جعفر، عباس
و عثمان!
💚 امام حسین(ع) فرمودند:
جواب او را بدهید، اگرچه مردی
ستمکار است اما یکی از
داییهای شماست...
🌿 جوانان ام البنین(ع) به او گفتند:
چه میخواهی؟
🍁 گفت:
ای خواهرزادگان من
شما در امانید، بر فرمان یزید
گردن بنهید و خود را به کشتن ندهید!
حضرت عباس(ع) فرمود:
⛅ نفرین بر امانی که آوردهای!
آیا از ما میخواهی که
برادر و مولای خود
حسین(ع) را
تنها بگذاریم و
تحت فرمان نفرینشدگان باشیم؟!
🍂 شمر با عصبانیت به لشگرگاه خود بازگشت
امام سجاد(ع) فرمودند:
🌸 رحمت خدا بر عباس(ع)
که حسین(ع) را
به راستی برگزید
و در این راه
سختیها کشید و
جان خود را تقدیم برادر کرد....
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_ع ✋❤
📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران
•••┈☆ ✿☆ ════╮
@sardaranbieddea
╰════ ☆ ✿☆┈•••