🔥 در وسط بیابان بیآبوعلف، مرد مسافر، دیگر توان راه رفتن نداشت.
❎ لحظهبهلحظه کولهاش سنگینتر میشد.
❎ پاهای خسته و خمیدهاش از نادانی او شکوه میکرد که چرا توشه سفرت کم است؟
چرا بهوقت خوشی و سرمستی، آذوقه را تمام کردی؟
لبهایت خشکیده،
چشمهایت تاب را تار دیده،
گوشهایت خسته از بس سکوت را شنیده... .
🔥 در این کوره سوزان خودخوریها، خانهای میبیند.
💧مرد صاحبخانه او را دیده بود.
مسافر به او محتاج و او به مسافر مشتاق.
💧با آغوش باز جلو آمد و مسافر، با خیال راحت چشمانش را بست.
🌧 روزگار چه نیک برایش گذشت.
خوابهایش او را قوت،
خوراکهایش او را توان،
ذکرهایش او را شفا
و رحمت میزبان او را حیات میداد.
🌊 و چه بخت نیکی پیدا کرد! در سه تا از بهترین شبهای جشن و شادی اهل خانه، شرکت کرد.
به میمنت آن شبها، تا توانست، کوله خود را پر کرد.
🌤روزهای پایانی به سر رسید. اکنون مهمان، سرحال و بانشاط و با توشهای فراوان، آماده رفتن است.
مسافر به رفتن مشتاق و میزبان به تندرستی او خوشحال.
🌈 میزبان با چهرهای گشاده او را بدرقه میکند. مسافر میگوید:
- پاداش اینهمه لطفت چه چیز است؟
- هیچچیز.
- از من چیزی بخواه.
- همینطور سالم بمان و از اینجا که رفتی، به گرسنه یا در راهماندهای که دیدی، از غذایت به او بده.
- یادگاری به تو بدهم؟
- یادگاریات این باشد که به یاد من بمانی.
- از بدرقهات ممنونم. کافی است، برگردید.
- مرام من اجازه نمیدهد. تو برو و تا زمانی که به پشت برگردی و من را ببینی، من نیز تو را میبینم.
🌹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد.
بحار الأنوار، ج ۹۶، ص ۳۴۶
سلام و نور بر تو ای ماه مبارک رمضان💧.
یکم شوال ۱۴۴۳
#ماه_رمضان
#عید_فطر
✍️علی فراهانی