eitaa logo
کانال سید علاءالدین
67 دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
15 فایل
اطلاع‌رسانی در امور روستای امام‌زاده علاءالدین و انجام هماهنگی‌های محلی برای پیشبرد اهداف متعالی اهالی محترم و معزز و...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی شاهکار ادبی منتخب اول اهالی روستای امامزاده علاءالدین برای شورای روستا و نیز امین اوقاف (گماشته نان‌کلی): پیام دریافتی از 👇👇👇...: بنام خدا ضمن سلام وعرض ادب خدمت سروران گرامی حدود دو ماهی هست که آقای سیدمحمد حسینی فرزند مرحوم سید میربابا زنجیروار پیامهای در شبکه مجازی به اشتراک میگزارند که حتما ملاحظه فرموده اید که در این پیامها نکات مثبت و منفی وجود داره که قابل بحثه مثبت از لحاظ که بی تفاوت نیستن به مسائل روستاوهمچنین راهکارهای اراعه شده (البته نظر شخص خودشون) به درست یا غلط پیشنهادات ایشون کاری نداریم   چون مسئله حقوقی باید اهل فن نظر بدن نه امثال من و ایشون باز هم نظرات ایشون را بفال نیک میگیریم حدود ۳۰پیام این بزرگوار سلسله وار در شبکه مجازی به اشتراک گزاشتن که به نظر من اطلاعات کافی ندارند و در عمل کاری پیش نبرده اند که سودی برای اهالی داشته باشد به جزئیات پیامهای این دوست گرامی کاری ندارم چون انسان راهی که در پیش میگیره یا هدفی مدنظرشه باید با حرکت و عمل اثبات کنه نه با نوشتن(پیام)  اگر بخاطر داشته باشید در جلسه حسینیه سیزده آبان این عزیز فرمودن که شدیدآ پیکیر مسائل وقف و اوقافه که همگی ما هم خرسند شدیم تا طیه پیامی در کانال روستا اعضای شورا اسلامی و بنده حقیر بعنوان امین موقوفه اعلام کردیم آماده هرگونه همکاری و مسائدت هستیم حتی این برادرمونو جهت بررسی اسناد به اداره ثبت آوج هم بردیم که هیچ ثمری هم آن جلسه نداشت بعد از آن نامه نگاریهای ایشون آغاز شد همراه با پیامهای مجازی نه نامه های ارسالی ایشون افاقه کرد که تا آنجا که من اطلاع دارم مضامین نامه قابل جواب دادن نبوده باز هم از این نامه ها و پیامها که به ضرر یا سود روستامون باشه رد میشیم ولی در این پیامها این دوست عزیز خیلی از افراد را مورد خطاب قرار داده اند حتی کسانی را که به رحمت خدا رفته اند منجمله بنده را... دهیار شورا هیئت امنا ووووو پیشنهادی دارم برای این برادر عزیز، ‌،،، شما حرکتی و راهی که در پیش گرفته ایی غیراز تشویش اذاهان عمومی و ایجاد طایفه بازی وزیز سؤال بردن واهی افراد و حتی تهمت افترا چیزی در پی نخواهد داشت برادرمن چنانکه فرموده ایی در پیامها ماشاالله  دارای قدرت و نفوز هستی به جای این پیامها برگرد به نقطه سر خط خوب با کلمات و ربط دادن موضوع به هم قهاری و استاد همینو در عمل نشون بده حرکت کن از تهران تا قزوین یا بوئین زهرا یک ساعت ونیم راهه تشریف ببر و اداره اوقاف را قانع کن با دلایل و مدارک در این راه اعضا شورا و بنده هرجا لازم باشد در خدمتیم کوبیدن و خراب کردن افراد با عناوین واهی که درست نیست به حرمتی به هر شخصی درست نیست تشویش اذاهان مورد پسند نیست در عمل نشان بده و گزارش کار را اگر محرمانه نباشد در گروه مجازی به اشتراک بزار که انشاالله  سبب رفع مشکل وقفی شود واگر پیشرفتی به نفع اهالی حاصل شود بنده به نوبه ی خودم دستان را میبوسم اعضای شورای اسلامی روستا اماده ی هرگونه همکاری هستند از گزشته چیزی عایدمان نمیشود و نفرمایید فلانی چکار کرد و فلان شخص چکار کرد چه نیک باشه چه شوم ما در روستای کوچکمان همه قوم خیش هستیم موسوی،، داودی،، حسن آبادی،، حسینی ووو برادر دینی هستیم و همیشه در کنار هم بوده ایم چه در سختی روزگار چه در شادیها 🫱🏽‍🫲🏻 انشاالله سایه ی بزرکترهامون بالا سرمون باشه و از وجود همه در آبادانی زادگاهمون استفاده کنیم❤ وبا همدلی و ازداشته هامون استفاده کنیم حمایت کنبم از خیربن از دانش افرادوبحثهای کمدی (خنده دار)  مثل توهم زدن به آینده نگری ووو اجتناب کنیم 😂 در نامه  چند برگی ایشون به اوقاف قید کرده بودن از اجنه و تیمهای تروریستی در روستا  ... کدام جن کدام تیم تروریستی🥺 به جای انرژی مصرف کردن در این موارد حرکت کردن مهمه در عمل باید ثابت بشه با بلدزر له مبکنم به مسلسل میبندم که یه دختر بچه با سواد اول ابتدایی هم میتونه بنویسه مهم عمل کردن یااعلام ۲۶۶میلیارد تومان اختصاص بوجه توسط بنیادی برای روستا خنده دار نیست البته مواردی هم هست  که صلاح ندونستم اطلاع رسانی کنم که در صورت لزوم حتما ب اشتراک میزارم و قابل ذکره که خداروشکر جوان های تحصیل کرده و به روز و خیلی آگاه تر به مسائل روستامون در همه ی خانواده ها هستند که منو امسال من متاسفانه اجازه پروبال دادن به این جوان نمیدهیم 😢 حتما و از واجباته که به نظر منه حقیر باید میدان داری کنند و مطمعن هستم که با فکر اندیشه این جوانان بهترینها رو در پیش خواهیم داشت🙌 جوانهای عزیز از ۱۸سال تا ۵۰ سال که همگی تحصیل کرده هستید و متخصص خیلی از رشته ها.... یا علی👍 و در آخر از همه ی دوستان و اهالی محترم که هتک حرمت شده اند در پیامهای ایشون عذر خواهی میکنم🙏🙏 شرمنده طولانی شد پیامم به بزرکواری خودتان عفو بفرمایید
(قسمت ۵۰): سلام اولا فارسی را پاس بداریم. پاس داشتن فارسی، قواعدی دارد که از جمله آن‌ها نوشتن صحیح کلمات و رعایت جمله‌بندی صحیح است که فاعل و فعل و مفعول آن یا مبتدا و خبر آن کاملا مشخص باشد: می‌گزارند »» می‌گذارند اراعه »» ارائه گزاشتن »» گذاشتن پیکیر »» پیگیر طیه »» طی وزیز »» و زیر نفوز »» نفوذ به حرمتی »» بی‌حرمتی مسائدت »» مساعدت اذاهان »» اذهان بزار »» بذار (بگذار) دستان »» دستتان (دست‌تان) از گزشته »» از گذشته قوم خیش »» قوم و خویش کنبم »» کنیم خیربن »» خیرین بلدزر »» بولدزر له مبکنم »» له می‌کنم میزارم »» میذارم (می‌گذارم) امسال من »» امثال من مطمعن »» مطمئن و... ۲۵ تا غلط در یک بیانیه!!! یادمه معلمی داشتیم که هر غلط را یک نمره منفی لحاظ می‌کرد. اگر اینجا بود به این متن، ۵- می‌داد. این متن را آقای سیدمحمدحسینی (فرزند مرحوم حاج‌سید زین‌العابدین) نوشته و در گروه تلگرام نشر داده است. اگرچه از خود اسمی نبرده ولیکن از عبارت «بنده حقیر بعنوان امین موقوفه» می‌توان مطمئن شد که شاهکار ادبی ایشان است. قصد نقادی این لاطائلات و خزعبلات تکراری را ندارم و صرفا یک پرده آنرا بالا زدم تا بگویم که بقیه حرفهای مفت وی هم «زیرصفر» است! یعنی نه در جمله‌بندی و محاوره‌نویسی، نمره مطلوبی دارد و نه در محتوای آن نمره قابل قبولی دارد که بدترین قسمت ماجراست! (ولو اینکه خواننده اگر باسواد باشد متوجه منظور او می‌شود) با دیدن این «نامه سرگشاده»؛ یاد زمانی افتادم که با هم به مدرسه ابتدائی نیریج می‌رفتیم و بنظرم در یک کلاس هم درس می‌خواندیم (سه سال اول مقطع ابتدائی را بنده در روستا بودم و سال ۵۱ به تهران کوچ کردیم) و آخر سال، نتیجه امتحانات پایان سال را پشت شیشه‌های پنجره‌های کلاسها می‌چسبانیدند. با پخش هر شایعه‌ای بچه‌های روستای امامزاده راهی روستای نیریج می‌شدند تا نتیجه قبولی و مردودی خود را ببینند. یادمه با چند نفر از دوستانم وسط راه آن فاصله چند کیلومتری با وی مواجه شدم که به اتفاق دوستانش در حال برگشت از نیریج بود و تا به ما رسید با خوشحالی خبر از قبولی خود و مردودی من داد! باورم نشد لذا بقیه راه را رفتیم و عیناً دیدم که بله؛ یک «سیدمحمدحسینی» را قبول زده و یک «سیدمحمدحسینی» را مردود! و او قسم خورد که او مقبول است و من مردود! ساده‌لوحی کردم و گریان به نزد پدر برگشتم و دلداری او فایده نداشت و من در غصه خوردن غوطه‌ور بودم! پدر بنده بعنوان روحانی و معلم مکتب‌خانه‌ای روستا و برخی روستاهای همجوار، بلحاظ آنکه قرآن را (در خواندن و نوشتن) از ۵ سالگی به من آموخته بود، ۱۰۰٪ مطمئن بود که «قضیه کاملاً برعکسه» و حال یادم نیست که همانروز یا فردای آن، رفتیم نیریج و معلوم شد که آن بچه بازیگوش، گنجشک را جای قناری رنگ کرده بود! و هنوز هم متاسفانه بر همان مدار فریب و نیرنگ است! پسرعابدین بگونه‌ای ذهن مرا خراب کرده بود که هیچگاه از خاطرم نمی‌رود و اینک بعد از ۵۲ سال مجدداً همان قضایا بنحوی عجیباً غریباً در حال تکرار شدن است! و یکی از مشکلات جدی در طی این پنج دهه از عمرمان، همین تقلب بدل از اصل است! و علیرغم آنکه بنده اسم مستعار «منتظر» را به اسم و شهرت خود اضافه می‌کنم، باز هم بعضی‌ها می‌پرسند؛ کدام سیدمحمد؟! و تا اسم پدر برده نشود، خیلی‌ها گیج می‌زنند! الآن بیشترین نگرانی بنده در این سالهای آخر عمر اینست که اگر فرشتگان حساب و کتاب قبر و برزخ و قیامت و محشر هم فردا، پرونده‌های ما را قاطی کنند، من چه خاکی بر سر بریزم؟!! 😂 پاسخ برخی از کنایه‌ها و عقده‌گشائی‌ها و نیز بعضی دروغ‌های وی در نوشته‌های قبلی بنده هست و لزومی به تکرار ملال‌آور آن‌ها نیست و برخی را هم در جای خود نقادی خواهم کرد. در اینجا فقط لازم می‌دانم به یکی از گفته‌های وی که چند بار هم تا حالا تکرار کرده، پاسخی بدهم: ادعا می‌کنی که «اعضای شورا آماده هرگونه همکاری هستند و در خدمتیم و...»،🤨خالاقِزی در جواب امثال تو می‌گفت: «شماها جیب ما را نزنید، کمکتان پیشکش!» ظرفیت حداکثر ۸۰۰ کلمه‌ای هر پیام در ایتا اجازه می‌دهد نکته دیگری هم بیافزایم: پرسیدی: «کدام جن کدام تیم تروریستی😳»؟! جواب: ۱) کدام جن؟ را برو از آنهائی بپرس که مرحوم حاج‌سیدعیسی را سنگ می‌زدند تا دیگر پایش را به این روستا نگذارد (با این توهّم که او را «سید هجرت کرده» قلمداد کرده و زمین‌های او را با استناد به وقفنامه جعلی بالا بکشند!) و ادعا می‌کردند که آن سنگ‌پرانی‌های شبانه کار اجنه است! ۲) در روز روشن سه نفر از اراذل جدید روستا با خشم و غیظ به جان آ.سیدمیرشجاع و پسرش آ.سیدحامد افتاده و به قصد کشتن، هر دو را لت و پار می‌کنند و پرونده ماجرا در دادستانی آوج موجود است. البته یکی از تروریست‌ها متواری بوده که طبق نوشته رفیق خودت در گروه خودت، برای درخواست عفو او متوسل به سیداکبر و حاج‌حسن می‌شوند. حال می‌پرسی؛ کدام تیم؟!! همان‌ها که ...
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۱): جمع‌بندی نکات مهم(۱)؛ ۱) اهم مشکلات روستای ما عبارتند از: ۱/۱- کمبود آب ۱/۲- قلدری اوقاف ۱/۳- شورای متخلف ۱/۴ لوطی‌خورهای۱۱۷ ۱/۵- زمین‌خوارهای۱۱۸ ۱/۶- حفارهای خائن ۱/۷- بی‌خیالی اهالی ۱/۸- ...؟ ترکیب این مشکلات را می‌توان مشکلات و بلکه «معضلات هیبریدی» نامید. قاعدتاً راه‌حل این مشکلات هم باید هیبریدی باشد. یعنی حل همه را باید باهم پیش برد. البته این اژدهای هفت‌سر ممکنست، سر هشتمی هم داشته باشد! چنانکه وقتی پارسال (در جلسه اهالی در حسینیه ۱۳ آبان تهران) بنده مصمم به ورود به قضیه شدم گمان می‌کردم فقط با اژدهای یک‌سری بنام اوقاف طرفم! (بعضی از اهالی، «گماشته اوقاف» را سر هشتم بر می‌شمارند ولیکن بنده هنوز به چنین نتیجه‌ای نرسیده‌ام) ۲) حلاّل مشکلات: کسانی که خودشان از مسائل روستا هستند (نه راه‌حل آنها)، به اهالی القاء می‌کنند که؛ ۲/۱- تنها مشکل روستا، مسئله اوقاف است! ۲/۲- راه‌حل مسئله اوقاف هم همانست که اوقاف می‌گوید (= عقد قرارداد استیجاری کلیه اهالی!)! ۲/۳- بنده ادعا کرده‌ام که دارای «نفوذ» (احتمالا سیاسی!) هستم و به تنهایی قادرم با اعمال نفوذ، اداره اوقاف را مجبور به عقب‌نشینی بکنم!! ۲/۴- ندیده گرفتن مابقی مشکلات و گذشته‌های خیانت‌بار پنج‌گانه غیراوقافی! ۳) بررسی نکات فوق: ۳/۱- بنده نه نفوذی در ادارات دولتی دارم و نه چنین ادعائی کرده‌ام و نه اهل استفاده از نفوذ و رانت هستم. البته با عنایات الهی تا حدودی از «سحر کلام» برخوردارم. (در دادگاهی هم که اخیرا داشتم فقط از طریق استدلالات فقهی و حقوقی، موفق به شکست شاکی شدم که اتفاقاً در صدد اعمال نفوذ برای اثبات ادعای پوچ خود بود و بنده از هیچ نفوذی استفاده نکردم.) ۳/۲- مراجعه حضوری و تلفنی بنده برای حل مشکل آب به درخواست اهالی صورت گرفت و رأساً پیگیر آن نبودم و نیستم ولیکن اگر اقدام بنده مؤثر باشد و مجال لازم را هم داشته باشم، دریغ نخواهم کرد. در هر حال در این‌خصوص مدعی نبوده و نیستم. ۳/۳- مشکل شورای مسئله‌دار روستا، چند راه‌حل مختلف دارد: ۳/۳/۱- استعفای هر سه عضو شورا (که بسیار بعید است)! ۳/۳/۲- توبه تک تک اعضای شورا از تخلفات آشکار خود و اعتراف به خیانت‌های خود و جبران (که اینهم بسیار بعید است)! ۳/۳/۳- انحلال آن و در این مسیر بنده از هر توان خود استفاده خواهم کرد البته با محوریت «تقاضای اهالی» وگرنه که باید سالهای بعدی را هم با اینها بسوزند و بسازند! از آنجا که اخوی (آ.سیدشجاع) را در روی کار آمدن اعضای این شورا مقصر می‌دانم، لذا برای خاتمه خرابکاری‌های آن، سنگ تمام خواهم گذاشت و در اولویت اول بنده است! ۳/۴- حل مشکل لوطی‌خوری موقوفه امامزاده، عقد قرارداد عادلانه کلیه متصرفین دو دانگ با اداره اوقاف است که پیش‌نیازی از افراز دقیق رقبات آن‌ها را می‌طلبد. این مسئله در اولویت اول بنده نیست مگر آنکه لوطی‌خورها بخواهند پایشان را بیش از گلیم خود دراز کنند. ۳/۵- حل مشکل حفارهای غیرقانونی، به بنده هیچ ربطی ندارد بشرطی که ریالی از پول‌های بادآورده خود را علیه اهالی و امامزاده هزینه نکنند وگرنه پروسه پشیمان‌سازی آن‌ها در اولویت بنده قرار خواهد گرفت. ۳/۶- حل مشکل زمین‌خوارهای پلاک۱۱۸ اگرچه مشکل همه اهالی نیست ولیکن شکست و پیروزی در مبارزه با آن‌ها در پیشبرد حل مسائل پلاک۱۱۷ بی‌تأثیر نیست فلذا معتقدم آنرا نباید امری جداگانه فرض کرد و حتماً باید حل آنرا در ارتباط با شش سر دیگر این اژدها دنبال کرد. ظرائف نهفته در این قسمت، باعث شد حل این مسئله (علیرغم آنکه گران‌ترین زمین متعلق به بنده در این عرصه مورد هجوم واقع شده) در اولویت دوم بنده قرار بگیرد! ۳/۷- از ارثیه چهار دانگ سادات، (بعداز واگذاری قطعه ۲۵۰ متری) عجالتا بجز بالا و پائین تپه قوزی، چیزی (که مشتری‌پسند باشد) در اختیار بنده نیست! و اگر کل ۶دانگ روستای امامزاده علاءالدین را هر شخص حقیقی یا حقوقی لوطی‌خور کند، چیز قابلی از بنده کم نخواهد شد ولیکن درد اهالی بویژه سادات درد من هم است. ۳/۸- راه‌حل مشکل بی‌خیالی اهالی، شاید اینست که هیچ اقدامی برای حل مشکلات آنها بعمل نیاید تا شاید قدری به خود آمده و به سرنوشت خود و آیندگان خود حساسیت‌های لازم را بخرج بدهند و بقول معروف تا سرشان به سنگ نخورد، گویا متوجه نخواهند شد که اوضاعشان از چه قرار است! ۳/۹- برای پیگیری حل مشکل «قلدری اوقاف» به مراحلی معتقدم که عبارتند از: ۳/۹/۱- «فهم صورت مسئله» (نسبت به وقفنامه‌ها و عوامل ذی‌ربط) که الحمدلله انجام گرفت و لازمست تبدیل به «فهم همگانی» گردد اما مثلث شوم؛ «شورا+لوطی‌خورها+حفارها» و حامیان جیره‌خوار آنها سنگ‌اندازی‌ها کرده و خواهند کرد. (انتقال گروه اطلاع‌رسانی روستا از ایتا به تلگرام نمونه‌ای از اقدامات آنها بود!) ...ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۲): باطن(۱): انتقال گروه اطلاع‌رسانی روستا از ایتا به تلگرام، بنظرم نقطه عطف مهمی بود. بنده در نظرسنجی از حلقه دوستان، متقاعد شدم که بجای انحلال شورا، اخراج یکی از اعضای شورا (دارای بیشترین تخلفات مرتکبه) را در دستور کار خود قرار بدهم فلذا مایل بودم کسی که بیشترین تعداد آراء مأخوذه را بدست آورده بود (سیدمحمد مرحوم سیدعابدین) طبق قانون مربوطه، ریاست شورای روستا را بر عهده بگیرد و جناب مهندس داودی هم (علیرغم گرفتاری به کار ارزشمندی که در شهر ری بدان پرداخته) حداقل به مدت یکسال، افتخارا دهیاری روستا را پذیرفته و افراز دقیق رقبات دو دانگ موقوفه امامزاده و حتی املاک و اراضی چهاردانگ سادات را به فرجام خود برساند که بنظرم از ضروریات پایائی این روستاست. و لذا قصد همکاری با ترکیب مفروض را داشتم و جلسه‌ای هم که در پیام شماره ۲۷ خود پیشنهاد کردم برای نیل به همین مطلب بود. ولیکن آقایان حسن‌آبادی‌های شورا (و خارج شورا!) زمینه این حرکت را از بین بردند و انتقال گروه به تلگرام، نماد «غلبه باندبازی بر عقلانیت» بود که ته‌مانده امید و اعتماد بنده به اعضای شورا را مضمحل ساخت. شنیده بودم که اعضای شورا بجای پرداختن به وظایف اصلی خود بویژه «انجام صحیح» امور عمرانی روستا، به حیف و میل پول‌های شورا پرداخته و صرف باندبازی‌های خود می‌کنند و هرگونه انتقاد و مخالفتی را درهم می‌کوبند که بدترین قسمت ماجرا اهرم فشار اداره اوقاف شدن علیه اهالی بود که بالطبع حساسیت مرا افزایش داد. و اخبار و تحلیل‌های جدیدی که از جانب برخی از اهالی دریافت کردم، مرا به این قطعیت رسانید که هیچکدام از اعضای شورا را به رسمیت نشناخته و انحلال آن را در اولویت اول خود قرار بدهم که زیان بقای آن برای روستا بمراتب بیشتر و بدتر از دخالت نامشروع و غیرقانونی و نامتعارف اوقاف است. البته توهین‌های اعضای باند شورا به بنده، امر دور از انتظاری نبود و نیست ولیکن ملاحظه‌کاری بیش از حد اهالی برایم شگفت‌انگیز است! وابستگان به اژدهای ۷ سری (که در پیام قبلی خود سرهای آنرا برشمردم) در گروه‌های (مشهور به) ممدشورا، پیامهای مرا «متن‌های مزخرف»، «مهملات» و «جعلی، کذب، دروغ و فاقد ارزش» توصیف کردند! و از جواب‌گویی به ابهامات و سؤالات بنده طفره رفتند که خود نشانگر آن بود که متاسفانه جوابی برای توجیه رسوائی خود بجز توسل به اهانت و هتک‌حرمت ندارند. بنده اولین گام خود را روشنگری اهالی جهت نیل به فهم دقیق و صحیح صورت مسئله قرار دادم تا با ایجاد هماهنگی بتوانیم کلیه مشکلات را حل کنیم و شورای روستا می‌توانست عصای این حرکت باشد ولیکن بعلت آلودگی شدید به مفاسد مختلف، خودش تبدیل به معضلی شده است که قبل از کوبیدن بر سر اوقاف باید بر سر این شورا کوفته شود و شاید همزمان بر سر بقیه سرهای زهرآگین این اژدها (البته برای بنده، چیزی بیش از کِرم خاکی نیستند ولیکن برای اهالی خود را اژدهائی نشان می‌دهند که باید از آن‌ها ترسید و در پیامهای خصوصی اهالی من متوجه وحشت اهالی از دیکتاتوری این‌ها شدم که حتی می‌ترسند عضو کانال بنده بشوند و تقاضا می‌کنند پیامهای خود را بصورت خصوصی برای آن‌ها بفرستم تا مبادا باند شرور مذکور آن‌ها را بصرف عضویت در گروه بنده، بنحوی مورد انتقامجویی قرار بدهند!) آن‌ها همین که نانکلی را مخفیانه بعضویت گروه روستا در آورده و بعد از افشاگری بنده از یک عذرخواهی ضمنی هم مضایقه کردند، خود گویای عمق فاجعه است! عضویت نانکلی برای جاسوسی مستقیم از هم‌اندیشی‌های اهالی، نه تنها درایت نبود بلکه خیانت بود، خیانتی غیرقابل اغماض در زمانی که او با استناد به یک ورق‌پاره بی‌ارزش، خون اهالی را تو شیشه کرده است! اسب تروای نانکلی شدن اعضای شورا (هم در فضای مجازی و هم در فضای واقعی) چیزی نیست که براحتی بشود با آن کنار آمد و نادیده گرفت. عدم عذرخواهی از بابت ارتکاب این غلط بزرگ، گناهی بزرگتر است و لکه ننگی که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. هزار بار هم که مرا متوهم و متن‌های مرا مزخرف و مهمل توصیف کنید، قبح خیانت شما را کمرنگ نمی‌کند مگر آنکه اولاً در پیشگاه اهالی رسماً از ایشان عذرخواهی کنید و ثانیاً هرچه زودتر از عضویت شورا استعفاء بدهید تا عذرخواهی شما صرفاً از زنجیره زبان‌بازی‌های مرسوم شما برای تحمیق اهالی محسوب نشود وگرنه که تا ابد این ننگ را بر دوش خواهید کشید ولو اینکه اهالی با ملاحظاتی نخواهند به روی شما بیاورند! اگر بنده مصمم به عضویت اعضای گروه ممدشورا در گروه خودم نمی‌شدم، عضویت نانکلی هرگز لو نمی‌رفت. و اما لو رفتن حضور چند شبانه‌روزی نانکلی در روستا و درنوردیدن خانه‌های اهالی روستا در هنگام غیبت زمستانی آن‌ها که ظاهری از آن را لو دادید تا مبادا باطن آن لو برود! گویا یادتان رفته بود که .. ..ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۳): باطن قضیه چکمه سفید (۲): ... گویا یادتان رفته است که بنده اگر بخواهم موی سفید را هم از ماست بیرون می‌کشم! در مسئله شورای روستا بعنوان یکی از (سرهای اژدهای هفت‌سر!) معضلات روستا، شاهد رقابت دو مثلث متقابل هستیم که فعلا لزومی ندارد به جزئیات آن بپردازم ولیکن در دعوای آن‌ها، اطلاعات مهندسی‌شده‌ای به بنده رسید که بعید می‌دانم از جانب اعضای شورا ساخته و پرداخته شده باشد و احتمال بیشتر می‌دهم از جانب خود نانکلی تهیه و هدایت شده و قصد فریب بنده در میان بوده است! در مسئله حضور مخفیانه آقای نانکلی در روستای امامزاده علاءالدین به مدت ۳ شبانه‌روز در زمستان ۱۳۹۴ (بعد از حفاری پائیز همان‌سال در گوشه جنوب‌شرقی بقعه مبارکه و گزارش دهیار وقت) مشهور به واقعه «چکمه سفید»، بعضی از دوستان تذکر دادند که قضیه مذکور ظاهراً برای متر کردن خانه‌های اهالی بوده اما احتمالا باطنی داشته که می‌تواند قابل توجه باشد. یعنی ادعای اینکه، وی در صدد انجام مأموریت اداری برای افراز دستی و شخصی املاک اهالی بوده و در برف‌ها فرو‌می‌رفته ووو... پیام هدایت‌شده‌ای احیانا از طرف خود او بوده است برای گمراه‌سازی کسانی که احیاناً آن‌ها را در آن تکاپو دیده‌اند. در واقع کسی که خبر مذکور را به بنده داد، در صدد انحراف ذهنی بنده نسبت به ماجرای مذکور بوده است. زیرا هیچ لزومی نداشته که متراژ و افراز املاک روستا بصورت مخفیانه و توسط یک کارمند اداره انجام گرفته باشد آنهم بدون اطلاع دهیار! مضافاً که او در مدت انجام مأموریت محرمانه خود قاعدتاً باید میهمان رسمی و علنی اعضای شورا و دهیار روستا می‌شده است نه فلانی که ...! و اساسا چرا اعضای شورا بصورت رقابتی، در صدد ارائه خدمات غیررسمی به نانکلی بوده‌اند؟!! چرا میزبان خاصی، او را در روستا مورد پذیرائی جانانه و غیررسمی خود قرار می‌دهد؟! و دیگری او را در منزل خود در تهران، سکنی می‌دهد و برای معالجه بیماری دخترش او را به بیمارستان و... می‌برد وو...؟! اگر نانکلی پسرخاله شما بوده و اهالی نمی‌دانستند، چه اشکالی داشت که طی مراسمی از پسرخالگی وی رونمائی بکنید و ما هم خوشحال بشویم که بر فامیل‌های ما و اهالی روستا یکنفر افزوده شده است! یا اینکه این سکه روی دیگری دارد؟! شما از طرفی در خدمت غیررسمی به نانکلی باهم در رقابت بوده‌اید و همزمان او در صدد قلع و قمع اهالی این روستا بویژه سادات بوده است! خیانت شما در این مسئله، کاملا واضح است! او دنبال چه بود و شما دنبال چه بوده‌اید؟! من تصور می‌کنم، هدف مشترکی داشته‌اید که براحتی قابل کشف است! زیرا اگر ایشان نتواند اثبات نماید که دارای مأموریت ویژه بوده، بایستی مورد استنطاق قرار بگیرد. فرضیه‌ای را که به ذهن بنده می‌رسد ناچارم به اشتراک بگذارم (تا اگر احدی از اهالی در این‌خصوص اطلاعات دقیق‌تری دارد، به بنده اطلاع بدهد و ترجیحا آنکه برای عموم اهالی به اشتراک بگذارد): فرض می‌کنیم یکی از میزبانان مذکور، مطلع می‌شود که دو نفر از اهالی روستا با حفاری زوایایی از اطراف بقعه مبارکه، به گنج‌هایی دست پیدا می‌کنند و پیامد آن ناگهان پولدار می‌شوند (احتمالاً جدا جدا) و یکی از آن‌ها در تهران اقدام به خرید یک پاساژ ووو... می‌کند و دیگری فقط در یک سرمایه‌گذاری خود (علاوه بر خرید ۸ دستگاه کامیونت)، ... ووو... می‌کند! این فرد روستائی (که در ادامه راه پدرش!)، خبرچین اوقاف بوده به اداره اوقاف بوئین مراجعه و قضایا را اطلاع می‌دهد. در اینجاست که یکی از کارمندان اداره، خبرچین را با خود هماهنگ می‌کند که از قافله عقب نمانند و مخفیانه اقدام به شناسایی سایر زوایای روستا کنند و در واقع آن دستگاهی که با خود حمل می‌کرده‌اند (و از این خانه به آن خانه در برف‌ها فرو می‌رفته‌اند!)، «دستگاه گنج‌یاب» بوده نه «دستگاه متراژ» محدوده خانه‌ها! بعد از قصه چکمه سفید، اقداماتی در بافت روستا بعمل می‌آید که معلوم نیست توسط حفار اول صورت گرفته یا حفار دوم و یا دسته سوم؟! ولیکن هر چه که هست، نانکلی (علیرغم اشتغال به امور تعاونی مسکن اداره خود) در جایگاه ریاست اداره اوقاف بوئین‌زهرا، تصاحب شش‌دانگ روستای ما را در دستور کار خود قرار داده و به هیچکدام از دهها موقوفه منطقه تحت نظر خود اینهمه حساسیت نشان نمی‌دهد! (برخی جزئیات را بمنظور لو نرفتن مخبرین خود فعلا نمی‌توانم بگویم ولیکن شاید در آینده خودشان آنها را به اشتراک بگذارند) علی ایّ‌حالٍ؛ آن‌ها دنبال شناسائی خانه‌های دارای گنج زیرخاکی بوده‌اند ولیکن در حفاری آن‌ها دچار مشکل می‌شوند و برای حل این مشکل، مصمم می‌شوند که طی سیاستی(عجولانه)، کار را به جائی برسانند که اهالی روستا قید زندگی و حضور در این روستا را زده و خانه‌های خود را رها کنند و بروند! اینکه ناگهان .. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۴): باطن قضیه چکمه سفید؛ (بخش ۳): اینکه ناگهان، آقای نانکلی، مضایق مختلفی را بر اهالی تحمیل می‌کند و علیرغم «صورتجلسه استمهال» یکساله، ظرف ۴۱ روز آنرا زیر پا لگدمال کرده و در واقع عملا بر آن مهر ابطال می‌زند، چیزی نیست که بشود به سادگی از آن عبور کرد! همچنانکه علت ترتیب‌اثر ندادن اوقاف به گزارشات دهیار وقت در باره حفاری‌های غیرمجاز (و بلکه دستور دادن به محو هرچه زودتر آثار آن توسط نماینده مرموز اوقاف در امور بقعه!) بسادگی قابل اغماض نیست! و همه این‌ها را باید در کنار مخالفت شدید و مطلق برخی از اهالی با «نصب دوربین‌های مداربسته» مورد ملاحظه قرار داد! که نمی‌توانسته بی‌ربط با حفاری‌های گذشته و آینده آن‌ها باشد. حتی جا دارد به یک «باند حفار» بیاندیشیم! که ظاهراً هنوز هم دست‌بردار این روستا نیستند! (البته بنده هنوز مطمئن نیستم که اضلاع سه‌گانه «مثلث حفاری‌ها» با هم هستند یا هر کدام مستقل عمل می‌کنند ولیکن هر سه آنها در مخالفت با دوربین‌های مداربسته، مخالفت شدید داشته‌اند! حداقل در دوره‌ای که طرح شناسایی «خانه‌های دارای دفینه» تکمیل نشده بود!) حال با توجه به این قضایا (که سربسته‌تر از این نمی‌توانستم بگویم! و همین مقدار افشاگری را هم خودشان با گارد ضدیت‌ورزی بیهوده خودشان، مجبورم کردند وگرنه من که کاری به کارشان نداشتم!)، توجه اهالی را به دو نکته جلب می‌کنم: ۱) این پیام مرا هم بحساب «توهمات صد در نود»! بگذارید (چنانکه یکی از جُهّال روستا در گروه ممدشورا درج کرده و گمان می‌کند از زندگی کثیف او در کرج خبر نداریم!) و بعد از خواندن، فراموشش کنید! ۲) خودتان بروید خانه‌های خود را عمیقاً حفاری کرده و گنج‌های استخراجی را رسما به مراجع ذی‌ربط قانونی تحویل بدهید و حلال‌واری جایزه‌اش را بگیرید، قبل از آنکه اعضای باند مثلثی حفار امامزاده به بقیه عتیقه‌ها دست پیدا کنند! ضمنا ناگفته نماند، خوانینی که اراضی این روستا را به اجداد شما سپردند، در زمان خود دارای حدود ۴۰۰ پارچه آبادی بوده‌اند ولیکن علیرغم آنهمه ثروت، از نظام بانکی و صندوقهای امانت محروم بودند و هیچ بعید نیست که این امامزاده و زاغه‌های پیرامونی آن، محل مناسبی برای دفینه‌های آن‌ها بوده‌ است. و چه کسانی (برای نگهبانی خاصی که جلب توجه سارقین را نکند) قابل اعتمادتر از سادات برای تولیت امامزاده سید علاءالدین و گماشتن تعدادی از نوکرهای خود به بهانه خدمت به سادات و زوار و استحصال دو دانگ موقوفه جهت نگهبانی دفینه‌ها؟! (البته بدون آنکه اینها روحشان هم از این قضیه باخبر باشد!) الغرض؛ ظاهر و باطن قضیه چکمه سفید، قصه صرفاً خیانت برخی از اهالی به امامزاده و اهالی این روستا نیست بلکه پای مدیران متخلف اوقاف هم آشکارا در میان است! البته تحت پیگرد قرار دادن اعضای این باند مثلثی، در اولویت بنده نیست ولیکن اگر به مضایق و شیطنت خود علیه اهالی پایان ندهند شاید بنده مجبور شوم که تا آخر خط را بروم! (خود کرده را تدبیر نیست/چیست؟!) بنابراین، آن‌ها حتی در قضیه مشهور به «چکمه سفید» هم قصد فریب مرا داشتند که لازم دیدم در این‌خصوص هم توضیح مبسوطی ارائه بدهم. و اما آخرین خبر دریافتی از آوج؛ علی‌الظاهر دادگاه آوج، «درخواست اداره اوقاف مبنی بر ابطال اظهارنامه ثبتی» را رد کرده است. (اگر دادگاه بدوی آنرا می‌پذیرفت، گام مهمی برای اداره اوقاف جهت تصرف شش‌دانگ روستا تلقی می‌شد) البته از جزئیات حکم بی‌اطلاعم ولی امیدوارم در دادگاه تجدیدنظر هم درخواست مذکور مردود شود (که البته رد خواهد شد. زیرا مدارک اوقاف، فاقد ارزش حقوقی است) و در هر حال، لازمست امین اوقاف (اگر واقعا امین اهالی هم است!؟)، هرچه زودتر آنرا به دست آورده و به اهالی روستا اطلاع‌رسانی نماید. سؤالی در ته‌مانده ظرفیت پیام؛ در موضوع مساعدت ۵۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریالی فرمانداری تهران به روستای امامزاده علاءالدین (البته از طریق غیررسمی همسایه داماد مرحوم حمزه‌علی داودی) چرا اطلاع‌رسانی شفافی تاکنون صورت نگرفته است؟! و واریز پنجاه میلیون تومان دوم را معطل خود ساخته است؟! لازمست گزارش هزینه ریال به ریال آنرا با اهالی به اشتراک بگذارند و به یک تشکر مجازی بسنده نکنند. (بعد؛ اینها با این رفتاری که با ۵۰ میلیون داشته‌اند که صدای خانم بهاره داودی را هم در آورده، انتظار دارند من ۲۶۶ میلیارد تومان خیرین را به سمت آن‌ها هدایت کنم وگرنه که باید مورد تمسخر و استهزاء قرار بگیرم!) یا غیاث المستغیثین! «هشدار به آن‌ها که در صدد ماله‌کشی بر تخلفات برخی از سرهای اژدهای هفت‌سرند»؛ آخرین فراز این پیام باشد که در صورت لزوم، بعدها بیشتر بدان خواهم پرداخت. یعنی اگر بخواهند خیلی جنتلمن‌مآب به ماله‌کشی خود ادامه بدهند، آلودگی خودشان هم رسوا خواهد شد. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
تشکر مجازی؛ با یکسال تأخیر!! چه اشکالی داشت برای تشویق سایرین هم که شده، همان پارسال مراسم رونمائی از آن برپا می‌شد؟! چرا لااقل فکر آبروی این واسطه را نکردید که باید به فرمانداری تهران، گزارش مستندی از هزینه‌کرد آن می‌داد؟! هدفتان از این پنهان‌کاری چه بود؟! آیا حق نداریم (با اینهمه حجم انواع تخلفات!) از اصلاح و جبران شما ناامید شویم؟!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۵): باطن قضیه چکمه سفید (۴): غیر از اژدهای هفت‌سری که اهالی این روستا را به مخمصه انداخته‌اند، با دارودسته‌ای هم مواجهیم که نمی‌دانم آن‌ها را چه بنامم که هم توهین تلقی نشود و هم حق مطلب را ادا کرده باشد! عجالتاً آن‌ها را «دسته جُهّال» (بی‌فکرها/بی‌دقت‌ها) می‌نامیم تا بعداً شاید عنوان مناسب‌تری پیدا شود. اینها گمان می‌کنند که مسئله اصلی روستا صرفا اداره اوقاف است و تنها کاری هم که می‌شود کرد، رفتن به محضر ریاست آن و قانع کردن اوست!!! لازمست مجددا و مکرراً به این دسته، یادآوری کنم: ۱) «صورتجلسه حل اختلاف مالک و وقف» (مشهور به وقفنامه اصلی) مورخه ۱۲۹۹ قمری، توسط دهیار وقت به ریاست قبلی اداره اوقاف بوئین‌زهرا (رحمانی)، تسلیم شده و او هم دستور به استعلام از آرشیو سازمان داده است تا «میزان اعتبار» آن معلوم شود. آیا شد؟! ۲) رئیس جدید اداره مذکور (نانکلی) در مورخه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ طی صورتجلسه‌ای با اهالی روستا طبق نخستین بند آن، پذیرفته است که «وقفنامه ۱۲۹۹ قمری» را ملاک عمل و تفاهم قرار بدهد! چرا وی به چنین ملاک عمل و تفاهمی، تن داده است؟! آیا می‌شود که بدون اطمینان از «میزان اعتبار» قابل قبول آن، تسلیم آن بشود؟! آیا بدیهی نیست که او «قانع شده است» به اینکه نسخه منسوخ (۱۲۹۷) را دور انداخته و نسخه ناسخ (۱۲۹۹) را ملاک عمل قرار بدهد؟! بنظر بنده، تا همین‌جای مطلب، با کنار هم قرار دادن دو مطلب مذکور (که اسناد هر دو را قبلاً به اشتراک گذاشته‌ام) می‌توان نتیجه گرفت که اداره اوقاف، از لحاظ حقوقی، «قانع شده است» و دیگر چه نیازی هست که بنده «راه طی شده» را مجددا طی بکنم؟!! بنابراین مشکل اصلی ما، «قانع نبودن اوقاف» نیست. بلکه پشت‌پرده (و بلکه پشت‌پرده‌های) قضیه‌ای‌ست که بنده در صدد حلاجی آن هستم. بنحوی که هم قرین هم‌اندیشی اهالی باشد و هم برای کلیه اهالی، روشنگری نماید. کار بنده خراب کردن ساختمان اوقاف بر سر مدیران آن نیست بلکه بیدار کردن اهالی نسبت به زوایای تاریک ماجراست ولو به نوشتن طومارهائی که هر کدام نورچشمم را کم‌سوتر کرده و وقتم را بسی می‌گیرند. توصیف «نورافکنی به زوایای پنهان و تاریک ماجرا» به مزخرفات و‌ مهملات و امثالهم، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. ۳) چرا آقای نانکلی، موقوفات دهها روستای تحت‌نظر خود را رها کرده و به این روستای ورشکسته چسبیده است؟! (که نه مثل سابق دامداری و باغداری دارد و نه جمعیتی که ۲۴ ساعته در تکاپوی کار و زندگی باشند و نه ...!) و علیرغم وقوف کامل به بی‌اعتباری وقفنامه جعلی ۱۲۹۷ قمری، دائما به طرف آن غش می‌کند؟! چرا وی دنبال اخراج مرحله به مرحله کلیه اهالی (اعم از سادات و غیرهم) از این روستاست؟! ۴) گیریم که ماجرای چکمه سفید، از توهمات من است، ولیکن آیا برای هیچکدام از اهالی روستا این سؤال نباید مطرح باشد که اوقاف، نسبت به حفاری‌های صورت گرفته در این روستا، چرا هیچگونه حساسیتی نشان نداده است؟! حتی محض تشریفات چرا یکنفر کارآگاه پلیس را به این روستا اعزام نکرد؟! و اصولاً چرا برای پیشگیری از حفاری‌های بعدی، هیچگونه اقدام حفاظتی و حراستی بعمل نیاورد؟! ۵) این روستا از وقتی که گرفتار بی‌آبی شده، رو به خشکی باغات و مزارع رفته است (و حتی از شیر و تخم‌مرغ محلی هم محروم شده و اهالی آن بلحاظ عادت و عاطفه و خاطره، عمدتا برای ییلاق به اینجا می‌آیند)، قاعدتاً فاقد ارزش اقتصادی است ولیکن چرا برای آقای نانکلی آنچنان ارزشمند است که حاضر است بخاطر یک دستمال، قیصریه‌ای را به آتش بکشد و «اهالی تابستانه» آنرا که حتی از آب شرب کافی برخوردار نیستند، به رنج و تعب و بالتبع به ناله و نفرین اندازد؟! و خیلی از اینگونه داده‌ها که اگر کنار هم چیده شوند، خیلی چیزها روشن می‌شود. بنده هر قدر که به این سؤالات و ابهامات فکر می‌کنم، علتی بجز «دفینه و عتیقه» پیدا نمی‌کنم! فلذا نهایتا (بر خلاف بعضی که اصرار بر استخدام وکیلی آنچنانی برای غلبه حقوقی بر اوقاف دارند و بر خلاف بعضی دیگر که اصرار به شرفیابی بمحضر عالی‌جنابان نانکلی و مجیدی برای قانع کردن آن‌ها دارند!!) بنده به این نتیجه رسیدم که؛ تنها راه خلاصی از شرّ اداره امور شرّیّه (که تعبیر امین اوقاف هم است!)، آنست که اهالی همت مضاعف کرده و خودشان، کل روستا را کاملا شخم بزنند و هرچه که در اعماق زمین خانه‌ها و غیرخانه‌ها هست بیرون بریزند (پولی که می‌خواهید به وکیل بدهید، به اجاره لودر و بولدزر بدهید) و تمامی دفینه‌ها و عتیقه‌ها را استخراج و تحویل مراجع ذی‌ربط بدهید. تا خیال همه و همه راحت شود که دیگر در اینجا گنجی از قدیم باقی نمانده است! وگرنه با بازداشت و مجازات دهها نانکلی هم این روستا رنگ آرامش به خود نخواهد دید و وقفنامه جعلی و چکمه‌های سفید دیگری جولان خواهند داد! .. ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
توضیح دهیار وقت: «نامه فوق (۱۳۹۴/۹/۳) در مورد حفاری گنج امامزاده است که (پس از نامه‌نگاری به میراث فرهنگی و عدم اقدام برای پیگیری آن) به فرماندار وقت؛ سلیمانی تحویل گردید که باز هم هیچگونه اقدامی صورت نگرفت!» این نامه آن‌زمان، به امضاء حسن‌آبادی‌های شورای فعلی هم رسیده است.
توضیح دهیار وقت: «موافقت‌نامه بخشداری آوج برای نصب دوربین مداربسته در مبادی ورودی و خروجی روستا که (به بهانه احتمال مشاهده همسر یکی از اهالی توسط این دوربین در حیاط منزلشان!!) شدیدا مخالفت نموده و اجازه ندادند تا شورای روستا این دستور بخشداری را عملی کند، این درحالی بود که وجه دوربین را از اهالی گرفته بودند، یعنی از هر خانه‌ای بابت فقط نصب دوربین ۵۰ هزار تومن (× ۱۰۰ خانه) یعنی پنج میلیون تومان. در آن سال، هزینه نگهبانی و دفع زباله و باز و بستن آب منبع، جمعا که از اهالی دریافته کرده بودند هر خانه‌ای ۱۰۰ هزار تومان بود، ولی ۵۰ هزار تومان هم بابت دوربین گرفتند که جمعا ۱۵۰ هزار تومان از هر خانه‌ای دریافت کردند. اما تابحال (پس از شش سال!) هنوز هیچ گزارشی به مردم بابت هزینه‌کرد این پول نداده‌اند!»
اشاره صریح به گزارش حفاری غیرمجاز در حاشیه عمارت بقعه مبارکه امامزاده علاءالدین در تاریخ ۱۳۹۵/۷/۵ توسط دهیار وقت (در فراز آخر نامه پنج‌صفحه‌ای به اداره اوقاف با امضاء بزرگان سادات) که هرگز مورد بررسی و اقدام اداره اوقاف قرار نگرفت! چرا؟!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۶): شما به هر مسئله‌ای که فکر کنید باید به علت حساسیت ویژه نانکلی به این روستا هم دقیق‌تر بنگرید. آیا نانکلی در ۲۶ روستای دیگری که موقوفه دارند، عضو مخفی گروههای مجازی اهالی آنها هم است؟! آیا در همه آن روستاها هم خالق حماسه چکمه سفید است؟! آیا در همه آن روستاها هم میهمان شبانه‌روزی اعضای شورای آن‌ها قرار می‌گیرد؟! آیا با اعضای شورای آن روستاها هم رفاقتی در حد رفت و آمد خانوادگی برقرار کرده است؟! آیا در برجام‌های خود با اهالی آن روستاها هم براحتی بدعهدی می‌کند؟! آیا ... ؟! بنده بسیار بعید می‌دانم! ⁉️ غیر از دفینه‌ها و عتیقه‌های زیرخاکی این روستا (که احتمالاً حداقل دو خانواده را از کارگری کف بازار ناگهان به ثروتمندی چشمگیری سوق داده!) آیا ویژگی‌های دیگری در این روستا هست که ما خودمان از آن‌ها بی‌خبریم؟! ⁉️ آیا این روستای سنگلاخ و پر از دره‌ها و شیب‌های تند از اراضی همواری برای کشت و زرع مکانیزه برخوردار است؟! ⁉️ آیا این روستا از نعمت آب کشاورزی و باغداری و دامداری مکفی و حتی از آب شُرب لازم برای اهالی و زوار برخوردار است؟! (تا چه رسد به صادرات آن به روستاهای همجوار!) ⁉️ آیا این روستای کوچک ۶۰ هکتاری (از نوک قله‌ها تا ته دره‌های آن) دارای کمترین امکانی برای فرضا احداث کارخانه صنعتی برخوردار است؟! ⁉️ آیا این روستای کوهستانی، دارای مراتعی برای چریدن گاو و گوسفند هست؟! ⁉️ آیا این روستا استعداد پرورش اسب و ماهی و ماکیان دارد؟! ⁉️ آیا این روستا تاکنون رنگ مرغداری به خود دیده است؟! ⁉️ آیا این روستا تاکنون رنگ گاوداری به خود دیده است؟! ⁉️ آیا دو نوبت دامداری گله‌ای در این روستا، توجیه اقتصادی و پایداری داشته است؟! ⁉️ آیا این روستا ظرفیت تولید درخت برای فروش داشته است؟! ⁉️ آیا این روستا تاکنون (غیر از کارگاه کوچک آهنگری مرحوم اوستاعباس که آنهم متروکه شد!) رنگ کارگاه فنی به خود دیده است؟! ⁉️ این روستا به غیر از هوای نسبتاً خوب (آنهم صرفا در نیمه دوم بهار و تابستان) چیز مفیدی دارد؟! (روستائی که در پائیز و زمستان آن نمی‌شود از خانه بیرون آمد، چه جذابیتی برای کار و زندگی دارد؟!) ⁉️ آیا این روستا تاکنون ازدحامی از زوار و گردشگران به خود دیده است؟! (البته مثل خیلی از نقاط ایرانزمین، ظرفیت جذب گردشگری محدودی دارد که معلوم نیست به سرمایه‌گذاری آن بیارزد!) بنده نمی‌خواهم تو سر ارزش اقتصادی (البته نداشته) این روستا بزنم، ولیکن اگر کلاه خودمان را قاضی کنیم، براستی آیا این روستا بجز استفاده ییلاقی (آنهم صرفاً برای کسانی که به اینجا عادت کرده و خاطره و علقه‌ای دارند) چیز قابل توجهی دارد؟! ⁉️ آیا این روستا دارای جمعیت ماهر و کاری قابل توجهی است که بتوان روی سرمایه اجتماعی آن، کمترین حسابی باز کرد؟! ⁉️ آخر این روستا (بغیر از دفینه‌ها و عتیقه‌های احتمالی!)، چه چیزی دارد که باعث جلب توجه جدی امثال نانکلی بدان شده است؟! تا آنجا که در سرما و برف و بوران بهمن‌ماه (که خود اهالی، طاقت ماندن در این‌جا را ندارند!) او را به اینجا می‌کشاند تا مخفیانه، خانه‌های اهالی را یکی یکی طواف کند و با چکمه‌های خود در برف‌ها فرو برود و...؟! لذا توجه شما را به کنار هم چیدن این قطعات جلب می‌کنم تا خودتان ببینید چه جورچینی شکل می‌گیرد و آنگاه بر اساس پازلی که در ذهنتان ترسیم می‌شود، تصمیم بگیرید که اقدام اساسی اهالی چه باید باشد؟ ۱) مخالفت شدید با نصب دوربین مداربسته در مبادی ورودی و خروجی روستا ۲) حفاری‌های بهار ۹۴ ۳) پولدار شدن ناگهانی دو خانواده بدون زمین ۴) چکمه سفید نانکلی زمستان ۹۴ ۵) گزارش ماوقع در ۹۵ توسط دهیار ۶) لت و پار کردن دهیار و پسرش (که اصرار به نصب دوربین مداربسته و یافتن حفارها دارد) به قصد کشتن آنان ۷) سپردن نگهبانی روستا (در سال حفاری‌ها) به غریبه‌ای با معرفی عضو خانواده‌ای که بعد از آن ناگهان پولدار شدند! ۸) خانواده‌های پولدار شده، همسایه دیوار به دیوار بقعه بودند. ۹) سپردن نگهبانی سالهای بعد به خانواده‌ای که با دهیار دشمنی کردند! ۱۰) دور انداختن دوربین‌های مداربسته‌ای که اهالی پول آنرا پرداخته‌اند! ۱۱) دستبرد به مدارک پرونده این روستا در اوقاف ۱۲) تعویض ضریح امامزاده و بالتبع کنده‌کاوی ذی‌ربط! ۱۳) بتون‌ریزی سریع محل حفاری قبل از بررسی فنی دستبرد به زیرزمین بقعه توسط نماینده اوقاف که اتفاقا فامیل همسایه دیوار به دیوار امامزاده هم است! ۱۴) ممنوعیت ارائه خدمات ادارات محلی به اهالی با دستور نانکلی (= تحمیل رهاسازی و متروکه شدن یا تبدیل مالکیت به استیجاری)! ۱۵) علم کردن وقفنامه جعلی ۱۶) بخشنامه‌های تحکمی اوقاف به شورای روستا همه اینها بعلاوه ملاحظه همه آن‌چیز‌هایی که در ۵۵ پیام قبلی خود مورد اشاره قرار دادم. آری! دعوا بر سر لحاف ملاست! ..ادامه دارد. حم آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۷): اتفاقاتی که برشمردم، عمدتا بر اساس اطلاعاتی بود که در طی یکسال و بلکه چند ماه اخیر به من رسیده و در حال از ذهنم گذشت و شاید چند برابر این اطلاعات در اذهان خود اهالی باشد که اگر بتوانند ربط آن‌ها با این قطعات را پیدا کنند، قاعدتاً پازل کامل‌تری خواهند داشت. حال با توجه به همه این‌ها چند راه قابل انتخاب، در پیش روی ماست: ۱) علیرغم آنکه اوقاف، قانع شده که وقفنامه جعلی، هیچگونه وجاهت شرعی، قانونی و عرفی ندارد و لذا بخشنامه‌های تحدیدی خود را باید از ادارات آوج پس بگیرد، باز هم به قلدری غیرمنطقی خود ادامه می‌دهد! ما هم دست از ادامه مقاومت برداشته و تسلیم مدیر زورگوی اوقاف شده و مالکیت خود را به استیجاری تبدیل کنیم و بعد از یکی دو سال مستأجر اوقاف بودن، در دور رقابت‌های بعدی از صحنه روستا کاملا حذف و اخراج شویم تا بالاخره نانکلی و نوچه‌های محلی وی، سلطان مطلق این روستا شوند (تا با خیال راحت راحت و سر فرصت و بدون مزاحمت حتی یکنفر از اهالی و حتی با حذف نوچه‌ها و نفوذی‌های خود، عتیقه‌ها و دفینه‌های آنرا به یغما ببرند)! ۲) خود اهالی هرچه زودتر زمین‌های خود را عمیقاً بکاوند و منفرداً دفینه‌ها را یافته و تحویل دولت بدهند. (این نکته را از نظر دور نداریم که؛ اگر این روستا فاقد گنج بود، قطعاً نانکلی عطای این روستا را به لقای آن می‌بخشید و دنبال اهداف دیگر خود می‌رفت و حال آنکه وقتی به اینجا زوم کرده، معلومه که تکاپوی او در قضیه چکمه سفید، ناکامی نبوده است و کاملا مطمئن است که اینجا باندازه کافی، زیرخاکی گرانبها دارد و می‌تواند او را بیش از حفارهای قبلی، ناگهان پولدار نماید. بنابراین از کندوکاو املاک خود دلواپسی به خود راه ندهید. فقط تصور کنید که او با دستگاه گنج‌یاب در زمان متر کردن خانه‌های شما دقیقا فهمیده که گنج دارد یا ندارد. اصلا خودتان مشترکا دستگاه فلزیاب گرفته و استفاده کنید تا خیالتان راحت شود.)! ۳) بیاییم بصورت رسمی و طی قرارداد سه‌جانبه‌ای (بین اهالی+میراث فرهنگی+اوقاف) اقدام به حفاری رسمی کل شش‌دانگ روستا را دنبال کنیم و هرچه که یافت شد سه قسمت شود و آنچه در این تقسیمات، گیر اهالی خواهد آمد، حلال خواهد بود بدون حرف و حدیث! و اما راجع به جلسه رسمی شورای روستا (همفکری جهت بررسی اولویت‌های کاری پیش رو برای روستا و نیز گزارش کارهای اخیر شورا و پاسخگویی به شبهات مطرح شده در جمعه دوم دیماه) که قرار است با وساطت و مدیریت آقایان سیدکاظم موسوی و مهندس محمد داودی برگزار گردد، چند نکته را لازم به عرض می‌دانم؛ ۱) به احتمال زیاد شرکت بنده در این جلسه، موجب جنجال و تشنج و تفرقه‌ای خواهد شد که ممکنست بانیان جلسه را از نیل به اهداف خود (ارائه گزارش عملکرد و بررسی رهیافت‌های بعدی و نیز پاسخگوئی به سؤالات و ابهامات و تقاضاهای اهالی)، دور سازد. لذا مطمئنم عدم حضور بنده رجحان دارد. (البته عدم شرکت بنده بمفهوم تحریم جلسه توسط سایرین نیست. آحاد اهالی از جمله آن‌ها که به بنده نمایندگی داده‌اند تا انحلال شورای مجرم را دنبال کنم، حق دارند که در جلسه شرکت کرده و مطالب و مقاصد خود را دنبال کنند. بدون سکوت و مماشات و دل‌نگرانی و صریح. فقط هشدار می‌دهم، صورتجلسه‌ای را امضاء نکنید که بعداً موجب ندامت شما بشود!) ۲) از آن‌جا که از ابتدای پائیز سال‌جاری در بعدازظهر روزهای جمعه هم مشغول تحصیلات حوزوی هستم و چند جلسه‌ای هم غیبت داشته‌ام، چوب‌خط مرخصی بنده تمام شده و با جلسه شورا تلاقی دارد و لذا حق غیبت اضافی ندارم. از این‌جهت هم معذورم. ۳) از آن‌جا که شورای فعلی روستا برای بنده دیگر وجاهت و مشروعیتی ندارد و بعلت ارتکاب انواع تخلفات بویژه توسط رئیس تحمیلی شورا (که هم در کمّیّت و هم در کیفیت جرائم، اشباع شده و مفهومی بجز خیانت ندارد و جای هیچگونه مماشاتی باقی نگذاشته است، فلذا) به نمایندگی از بخشی از اهالی، مأمور به پیگیری راهکارهای حقوقی انحلال قانونی آن هستم، بالتبع از حضور در آن معذورم. چه معنی دارد که اهالی مرا به انحلال شورای متخلف متقاعد سازند و در عین‌حال بنده برای شورا رسمیتی قائل باشم؟! (جلسه‌ای را هم که خودم قبلا پیشنهاد داده بودم که وقعی بدان داده نشد! برای آن بود که برای حل و فصل مسائل اوقاف و شورا و... امضاء بیشتری از اهالی بگیرم ولیکن دوستان معتقدند از لحاظ حقوقی، همان میزان امضائی که جمع شده، کفایت می‌کند). ۴) البته اگر آقای حسن حسن‌آبادی از ریاست شورای فعلی و نیز از عضویت شورا، سریعاً استعفاء بدهد، شخصا آمادگی غیبت از جلسه خود و همکاری با آقایان موسوی و داودی را دارم. (کافیست مدرک ثبت استعفای خود در فرمانداری آوج را تا پایان روز چهارشنبه به اشتراک بگذارد) ۵) و اما شبهاتی که لازمست شورای روستا پاسخگوی ... .. ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۸): بعضی از دوستان، اشکال می‌گیرند که حفاری گذشته‌ها از جمله پرداختن به حفاری‌های روستا چندان مطلوبیت و ضرورتی ندارد و باعث کدورت‌های غیرضروری می‌گردد و وحدت اهالی را به هم می‌ریزد و حال آنکه همه ما اعضای یک خانواده هستیم وو...!!! سخافت این ایراد از چند زاویه قابل تأمل است. از جمله اینکه؛ تحریف گذشته، موجب تشویش آینده است. حرف زدن از آینده با رها کردن گذشته، خودفریبی یا دگرفریبی و کاملاً نابخردانه است. بعنوان مثال؛ مرحوم سیدابراهیم بعد از انقلاب، هنگام زیارت روزانه امامزاده علاءالدین متوجه عملیات غیرمجازی می‌شود که شبانه اتفاق افتاده است و ضریح امامزاده جابجا شده و روی مقبره، حفاری صورت گرفته است و لذا به دیگران هم اطلاع‌رسانی می‌کند. ولیکن کسی در صدد تحقیقی که به یافتن حفار بیانجامد، برنمی‌آید! آن مرحوم، قاعدتاً مسئله را (شاید هم قبل از دیگران) به پدر خودشان اطلاع می‌دهد و لذا مرحوم سیدصفدربابا هم بانیان قضیه را «نفرین» می‌کند. این نفرین متوجه چه کسانی بوده است؟ (آیا منظورش به بزرگانی از روستا هم که قبل از انقلاب به علتی مجاز، اقدام به نبش قبر کرده بودند، هم بوده است؟!) حال اگر کسی بیاید آن «نفرین بحق» را تحریف کند و به ساداتی نسبت بدهد که فرضا ادعای مالکیت چهاردانگ روستا را دارند و‌ موقوفه بودن شش‌دانگ را قبول ندارند! و با این تحریف بخواهند دست اداره اوقاف را در تصرف شش‌دانگ و اخراج سادات از روستا باز کنند! آیا باز هم می‌شود گفت که این قضیه (حفاری و نفرین) مسئله‌ای مربوط به گذشته و ماجرای تمام‌شده‌ای است و بیایید از آینده حرف بزنیم نه از گذشته؟! آن‌هم در حالی که برخی از افراد عقده‌ای روستا صریحا گفته‌اند: ما سیادت شما سادات را قبول نداریم و بلکه شما را از بربرهای افغان می‌دانیم و این گفته‌های شنیع خود را آنچنان در کله بعضی‌ها فرو کرده‌اند که وقتی جنایت می‌کنند و از ایشان سؤال می‌شود که چرا قصد قتل سیدها را داشتید می‌گویند؛ کدام سید؟! منظورتان افغانی‌های حرام‌خوار است؟! وقتی شاهد جریان کاملا عریانی هستیم که سادات (مالکین چهاردانگ) را افغانی‌های حرام‌خوار جلوه می‌دهد و جنایت می‌آفریند، آیا باز هم باید عین کبک سرمان را زیر برف بکنیم و دم از وحدت موهوم بزنیم و اینکه بر گذشته‌ها صلوات؟!! بنده حتی پیامهای گذشته خود را مرتباً مورد بازیابی و اصلاح قرار می‌دهم تا مبادا مسیر را اشتباهی بروم و دیگران را هم ناخواسته گمراه سازم! بعنوان نمونه؛ در پیام شماره ۱۸ نوشته بودم: «تا اینکه آقای نانکلی بر صندلی ریاست اوقاف نشسته و بدون توجه به وقفنامه اصلی مجددا پاشنه درب خود را روی وقفنامه جعلی می‌چرخاند! زیرا که مشکل جایگزینی یک دانگ بر باد رفته امامزاده به قوت خود باقیست و تنها راه جبران آن کندن از فدک سادات است!» در آن مقطع چندان اعتقادی به «جهالت» رؤسای سابق و لاحق اداره بوئین‌زهرا نسبت به تفاوت وقفنامه‌ها و اعتبار وقفنامه اصلی نداشته‌ام و اینکه لابد «قانع نشده‌اند»! بلکه دنبال «علت واقعی» چرخش رئیس جدید از وقفنامه اصلی به وقفنامه جعلی (که نوعی «لجاجت» آشکار است!) بودم. در نتیجه؛ این ظنّ در ذهنم قوی‌تر بود که لابد مشکل اصلی «لجبازی آقای نانکلی در مسئله تحمیل وقفنامه جعلی»، هماهنگی با لوطی‌خورهائی است که نزدیک نیمی از دو دانگ موقوفه را مورد استفاده نامشروع خود (عدم وجود قرارداد اجاره برای حداقل ۸ هکتار از رقبات موقوفه امامزاده) قرار داده‌اند و برای پنهان نگه‌داشتن قضیه بدنبال هضم آن در موقوفه پنداشتن کل شش‌دانگ روستا هستند! تا اینکه یکی از اعضای گروه ممدشورا پیام‌های مرا «مزخرفات» توصیف کرد! که باعث حساسیت بنده به این شد که وقتی وی نه از مالکین چهاردانگ روستا و نه از مستأجران دو دانگ موقوفه امامزاده است، چرا باید در باره این پیام‌ها که عمدتاً در حول و حوش شش‌دانگ روستا است، به خود اجازه نظر دادن بکند؟!! لذا معمائی شد که باید ریشه آن هم در آید! تحقیق در این خصوص هم در دستور کار تحلیلی بنده قرار گرفت و در ادامه این تحقیقات بود که، مسئله حفاری‌ها برجسته شد و در ادامه متوجه شدم که نانکلی هم با این قضیه بی‌ارتباط نیست و حتی قضیه چکمه سفید هم معطوف به همین مسئله بوده است تا آنجا که برآیند همه آن‌ها باعث شده که آقای حسن‌آبادی هم نخواهد از کرسی ریاست شورا پائین بیاید! بنابراین گذشته‌های بظاهر بی‌اهمیت، بصورت کاملا محسوس، ملموس و ۱۰۰٪ی بر سرنوشت اهالی روستا (بویژه سادات محترم)، سایه افکنده است و عدم رجعت به واکاوی گذشته‌ها موجب غفلت از مسیریابی آینده است. و اینچنین است که اگر کسی بگوید بر گذشته‌ها صلوات، بنده بلافاصله به او سوءظن پیدا می‌کنم که در موضع حمایت از مشکل‌سازان روستا قصد انحراف ذهنی مرا دارد! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی ۱۴۰۱
از آدمایی که درگیر گذشته ان دوری کنید الان سه ساله به رفیقم میگم گذشته ها گذشته ولش کن ، ولی بیخیال نمیشه و پولشو میخواد 😕😂 🤣 @de_bekhand 🤣
لینک دعوت اهالی روستای امامزاده علاءالدین به «کانال اطلاع‌رسانی سید علاءالدین» برای مطالعه کامل سلسله مباحث روستائی «راه طی شده و باقی‌مانده»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۹): نقادی جلسات حضوری؛ (بخش اول): شورای متخلف روستای ما طی اطلاعیه‌ای در فضای مجازی، اقدام به فراخوان اهالی در جلسه‌ای (جمعه دوم دیماه) نمود که سه مطلب در دستور کار آن بود: ۱) بررسی اولویت‌های کاری پیش رو برای روستا ۲) گزارش کارهای اخیر شورا ۳) پاسخگویی به شبهات مطرح شده بنده متاسفانه بعللی نتوانستم در این جلسه حضور پیدا کنم و اطلاعی هم از کمّ و کیف برگزاری آن ندارم ولیکن آن را قابل نقادی می‌دانم: قرار دادن برنامه «گزارش کارهای اخیر شورا» و «پاسخگویی به شبهات مطرح شده» در دستور کار جلسه‌ای که می‌خواهد به «بررسی اولویت‌های کاری پیش رو برای روستا» بپردازد، به علل مختلفی خطاست. وقتی «گزارش کارهای اخیر روستا» در فضای مجازی، آنهم به بهترین شکل ممکن، بسادگی امکانپذیر است هیچ ضرورتی ندارد همانند دهه‌های سابق (که فاقد ظرفیتی بنام فضای مجازی و پیام‌رسان‌های اجتماعی بود)، مخاطبین خود را اجباراً در ساعت خاصی به مکان خاصی بکشانیم. «شبهات مطرح شده» در فضای مجازی رخ داده و پاسخگوئی به آن‌ها هم باید در همان فضا انجام پذیرد و اساسا امکانپذیر نیست که بشود در نشستی کوتاه‌مدت، حق مطلب را اداء کرد بجز ماله‌کشی که قطعاً در شأن مخاطبین آن نیست. «پاسخ‌گوئی به شبهات مطرح شده در فضای مجازی» در فضای مجازی بمراتب بهتر از هر فضای دیگر، هم امکانپذیر است و هم ضرورت دارد. و اما «هم‌اندیشی پیرامون چشم‌انداز روستا» هم ایضاً در فضای مجازی بهتر از هر فضای دیگری، پخته‌تر می‌گردد. البته می‌توان بعد از عبور از تالارهای گفتگو در فضای مجازی وارد سالنی هم شد که عمدتاً برای دیدار حضوری و تألیف قلوب می‌تواند مفید باشد و نیز احیاناً برای آنهایی که در فضای مجازی، به هر علتی حضوری ندارند و‌ یا اینکه در فضای واقعی بهتر می‌توانند عرض اندامی بنمایند! بنابراین فراخوان حضوری نه برای استماع گزارش و انجام گفتگو و تضارب آراء بلکه برای اینکه دور هم یک چایی بخوریم و به همدیگر لبخندی بزنیم و دستهای همدیگر را بفشاریم و اموری از این قبیل، می‌تواند موضوعیت داشته باشد که آن‌هم در سرآغاز فصل سرما و امکان سرایت بیماری‌های فصلی و سویه‌های جدید ویروس‌های واگیردار، چندان قابل توصیه نیست. بنده قبلاً هم در «نکوهش رویکرد جلسه‌محور» مطلبی را به اشتراک گذاشته بودم و اگر خاطرتان باشد در پیام ۳۸ خود نوشته بودم: «عده‌ای هم اصرار دارند که؛ بهتر است گفتگوها در جلسات حضوری بیان شود! این هم اشتباه است. زیرا؛ اولا) جلسات حضوری، محدودیت در تجمع دارد و معمولا اکثریت به بهانه‌های مختلفی شرکت نمی‌کنند. ثانیاً) جلسات حضوری، محدودیت زمانی دارد و حداکثر بیشتر از دو ساعت قابل تحمل نیست و لذا به کلیاتی پرداخته می‌شود که معمولاً رافع اختلافات و کدورت‌ها نیستند. ثالثاً) جلسات حضوری، نیازمند صرف وقت، انرژی، هزینه، امکانات و... است که معمولا تجمیع همزمان آن‌ها امکانپذیر نیست. قبل از انقلاب، اهالی روستا بنام هیئت مذهبی بصورت سیار در منازل، تجمع می‌کردند ولیکن در همان زمان که تشریفات کمتر بود، یادمان نرفته که چندین بار به شکست انجامید و سرانجام هم بکلی فراموش شد! رابعاً) فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، فرصت طلائی برای پیشبرد «گفتگوهای ناهمزمان» و عاری از انواع تکلفات است که بجای فرار از آن، باید از آن استقبال کرد. مضافاً که تدریجا انسان یاد می‌گیرد که در کلام خود دقت کافی بخرج بدهد تا رسوا نشود فلذا از لحاظ تربیتی و همزیستی مسالمت‌آمیز بسیار سازنده و مفید خواهد بود.» در فضای مجازی، همه اهالی می‌توانند بطور کامل به هر مطلبی بپردازند و مستندات و مدارک ذی‌ربط خود را هم به اشتراک بگذارند. و اما اینکه ادعا شود؛ من قادر به نوشتن نیستم و عادت به حرف زدن دارم و بهانه‌هایی از این قبیل دیگر چندان وجاهتی ندارند. دیگران چه گناهی کرده‌اند که شما قادر به «ارتقاء مدنی» خود نیستی و باید جور ناکارآمدی تو در برقراری ارتباط آسان‌تر، سریع‌تر، ماندگارتر، دقیق‌تر و کامل‌تر را بکشند؟! بنابراین چنانچه بعلت علائق و ترجیحات شخصی اقدام به برگزاری جلسه‌ای هم نمودی و حتی عده‌ای هم به هر علتی در آن حضور یافتند، هرگز رافع تکلیف نیست که وظیفه خود را تمام‌شده تلقی کنی. مضافاً که جلسات عمومی با حضور حداکثری اهالی بسیار محدود (سالی یکی دو بار) قابل دست‌یازی است حتی اگر در مسجد روستا منعقد شود که آن‌هم صرفاً در فصل تابستان امکان‌پذیر است. بنابراین از عادت به روشهای قدیمی برای اطلاع‌رسانی و هم‌اندیشی باید بسوی روشهای نوین از جمله شرکت فعال در شبکه‌های اجتماعی، شتاب‌ ورزید. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی ۱۴۰۱ کانال «بررسی‌های حم» پیرامون «مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین» در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۶۰): نقادی جلسات حضوری؛ (بخش دوم): طفره رفتن از پاسخگوئی در «پیام‌رسان مجازی» و اصرار بر حرف زدن در جلسه حضوری توسط اعضای متخلف شورای روستا، تا جائی که بنده متوجه شده‌ام، صرفاً ناشی از بی‌سوادی فارسی نهضت سوادآموزی و کلاس اکابر و نیز بی‌سوادی رسانه‌ای آن‌ها نیست بلکه ناشی از مرام و مشی مغلطه‌بازی آنهاست. زیرا بخوبی می‌دانند که در جلسات حضوری، معمولاً بیش نیمی از اهالی به هر علتی، حضور پیدا نمی‌کنند و بیش از نیمی از آن‌ها هم که حضوری ولو تمام‌وقت پیدا کنند، در مفاد و محتوای جلسه، فقط شنونده هستند و لذا در مباحث و مسائل، شرکت نمی‌کنند. بعضی‌ها حتی در حد تکان دادن کله هم مشارکت نمی‌ورزند و خیلی که هنر کنند با بغل دستی و کناری خود پچ پچی می‌کنند و احتمالاً به نق‌زنی می‌پردازند! و اما حاضرینی که شرکت هم می‌کنند بیش از نیمی از حرفهایشان، تیکه‌پاره کردن تعارفات و سایر حرفهای زائده و بی‌ثمر است؛ بگونه‌ای که پیدا کردن حرفهای اصلی آن‌ها در لفافه و لابلای حرفهای غیراصلی هوشمندی خاصی را می‌طلبد. در چنین فضا و جوی، اعضای شورا می‌خواهند هم گزارش کارکرد خود را ارائه بدهند و هم برای آینده اتخاذ تصمیم و هماهنگی نمایند و هم سؤالات و شبهات را پاسخ بدهند که معمولاً فرجامی بجز همان چیزی ندارد که قصد انجام آن را دارند! با این تفاوت که القاء می‌کنند تابع موکلین خود هستند که معمولاً نمایشی بیش نیست! بنابراین بی‌سوادی، بهانه‌ای بیش نیست برای طفره رفتن از واقعیت و نشانگر سواد روانشناسانه و سَیّاسی نفسانی آن‌هاست که البته تا حدودی بلدند وگرنه که به این جایگاه نمی‌رسیدند! بنابراین بنده برای جلسات حضوری (بلحاظ آمیختگی آن‌ها به نوعی حقه‌بازی، تردستی و شعبده‌گری)، چندان وجاهت و اعتباری قائل نیستم. مضافاً که در دو سه ساعت جلسه که معمولاً عده‌ای دیر می‌رسند و عده‌ای زود می‌روند (و حواس‌ها را هم معمولاً پرت می‌کنند!) و لذا معمولاً جلسه «شناور» است و از انضباط چندانی هم برخوردار نیست و نمی‌تواند هم باشد (زیرا که جنبه هیئتی دارد و خیلی ملزمانه نیست نه در اصل حضور و نه در مدت حضور) فلذا «کارآمدی جلسات» معمولاً مخدوش و مشوش است. (از آنجا که بنده در مقاطعی درگیر این مسائل بودم؛ فرضا در جایگاه رئیس آموزشگاه معمولا با مربیان مجموعه جلسات هفتگی داشتم یا بعنوان عضو هیئت مدیره یک کارخانه و نیز نماینده هیئت مدیره در انجمن اسلامی کارخانه با مدیران و کارکنان کارخانه جلسات ماهیانه داشتم و یا بعنوان دبیرکل حزب سیاسی و قائم‌مقام یک جبهه سیاسی بصورت هفتگی با اعضای حزب و نیز دبیران احزاب جبهه مرتبا جلسه داشتم ووو... کاملا واقفم که در جلسات حضوری، حق مطلب اداء نمی‌شود مگر آنکه مقدمات امور بگونه‌ای تدبیر گردد که در جلسه حضوری، همه اعضای جلسه با آگاهی حداکثری بتوانند تصمیمی بگیرند یا قضاوتی نموده و یا رأی صحیحی بدهند. الغرض؛ برگزاری جلسات حضوری بدون مقدماتی از پخته شدن آگاهی لازمه، آب در هاون کوفتنی بیش نخواهد بود و صرفاً به درد کسانی می‌خورد که قصد شیادی و سفسطه‌گری داشته باشند.) جلسه حضوری سالی یکی دو بار اهالی روستای ما هم از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین، فضای مجازی و وجود گوشی‌های هوشمند در اختیار اکثریت اهالی، بهترین فرصت برای اطلاع‌رسانی و نیز گفتگوی ناهمزمان و هم‌اندیشی مستند و قابل ریپلای (رجعت به مطلب خاص) است که عدم استفاده از آن، قرین خردورزی نیست. این پیام خود را با طرح یک پیشنهاد پایان می‌دهم: در «صورت‌جلسه حل اختلاف ۱۲۹۹ قمری» در قسمت تعیین حدود اراضی روستای امامزاده علاءالدین، با ترسیم کلی «هر قطعه زمینی که باران آن بسوی امامزاده جاری می‌شود» حد شمالی آن، تپه بسیار کوچکی در حاشیه پدیده طبیعی چشمه‌ای در میانه راه مال‌رو بین امامزاده و نیریج و بتعبیر وقفنامه؛ «چوب سنجد بلاغی» تعریف شده است. که در قدیم ظاهراً متأثر از قداست امامزاده، بعنوان درخت مرادبخش اهالی هم استفاده می‌شده است و زوار با بستن پارچه‌ای بدان دخیل می‌بستند! ولیکن اینک، نه تنها درخت سنجد مذکور سالهاست که خشک و معدوم گشته بلکه چشمه آن هم خشک و بی‌جوشش است و در نتیجه در آینده برای نسل‌های بعدی روستا بی‌مسما خواهد بود. لذا پیشنهاد می‌کنم هرچه زودتر در همان محل اقدام به نصب سازه محکمی از فولاد و سیمان مستحکم و پایدار گردد و منقش به عنوان «میل مرزی سنجدبلاغی» شود. وگرنه ممکنست امامزاده مظلوم ما توسط زمین‌خوارها و لوطی‌خورها از ناحیه شمالی روستا هم مورد تجاوز قرار بگیرد! این سازه می‌تواند فرضاً شبیه یک گلدسته با چراغی روشن در فراز آن باشد و از هر سه روستای اطراف هم دیده شود. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی ۱۴۰۱ کانال بررسی مسائل راهبردی روستا توسط حم: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۶۱): تذکر مهم: از آنجا که پیامهای ارسالی به «گروه سید علاءالدین» (در موضوع مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین که از «کانال سید علاءالدین» فوروارد می‌شوند)، قابل ویرایش نیستند ولیکن همان پیام‌ها در کانال مذکور قابل ویرایش (اصلاح و تکمیل) هستند، فلذا برای بازنشر پیام‌های بنده، نسخه کامل‌تر آن‌ها را از کانال سید علاءالدین استفاده کنید نه از گروه سید علاءالدین. 🙏🌹❤️✌️👌✅ لینک‌های دعوت اهالی روستای امامزاده علاءالدین به؛ ۱) کانال سید علاءالدین (اطلاع‌رسانی حم در مسائل راهبردی فقط روستا) در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 ۲) گروه سید علاءالدین (گفتگوهای ذی‌ربط با مسائل و مباحث روستا و دغدقه‌های مهم اهالی) در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 ۳) گروه چلچراغ معارف و احکام (گفتگوهای آزاد سیاسی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام) در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe ۴) کانال چلچراغ معارف و احکام (دیدگاههای حسینی منتظر پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام) در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/741802216C0aad7d8aff ۵) گروه «چلچراغ معارف و احکام» در روبیکا: https://rubika.ir/joing/DDBHJACA0QARVBJZNAEWUAVDHIBEZOEF ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی‌ماه ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۶۲): جواسیس و مزدوران نان‌کلی در امامزاده: رئیس وقت اداره اوقاف بوئین‌زهرا در بند ۴ نامه مورخه ۱۳۹۵/۶/۲۴ خود به دهیار روستا (پاسخ به نامه طعنه‌آمیز مورخه ۹۵/۶/۳ ایشان) اظهار کرده است: «این اداره کاملا به امورات روستا آگاهی و اشراف دارد»! (صرف‌نظر از اینکه؛ فرض می‌کنیم که این ادعای وی، مصداقیت تام و تمام دارد. قاعدتاً باید آگاهی و اشرافیت کامل داشته باشند که چه کسانی از طریق حفاری‌های غیرمجاز امامزاده، به پول و ثروت بادآورده‌ای رسیده‌اند؟! پیگرد آن‌ها چه نتیجه‌ای داشته؟! اگر دستشان خالی باشد آیا جز شراکت‌ورزی با دزدها به چیز دیگری می‌شود فکر کرد؟!) حال آیا ما نباید از خود بپرسیم؛ «آگاهی و اشراف کامل اداره اوقاف به امورات روستا» (که فی‌نفسه نه تنها فاقد اشکال بلکه جای اقبال هم دارد ولیکن) نحوه احاطه کامل اداره مذکور بر امورات روستای ما چگونه امکانپذیر شده است؟! بنده بدون هرگونه تحلیل حاشیه‌ای، تصور می‌کنم «آگاهی و اشراف کامل» اداره اوقاف بر «امورات روستا» نه نتیجه رفت و آمد دائمی کارکنان اوقاف به این روستا و نه نتیجه دوربین‌های مداربسته اوقاف در این روستاست. کاملا معلوم است که نتیجه آگاهی کامل و اشراف اداره اوقاف بر امورات روستا، وجود و فعالیت جاسوسی آن اداره است که نمی‌توانیم نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم. البته اشکالی هم ندارد که چند نفری در نقش جواسیس آن اداره در این روستا در تکاپوی خود باشند ولیکن فرافکنی، فرار به جلو و طلبکاری آن‌ها قاعدتاً قابل تحمل نیست. بدین معنی که چنین افرادی لااقل نباید در جایگاه حتی منشی شورای روستا باشند تا چه رسد به ریاست رسمی آن و حتی عضویت در آن که متاسفانه بعلت بی‌خیالی و عدم دقت و شناخت اهالی روستا تحقق یافته است! و لااقل حال که پرده‌های غفلت و جهالت فروریخته است، چه لزومی دارد که این مسئله، کماکان تداوم یابد؟! که بالتبع موجب جری‌تر شدن اداره مذکور است. برکناری چنین عناصری از گُرده اهالی، حداقلِ واکنش منطقی است که اهالی می‌توانند از خود ابراز دارند. فرضاً که قادر به مقابله با ادارات دولتی نباشیم، آیا قادر به خلع خدمتگزارهای خائن خود هم نیستید؟! بی‌تفاوتی در این قضیه، با شرافت مطلوب چه تناسبی دارد؟! آری، اجازه بدهید صریحاً بپرسم: براستی؛ بی‌شرف کیست؟! در جلسه عمومی اخیر شورای روستا با اهالی که شنیدم با حضور عده‌ای از اهالی (البته با یکساعت تأخیر!) تشکیل شد و قرار بود به شبهات مطرح شده پاسخ داده شود، مسئله عضویت نانکلی (رئیس اداره اوقاف بوئین‌زهرا) در گروه اطلاع‌رسانی روستای امامزاده علاءالدین (با مدیریت اعضای شورای روستا) هم آیا توسط حضار جلسه، مطرح شد؟ و آیا مورد پاسخگوئی قرار گرفت؟ «عضویت نانکلی در گروه مجازی شورا»، شبهه نیست بلکه واقعیتی است که بصورت رسمی تک تک اعضای شورا اولا باید بابت آن از آحاد اهالی، عذرخواهی کنند و ثانیاً باید جوابگو باشند که به چه علتی او را مخفیانه به عضویت گروه در آورده بودند؟! اگر پیام‌رسان مجازی شورا در قالب کانال بود، شاید چندان قابل اشکال نبود ولیکن در قالب گروه فرق می‌کند. زیرا رئیس اوقافی که علیه اهالی، شمشیر خلاف کشیده است، در حضور گروهی به ساختار شخصیتی اعضای گروه و میزان سواد مختلف آن‌ها و شاکله فکری و احساسی آن‌ها پی برده و متناسب با شناخت نسبی مذکور برای تصاحب روستای دارای گنج و دفینه و عتیقه برنامه‌ریزی می‌کند. آیا این مسئله، خیانتی آشکار در حق اهالی روستا نیست؟ «شبهه» به مسئله‌ای اطلاق می‌شود که قرین اشتباه و مشابهت باشد، در اینجا اساسا عنوان شبهه منتفی است و اشتباهی و شباهت چیزی با چیزی ندارد. قاعدتاً این مزدوران نانکلی نمی‌توانند ادعا کنند که فرضا نان‌کلی شباهت اسمی مثلا با فلان قربان‌علی مثلا پسر مَشَدی‌ولی داشت و اشتباها او را بعضویت گروه در آوردیم! یا چون اسمش مجید بود گمان کردیم که فرضا فلان سیدمجید موسوی است! مسئله اینجاست که شماره تلفن همراه او را از کجا گیر آوردید؟ که او را به عضویت گروه در آوردید؟! شنیدم یکی از اعضای شورا ادعا کرده‌اند که عضویت نانکلی در گروه توسط رئیس شورا صورت گرفته است! دیگه بدتر! اگر شماره نانکلی در گوشی ممدشورا (بعنوان امین اوقاف!) ذخیره بوده و توسط وی به عضویت گروه در آمده بود، شاید می‌شد که خودمان را قانع کنیم به اینکه اشتباهی دستش خورده و نانکلی را هم عضو گروه کرده است! ولیکن شماره همراه نانکلی در گوشی حسن‌شورا چه می‌کرده است که او را مرتکب این خیانت بکند؟! از همه این‌ها گذشته، چرا از بابت این خیانت غیرقابل اغماض خود، عذرخواهی نمی‌کنید؟! و به بی‌حرمتی در حق اهالی و حداقل همان‌ها که معمولاً در گروه خود عضوگیری می‌کنید (که خیلی‌هایشان اهل روستای ما هم نیستند!) اصرار دارید؟! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۶۳): عذرخواهی بابت خبط و خطایا: هر انسان غیرمعصومی در معرض ارتکاب خبط و خطایاست که عاقلانه‌ترین راه برون‌رفت از آن، «توبه» و حتما توأم با «استغفار» است. در قرآن هر جا که سخن از توبه رفته است، از استغفار هم یاد شده. توبه بدون استغفار نداریم. توبه مفهومی از آشتی مجدد دارد و استغفار مفهومی از جبران را در بر دارد. آشتی بدون جبران، ناقص و ناچسب است. «عذرخواهی» از بابت ارتکاب اموری که حق‌الناس را مورد ضربه و آسیب قرار داده است، بعنوان یک اقدام حداقلی، تلفیقی از «آشتی و جبران» در روابط اجتماعی است. و عدم عذرخواهی بمفهوم تداوم قلدری و نافهمی و بی‌شعوری و دیکتاتوری است که بار خطاکار را سنگین‌تر می‌کند. عذرخواهی برای متواضعین، آسان و برای متکبرین و طواغیت، سخت! عذرخواهی اگرچه انسان را در معرض محاکمه و مجازات قرار می‌دهد (زیرا اعتراف به جرم و گناهی است که قاعدتاً عاقبتی از مجازات را بدنبال دارد) ولیکن از ارزش واقعی انسان، چیزی نمی‌کاهد و خلاصه کلام آنکه، بعنوان یک خصیصه اخلاقی و عمل اسلامی، خالی از حکمت نیست. بنده به سهم خودم، معطوف به مکتوبات خود پیرامون مسائل روستا مکرراً از مخاطبین خود تقاضای تصحیح و تکمیل اطلاعات نموده و عذرخواهی کرده‌ام که بعنوان نمونه موارد ذیل، قابل اشاره هستند: در پیام ۰۱) امیدوارم با دقت آن‌ها را در نزد خود تحلیل کنید و چنانچه در جایی دچار اشتباه هستم، تذکر دهید تا دیدگاه خود را اصلاح نمایم ان‌شاءالله در پیام ۰۱) چنانچه کسی، اطلاعات دقیق‌تر و صحیح‌تری دارد لطفا ارائه دهد. در پیام ۰۲) باز هم تأکید می‌کنم که مطمئن نیستم، کلیه اطلاعات بنده از این روستا و تاریخچه آن، دقیق و صحیح باشد فلذا یافته‌های خود را دائما به اشتراک گذاشته و خواهم گذاشت تا اصلاح و تکمیل گردند وگرنه قادر به حل صحیح مشکلات متعدد آن نخواهیم شد. در پیام ۰۹) بعضی از دوستان مکررا به بنده هشدار می‌دهند که مبادا با اطلاعات ناصحیح خود یکطرفه به قاضی بروم! اما اصلا متوجه منظورشان نمی‌شوم! مگر من در کجای مطلبم یکطرفه به قاضی رفته‌ام؟! واقعا بنظر شما آیا کسی که یافته‌های خودش را مرتبا و مکررا به اشتراک عمومی گذاشته و ضمن آنکه پیشاپیش صریحا می‌گوید که یافته‌هایش ممکنست اشتباه باشد و در عین‌حال از مخاطبین خود می‌خواهد که اگر نکته غلط و اشتباهی در کلام او می‌بینند تذکر بدهند تا اصلاح و تکمیل گردد، چنین کسی آیا یکطرفه به قاضی رفته است؟! در پیام ۱۱) لطفا مرا تکمیل اطلاعاتی بکنید. البته بنده از طرق خاصی تکمیل اطلاعات خود را دنبال خواهم کرد و توسط کلیه اهالی محترم هم قابل پیگرد قانونی قرار دادن است تا مبادا بیهوده به کسی/کسانی بدبین بشوم. در پیام ۱۲) اگر کسی اطلاعاتی در این موارد دارد، حتی اگر علیه برادر من باشد، لطفا به اشتراک عموم بگذارد. در پیام ۱۹) بنده بخاطر بی‌دقتی خود در برخی از گزارشاتی که تقدیم عموم اهالی محترم امامزاده نمودم، از کلیه سادات محترم، عذرخواهی می‌کنم و لازمست توضیح بدهم که ... در پیام ؟) درج تاریخ اشتباه ماجرای بزرگداشت امامزاده‌ها؛ بجای ۱۳۹۵ نوشته است سال ۷۵ از بابت این اشتباه، عذرخواهی می‌کنیم. در عین‌حال لازمست هشدار بدهم که؛ لطفا کسی بر اساس یکی دو تا و چند تا از این پیامها، قضاوت نکند و هرگونه ارزیابی صحیح (جامع و کامل) قضایا منوط به اینست که کلیه پیام‌ها که دائما در حال جرح و تعدیل و حک و اصلاح هستند، انجام بگیرد. وگرنه داوری عادلانه نبوده و ره به خطا خواهیم برد. نکته دیگر مطلب آنکه؛ اعضای گروه، بعد از خواندن متن پیام، احساس کرده‌اند که لازمست ۶۰ نفر دیگر هم در جریان مفاد آن پیام قرار بگیرند. ولیکن سؤال این‌جاست که چرا کلیه پیامهای ارسالی را برای آن ۶۰ نفر دیگر که به هر علتی، در گروه عضویت ندارند، ارسال نکرده‌اید؟! لطفاً یا هیچ‌کدام از پیام‌ها را برای کسی ارسال نکنید و یا اینکه همه پیام‌ها را بفرستید وگرنه گناه قضاوت ناقص مخاطبین شما، متوجه شما هم خواهد بود. فتأمل! در پیام ۲۳) راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۲۳): اصلاحیه و عذرخواهی: ... در پیام ۲۵) نان‌کلی چرا چنین احتیاطی را بخرج نداده است؟! اگر کسی اطلاعات بیشتر و دقیق‌تری راجع به این گزاره‌ها دارد لطفا مرا آگاه سازد. در پیام ۳۴) بنابر این تذکر ضروری، بنده ضمن عذرخواهی از بابت گفته بدبینانه قبلی خود (در قسمت ۲۶)، لازم بود این مطلب را هم متذکر بشوم و از متذکر محترم هم از این بابت تشکر می‌کنم. در پیام ۳۴) فلذا گفته قبلی خود در این‌خصوص را هم اصلاح می‌کنم. در پیام ... و در صورت لزوم و آگاه شدن از اصل مطلب و نگرش و نگارش اشتباه بنده، باز هم پوزش خواهم طلبید. زیرا عیب اصلی؛ عدم تصحیح نگرش و نگارش (و اصرار بر گناه) است نه عدم ارتکاب ای‌کاش متخلفین روستای ما هم اراده کنند که .. ... ادامه دارد. حم دی
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۶۵): شنیدم که در جلسه عمومی اخیر شورای متخلف، مقرر شده عده‌ای ریش‌سفید از طریق مذاکره مستقیم با بنده، مانع تداوم افشاگری‌های من علیه بعضی از سرهای اژدهای هفت‌سر روستای ما شوند! خیالشان را راحت کنم که وقتی اخوی هم دلخور شدند و توصیه کردند که «فقط پیگیر مسائل اوقاف بشوم و کاری به کار اهالی نداشته باشم که همگی اعضای یک خانواده هستیم و...»، به ایشان عرض کردم، قضایا را من هیبریدی می‌بینم و مسئله «اوقاف» خواه ناخواه گره خورده به «حسن‌آقا»ها و «آقامحسن»ها و «...»های روستا! و اگر قرار باشد که شمشیر عدالت را بالا ببریم، هنگام فرود ممکنست حتی به پر خود شما هم بگیرد و من با هیچکسی تعارف ندارم. یکی از ریش‌سفیدهای روستا (یک روز قبل از جلسه شورا) طی تماسی، بنظرم سعی داشت مذاکره‌ای را شروع و دنبال نماید که متأسفانه ناتمام ماند و لذا بعنوان ادب، برای ایشان فردای آن‌روز پیامی فرستادم که قابلیت انتشار عمومی هم دارد و لذا آنرا هم 👇 عیناً به اشتراک می‌گذارم: «سلام شما که دیروز زنگ زدید، من در مترو در حال بازگشت به منزل بودم که متاسفانه تماس قطع شد و حرفها نیمه‌کاره ماند. من از فرط خستگی و بی‌خوابی ۴۰ ساعته‌ای که داشتم، چندان رمق و تمرکزی نداشتم و مناسب‌تر دیدم که بعد از استراحت تماس بگیرم. اگرچه کاملا متوجه صحبت‌ها و منظور شما شدم. اما غروب که بیدار شدم احساس گرسنگی شدیدی داشتم. زیرا در آن تکاپوی ۴۸ ساعته مجالی پیدا نکرده بودم غذایی بخورم بجز دو سه مرتبه کیک و ساندیس! لذا رفتم آشپزخانه که مصادف با تماس مجدد شما شده و متوجه زنگ گوشیم نشده بودم. بعد از غذا و نماز با شما تماس گرفتم که این‌بار شما بخط نبودید و جواب ندادید. امروز هم ناچارم دنبال پیشبرد حل همان مشکلی باشم که دو سه روزه وقت مرا گرفته و احتمالاً ناچارم از مرقد هم غیبت کنم. در هر حال برای جلسه شما متاسفانه اگر هم بخواهم، مجالی ندارم. ای‌کاش این جلسه پنجشنبه آینده برگزار می‌شد! جمعه‌ها بنده گرفتارم. حتی بعضی از اهالی از جمله آ.سیدسعید شما چند بار خواستند جمعه‌ها مرا ببینند ناچاراً آن‌ها را به مرقد (ساعات قبل از درس یا بعد از درس) دعوت کرده‌ام که معمولاً با ملاحظه دوری مسافت بی‌خیال دیدار شده‌اند! و اما در باب روستا؛ انتقادات جنابعالی به پیام‌های مسلسل بنده، بعضا با انتقادات دیگران هم یکسان است، آن‌ها را در تداوم همان پیام‌ها مورد بررسی و جواب قرار خواهم داد. و اما در باره جناب آقای حسن حسن‌آبادی؛ واقعیت آنست که گفته سال ۹۵ آ.میرشجاع که گفته بود «حسن دارید شلوغ می‌کنید. این کارهای شما به جاهای باریک خواهد کشید»! متاسفانه کاملا تحقق یافته است! یعنی هم وی خیلی شلوغ کرده و هم کارها را به جاهای باریک کشانیده است! دیگه وقتشه که کوتاه بیاد و از خر مراد خود پیاده شود. او بعنوان یکی از تیزهوش‌های روستای ما در جلسه امروز باز هم سعی خواهد کرد که خر مراد خود را براند و لذا با حضور بنده در این جلسه، نیت خیر شما هم ابتر خواهد ماند. بنابراین ضمن احترام به خواهش جنابعالی، متقابلا استدعا می‌کنم اصرار نفرمایید که واقعا هم حتی اگر بخواهم باز هم نمی‌توانم بیایم. و اینکه ایشان تمایلی به گفتگوی مجازی ندارد و بهتر است رو در رو صحبت کنیم، من حرفی ندارم که در جلسه محدودی (که البته حضور اهالی هم بعنوان مستمع آزاد بلامانع باشد) یک شبانه‌روز کامل و بلکه دو سه روز پیاپی صحبت کنیم. زیرا قضایای معطوف به ایشان و شورای متخلف روستا در دو سه ساعت جمع نمی‌شود! ولیکن مشروط به اینکه ایشان استعفاء بدهد وگرنه حب بقای ریاست وی، مانع از تفاهم ما خواهد شد. ایشان باید انتخاب کند؛ تداوم ریاست تحمیلی خودش یا تفاهمی که تداوم کار و زندگی وی در این روستا را تأمین کند. حفظ هر دو برای وی قطعا ثقیل است! و الامر الیکم 🙏🌹✅❤️✌️» بنابراین، پیش‌شرط بنده برای مذاکره با مسائل برخی از اهالی روستا، استعفای آقای حسن حسن‌آبادی از عضویت شورا است. البته صرفاً برای مذاکره نه هیچ چیز دیگر! مطالبه چیزهای دیگر، قاعدتاً بهای خاص خود را دارند! و الامر الیکم ضمناً از آنجا که نوشته‌های بنده معمولا کدینگ است و هم پیامها شماره دارند و هم محتویات و فرازهای هر پیام دارای شماره اصلی و فرعی و فرعی‌تر هستند، لذا هیئت مذاکره‌کننده پیشاپیش لیستی باید تهیه کند و از کلی‌گویی مطلقا پرهیز کند و دقیقاً باید با شماره‌های مندرج در پیام‌های بنده، نشانی بدهد که کدام حرف بنده برای اعتراض یا انتقاد، مد نظرشان است. بدون اشاره دقیق به فرازهای آدرس‌دار قاعدتاً وارد هیچ گفتگوئی نخواهم شد. اگر قرار به کلی‌گویی باشد، گماشته اوقاف و هوادارانش در گروهش تاکنون کم نگذاشته‌اند! عدم اشاره دقیق به هر قسمت از هر پیامی، مشخص نخواهد کرد که ... ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی‌ماه ۱۴۰۱