🚩 تیرخلاص سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان :
تا زمانی که اسرائیل و آمریکا را از روی صفحه روزگار محو نکنم به زیارت مزار حاج قاسم نخواهم رفت !
#انتقام_سخت
#سید_حسن_نصرالله
#حاج_قاسم_سلیمانی
@sardareghalbam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری که شاید هرگز ندیده باشید
🔹واکنش مردم وقتی متوجه میشوند سیدحسن نصرالله در دوران دفاع مقدس، دوشادوش رزمندگان ایرانی با صدام میجنگید
#سید_حسن_نصرالله #حزب_الله
◾ خبرهای فوری برزول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 روحیهتون رو نبازید...
🌹بی تعارف، روزهای سخت و تلخی بر جبهه حق می گذرد، اما در جبهه حق، شکست معنا ندارد!
♦️دعوت می کنم این صحبت های حاج قاسم را ببینید و بشنوید.
#سید_حسن_نصرالله
#یحیی_سنوار
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#فراموشى_پاسدارها!!
🌷مقر آموزش نظامی بودیم. ساعت ۳ نصفه شب بود. پاسدارا آهسته و آروم اومدند و در سالن ایستادند. همه بیدار بودیم و از زير پتوها زیر نظرشون داشتیم. اول بدون سروصدا یه طناب بستند دم در سالن؛ میخواستند ما هنگام فرار بریزیم رو هم. طناب رو بستند و خواستند کفشامونو قايم کنند اما اثری از كفشها نبود. کمی گشتند و رفتند. در گوش هم پچ پچ میکردند که یکی از اونا نوک کفشهای نوری رو از زير پتو بالا سرش دید. آروم دستشو برد طرف کفشا....
🌷نوری یه دفعه از جاش پرید بالا، دستشو گرفت و شروع کرد داد و بيداد كردن: آهای دزد. کفشامو کجا میبری. بچهها کفشامو بردند. پاسدار گفت: هیس هیس برادر ساکت باش منم. اما نوری جیغ میزد و کمک میخواست. پاسدارا دیدند کار خیطه خواستند با سرعت از سالن خارج بشند. یادشون رفت که طنابِ دم در. گیر کردند به طناب و ريختند رو هم. بچهها هم رو تختها نشسته بودند و قاه قاه میخندیدند.
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#وعده_صادق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#از_تنها_چیزی_که_ترس_نداشت!!
🌷شهید حاج عبدالله عرب نجفی در عملیات مرصاد، فرمانده گردان کربلا بود. پسر دوازده سالهاش را هم با خودش آورده بود. از همان اول کار توی تنگه ماندو حتی روی ارتفاع هم نیامد. با اینکه تیربار دشمن لحظهای امان نمیداد قد راست ایستاده و با صدای گرمش به بچهها روحیه میداد. و به آنها میگفت: بعد از خدا امیدم به شماست. یک لحظه هم از آنها غافل نشوید بهشان امان ندهید و.... ترس این را داشتم که هدف قرار گیرد. هرچه میگفتم: شما هم هم یک اسلحه بردار.
🌷....میگفت: اگه لازم بشه از اسلحه شما استفاده میکنم. شاید از تنها چیزی که ترس نداشت مرگ بود. از روز اول جنگ بند پوتینهایش را بسته بود. خودش را به خطر میانداخت تا مجروحین را به عقب بیاورد حتی جنازه شهدا را مثل پدری دلسوز کول میکرد و میآورد. همیشه میگفت: من لیاقت ندارم که فرمانده این بچهها باشم. اینها همه نمازشب میخوانند. اون وقت من به آنها دستور میدهم من از روی هر کدام از آنها خجالت میکشم.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز حاج عبدالله عرب نجفی، [فرمانده گردان کربلا]
#ایران 🇮🇷
#ارتش_قهرمان
#وعده_صادق
#سید_هاشم_صفی_الدین
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج