eitaa logo
『سردِاران‌بـےادعــٰا』
2.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
8 فایل
-بِنام نامی اللّٰھ- ٺاسیس⇦¹⁴⁰⁰.².⁴ •• -خدِایــا!ماࢪا‌ ازکسانۍقراࢪدھ کہ‌ شیوھ ھشان آࢪام‌ گࢪفٺن‌ بہ‌ دࢪگاھ‌ٺوستـــ...! •• -پشٺ‌جبھہ‌‌‌: @Sardaranbieddao #اوَلیـــن‌ڪانـٰـال‌رسـ‌مـی‌سࢪداࢪاݩ‌بـےادعا🎬 بمونی توے‌ اکیپمون قشنگترھ!
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 #حتما_بخونین ⛅️ مقتل، کتابی‌ست که لحظه‌ی لحظه‌ی ماجراهای کربلا و اتفاقاتی که روی داده را روایت کند ✒️ نوشته‌اند: آدم(ع)، هنوز در بهشت بود که جبرئیل نام پیامبران و اهل بیت(ع) را برایش آورد که بگوید 🌱 آدم(ع)، نام (ع) را که برد 🌧 اشک‌هایش جاری شد و قلبش شکست؛ گفت: ای جبرئیل، با این نام اشکم جاری می‌شود....! 🌿 جبرئیل گفت: او، فرزند توست که چنان مصیبتی به او می‌رسد که همه مصائب در نزدش کوچک است... 🌙 آدم(ع) گفت: چه مصیبتی...؟ 🌿 گفت: با زبان تشنه کشته می‌شود درحالی که غریب و تنهاست ای آدم! ماجرا چنین است که.......... و آنگاه آدم و جبرئیل چنان زنی که کودک از دست داده گریه سر دادند . . . 💔 ✋❤️ •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #حتما_بخونین ✒️ نوشته‌اند: اهل کوفه برای امام حسین(ع) اینگونه نامه نوشتند که: کسی جز شما بر ما امام نیست به سوی ما بیا که امید است خدا به وسیله شما، ما را گِرد حق جمع کند 🍁 📜 و دوازده‌هزار نامه از آنان جمع شد... پیش از خروج امام(ع) از مدینه، 🌸 ام سَلمه نزد ایشان آمد؛ امام(ع) به سمت کربلا اشاره کردند و آرامگاه و مدفن خود را به او نشان دادند 🌧 امّ سلمه گریست... سپس گفت نزد من تربتی است که جدّت آن را درون شیشه‌ای به من سپرده‌اند 💚 امام(ع) خاکی از زمین برداشتند و فرمودند: این را کنار شیشه‌ای که جدّم داده قرار ده، اگر از این دو خاک خون دمید، بدان که من به شهادت رسیده‌ام... ام سلمه می‌گوید: روز عاشورا که رسید، 🔆 بعد از ظهر به شیشه نگاه کردم، در حالیکه از این دو خاک خون می‌جوشید پس ناله سر دادم و آن روز گویا سنگ و خاکی نبود مگر آن که از این داغ، رنگ خون داشت . . . 💔 ✋❤️ ام سلمه از همسران پیامبر(ص) بود که به اهل بیت(ع) محبت ویژه داشت 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 ✒️ نوشته‌اند: زمانی که مسلم بن عقیل خبر ورود عبیدالله بن زیاد را به کوفه شنید و از تهدیدهایش باخبر شد، به خانه هانی بن عروه رفت هانی بخاطر حضور مسلم ⛅️ به مجلس ابن زیاد نرفت و خود را به بیماری زد؛ ابن زیاد اما هانی را به دارالاماره دعوت کرد. به ناچار لباس به تن کرد و به راه افتاد 🍁 جاسوسان، خبر حضور مسلم در خانه هانی را برای ابن زیاد برده بودند ⚡️ ابن زیاد گفت: تو از من جدا نخواهی شد تا اینکه مسلم را نزد من بیاوری! 💚 هانی گفت: به خدا سوگند هرگز او را نزد تو نمی‌آورم! آیا مهمانم را نزد تو بیاورم تا او را بکشی؟ قسم به خدا، اگر مهمان خود را به دشمنش تحویل دهم و خود زنده و سالم باشم، برایم ذلتی بزرگتر از این نیست... و چنین شد که هانی در راه دفاع از یاران حسینی، و ادای حق مهمان‌نوازی، پس از شکنجه بسیار در بازار شهر، به شهادت رسید... 💔 ✋❤️ 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #حتما_بخونین ✒️ نوشته‌اند: امام حسین(ع) از مکه به سوی کوفه حرکت کرد؛ 🌴 در حال عبور بود که مردی از اصحاب، تکبیر گفت 💚 امام حسین(ع): چرا تکبیر می‌گویی؟ ⛅️ گفت: نخلستانی دیدم 🌙 اصحاب گفتند: اینجا نخلی نیست! قسم به خدا، نیزه‌‌های دشمن و گوش‌های اسب‌هایشان را می‌بینیم... 🔆 در این هنگام، حر با هزار سواره نمایان شد؛ همراه لشگریان، راه را بر امام حسین(ع) بست و گفت: ای اباعبدالله(ع)، ما وظیفه داریم تو را درنظر بگیریم! و از تو جدا نشویم تا تو را نزد امیر ببریم! پس از گفتگویی 🌿 همگی حرکت کردند تا به کربلا رسیدند؛ در این هنگام از عبیدالله، نامه‌ای برای حر رسید: زمانی که نامه من به تو برسد، بر حسین(ع) سخت بگیر! و او را در سرزمینی بی آب و علف پیاده کن! والسلام! 💔 ✋❤️ 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 ✒️ نوشته‌اند: زمانی که لشگر حرّ در مقابل امام حسین(ع) ایستاد، ایشان به جوانانش فرمودند: لشگر خود را سیراب کنید و آب بنوشانید 🌿 آنها نیز رفتند و ظرف‌ها را پر آب کردند و همه را تا آخرین نفر، سیراب کردند 🌙 علی بن طعّان می‌گوید: آن روز در لشگر حرّ بودم؛ همان‌ها که راه را بر امام(ع) ⛅️ بسته بودند؛ من آخرین نفر از لشگر او بودم وقتی امام حسین(ع) حال عطش من و اسبم را دیدند مشک آوردند، آن را خم کردند و خود، دلسوزانه 🐎 به من و اسبم آب دادند 🌸 این رفتار نیکو و کریمانه از امام(ع) و اصحابشان گذشت، تا اینکه دیدم در روز هفتم محرّم، نامه‌ی عبیدالله به بن سعد رسید که: میان حسین و یارانش با آب فاصله انداز! ⚡️ آنها نباید حتی قطره‌ای آب بنوشند...!! ✋❤️ 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #حتما_بخونین ✒️ نوشته‌اند: امام سجاد(ع) فرمودند: 💔 در شب شهادت پدرم نشسته بودم و عمه‌ام، مرا مداوا می‌کردند «جون» غلام ابوذر، نزد ایشان بود و آماده‌ی رفتن به میدان 🍁 که پدرم چندبار این شعر را زمزمه کردند: «ای روزگار، چه دوست بی‌وفایی هستی! همه‌ی کارها به دست خداست، هر زنده‌ای خواهد رفت، و چقدر زمان کوچ نزدیک است...» با شنیدن این شعر، بغض گلویم را گرفت و سکوت کردم 💕 اما عمه‌ام، یک زن بود و زنان قلب لطیفی دارند... او بیتاب شد... سریع برخاست و گفت: 🌙 _ ای اباعبدالله(ع) جانم فدای تو... آیا خبر از شهادت خود می‌دهی...؟ 🔆 + آری، ای خواهر 🌙 _ وای از این مصیبت... کاش مرگ، زندگی مرا می‌گرفت... پدرم با یاد کردن از خدا و پدر و مادر خود عمه‌ام را 🌿 آرام کردند و فرمودند: ای خواهر، شکیبا باش و راضی به رضای خدا . . . 🌸🍃 ✋❤️ 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 ✒️ نوشته‌اند: عمربن سعد به لشگریان خود فریاد زد: ای سپاهیان خداوند! ⚡️ آماده‌ی جنگ شوید! مژده که بهشت پیش پای شماست! امام زین العابدین(ع) فرمودند: پدرم، اصحاب و یاران خود را جمع نمودند؛ من در آن حال، ⛅️ بیمار بودم اما نزدیک شدم تا آنچه به اصحاب می‌فرمایند را بشنوم به زهیر بن قین فرمودند: 🌿 ای فرزندان و نوادگان عقیل، شهادت مسلم برای شما بس است... شما بروید.. من اجازه رفتن دادم 🌙 او گفت: ای پسر رسول خدا(ص) در جواب خدا و مردم چه بگوییم...؟ بگوییم بزرگ و سرور خود را تنها گذاشتیم...؟ بگوییم در برابر دشمن او 🏹 تیری نینداختیم...؟ بگوییم نمی‌دانیم آنان چه کردند و چه شد...؟ والله که چنین نخواهیم کرد... در کنار تو و خانواده‌ات مبارزه خواهیم کرد که خدا در زندگی بدون تو، هیچ خیری قراد نداده است . . . 🌸🍃 ✋❤️ 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #حتما_بخونین ✒️ نوشته‌اند: تشنگی بر امام حسین(ع) ⚡️ و یارانشان، شدت گرفته بود؛ امام(ع) تیشه‌ای برداشتند و پشت خیمه‌ها مقداری زمین را کَندند چشمه‌ آب شیرینی از خاک جوشید خبر که به ابن زیاد رسید، نامه‌ای‌ 🍁 به عمربن سعد نوشت: خبر رسیده که ، چاه می‌کَند! تا آنجا که توان داری، بر آنها سخت بگیر! و نگذار جرعه‌ای آب بنوشند! بار دیگر، تشنگی به خیمه‌ها برگشت اینبار، حضرت عباس(ع) و سی سواره از جمله نافع بن هلال راهی فرات شدند و برای اهل خیمه، آب آوردند و از همین زمان بود که حضرت عباس(ع) به سقاء یعنی آب‌آور، معروف شد.... ✋❤️ 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••
🍃 #حتما_بخونین ✒ نوشته‌اند: عبدالله بن ربیعه همراه شمر بود، او که حضرت ام البنین(ع) عمه‌‌‌اش حساب می‌شد به ابن زیاد گفت: پسران خواهرزادگان ما با حسین هستند؛ بگذار امان‌نامه‌ دهیم! ابن زیاد پذیرفت شمر در مقابلِ خیمه‌های حسینی ایستاد و صدا زد: ⚡ فرزندان خواهر ما کجا هستند؟! عبدالله، جعفر، عباس و عثمان! 💚 امام حسین(ع) فرمودند: جواب او را بدهید، اگرچه مردی ستمکار است اما یکی از دایی‌های شماست... 🌿 جوانان ام البنین(ع) به او گفتند: چه می‌خواهی؟ 🍁 گفت: ای خواهرزادگان من شما در امانید، بر فرمان یزید گردن بنهید و خود را به کشتن ندهید! حضرت عباس(ع) فرمود: ⛅ نفرین بر امانی که آورده‌ای! آیا از ما می‌خواهی که برادر و مولای خود حسین(ع) را تنها بگذاریم و تحت فرمان نفرین‌شدگان باشیم؟! 🍂 شمر با عصبانیت به لشگرگاه خود بازگشت امام سجاد(ع) فرمودند: 🌸 رحمت خدا بر عباس(ع) که حسین(ع) را به راستی برگزید و در این راه سختی‌ها کشید و جان خود را تقدیم برادر کرد.... ✋❤ 📗 چهل منزل با حسین(ع). رنجبران •••┈☆ ✿☆ ════╮ @sardaranbieddea ╰════ ☆ ✿☆┈•••