🏴 عباس جان، تو را چه شده است؟!
چرا انقدر بی تابی؟
نکند که میخواهی به میدان بروی؟
بقای من به تو است.
اگر عمود ماندم، به عشق قامت بلند توست.
سینه من به اعتبار تو ستبر است.
این چادر عظیمالجثه، از سر تعظیم به تو، بر دوش من به رکوع افتاده.
🏴 عباس جان، انقدر به التماس به پسر رسول خدا نگاه نکن
میترسم دل او را نرم کنی و اذن میدان بگیری؛
ببین که نگاه خیام، به قیام من است. تو خود من را مقابل آنها برافراشتی، دل آنها را به قامت من قرص کردی. حال میخواهی بروی؟
🏴 عباسم، ناراحتت نکنم، ولی خرسند شدم که پسر رسول خدا هم با من همنظر شد و به جنابت اذن میدان نداد. 🏴 خرسند شدم که فقط میروی آب بیاوری،
🏴 خرسند شدم که وداع نکردی.
برو که همه منتظرت میمانیم تا برگردی...
.
.
🖤 عباسم دیر کردی... چرا مولایمان حسین، تنها دارد برمیگردد... چرا پاهایش بر زمین کشیده میشود... چرا قدش خمیده شده... عباسم چرا تو را نمیبینم.
چرا، چرا حسین پاسخ سکینهخاتون را نداد. او سراغ تو را گرفته بود... چه شده؟ چرا سرورمان حسین دارد نزدیک من میشود.
🖤 چقدر چادر این خیمه، بر دوشهایم سنگینی میکند.
حسین جان چرا دست بر کمر من گرفتی، یعنی، یعنی موقع خوابیدن من شد، یعنی عباس هم رفت.
🖤 ای روزگار، چه بد کوفتی بر کمرم. ای وای چه به سر اهل خیام خواهد آمد... .
#محرم
#عمود_خیمه_عباس علیهالسلام
#روضه_عباس علیهالسلام
✍️علی فراهانی
@Fanus_AliFarahani