eitaa logo
کانال سید علاءالدین
67 دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
15 فایل
اطلاع‌رسانی در امور روستای امام‌زاده علاءالدین و انجام هماهنگی‌های محلی برای پیشبرد اهداف متعالی اهالی محترم و معزز و...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۰۷): اصلاحیه: ۱) در قسمت‌های پیشین این سلسله گفتار، اشاره کردم که اولین مکاتبه اوقاف با این روستا در سال ۱۳۹۵ بوده است اما این مطلب بنده، اشتباه بود و لازمست تصحیح شود. ضمن تشکر از عزیزانی که در تکمیل این مباحث، همکاری می‌کنند، لازمست اعلام کنم که اولین نامه رسمی اداره اوقاف با اهالی این روستا، در سال ۱۳۶۲ صورت گرفته است که اداره کل حج و اوقاف زنجان از مرحوم آقا محمودعلی داودی درخواست کرده تا بهره مربوط به دو دانگ را جمع‌آوری و تحویل آقای ابراهیم انصاری بنماید. و در سال ۱۳۶۳ هم اولین قراردادهای مستأجرین دو دانگ با اداره حج و اوقاف منعقد شده است. آن مقطع شهرستان قزوین از توابع استان زنجان بوده است و سازمان اوقاف هنوز مستقل نشده است. ۲) مرحوم اوستاعباس حسن‌آبادی قبل از آمدن به این روستا ظاهراً در تهران، آهنگری داشته است. فلذا بر خلاف سایر مستأجرین به گویش فارسی، احاطه داشته و بهتر از بقیه می‌توانسته با دست‌اندرکاران اوقاف قزوین صحبت و ارتباط قوی‌تری برقرار نماید. ۳) پدر بنده هم بلحاظ روحانی و اهل مطالعه بودن، به زبان فارسی مسلط بوده است. فلذا بسیاری از مقاوله‌نامه‌ها و مبایعه‌نامه‌ها و حتی عقدنامه‌ها و سایر مکاتبات اهالی این روستا و بعضا روستاهای همجوار را هم انجام می‌داده و بعضا امانت‌دار آنها هم بوده‌اند. و عجیب است که در میان مدارک فراوان باقیمانده از پدر از جمله وصیت‌نامه مرحوم سیدحسن‌بابا (پدر بزرگ پدر ما) و شجره‌نامه سادات حسینی، هیچ نسخه‌ای از وقفنامه‌های اصلی و جعلی را در اختیار نداشته است! شاید کسی گمان کند که وقفنامه‌ها از صندوقچه پدری ما (زمانی که خانه او در غیاب او در اختیار اولین معلم روستا قرار می‌گیرد)، به سرقت رفته باشد ولیکن بنده این احتمال را ضعیف می‌دانم. زیرا سارق می‌توانست همه مدارک از جمله وصیت‌نامه بسیار قدیمی معمار بقعه مبارکه را هم به سرقت ببرد که مدرک مهمی است. ضمناً در وصیت‌نامه مرحوم سیدحسن‌بابا (اولین ولد موقوف علیه اول؛ مرحوم سیدمحمدرضا حسینی و اولین وصیت‌نامه در موضوع املاک و اراضی این روستا) در عبارت «... دو دانگ ملک و باغات که در ... تصرف این‌جانب (که جناب آقاسیدحسن است) بعد از فوت من چهار نفر برادر که آقاسید اشرف، آقاسید محمدعلی، و سید حبیب‌اله و سید یداله هستند، قسمت نمایند با همدیگر» هیچ اشاره‌ای به موقوفه بودن دو دانگ سادات حسینی نکرده است و تصریح کرده که «در تصرف این‌جانب است». این وصیت‌نامه در سال ۱۳۰۱ قمری تحریر شده است. یعنی دو سال بعد از تنظیم صورتجلسات سه‌گانه ملاعبدالجواد موسوم به وقفنامه‌های ادعائی. عبارت توضیحی (که جناب آقاسید حسن است) هم نشانگر آنست که این وصیت‌نامه به دست خود او نوشته نشده بلکه دیکته او توسط کسی نگارش شده که حرفهای آن مرحوم را محترمانه به رشته تحریر در آورده است. نکته دیگر آنکه؛ سال ۱۳۰۱ قمری (۱۲۶۲ شمسی و ۳۸ سال قبل از ولادت مرحوم حاج‌سیدمیربابا) مقارن پیری سیدحسن‌بابا بوده است. فلذا باحتمال زیاد، ابوی مرحوم، جد خودش را ندیده است و این وصیتنامه از طریق مرحوم حاج‌سیدمحمدعلی به دست بابای ما رسیده است. الغرض؛ اگر چهار دانگ سادات، وقفنامه‌ معتبری داشته است، قاعدتاً نسخه‌ای هم به آقاسیدحسن‌بابا تحویل می‌شد و به همراه وصیتنامه آن‌مرحوم به دست بابای ما می‌رسید و حداقل آنکه در وصیت‌نامه، کلمه‌ای از وقفیت را می‌آورد که هیچ اشاره‌ای نکرده است. بنابراین تحلیل و تعلیل آ.سیدسعید موسوی (که چهار دانگ سادات امامزاده اساسا وقف نبوده است و بلکه هبه معوضه بوده) صحیح به نظر می‌رسد. مضافاً که از شروط من‌درآوردی ملاعبدالجواد (حضور و حیات سادات) هم در این وصیتنامه، خبری نیست. ۴) «سازمان اوقاف و امور خیریه» قبل از سال ۱۳۷۰ در دل «سازمان حج و اوقاف» بوده که آنهم در سال ۱۳۴۳ تشکیل شده بود. البته قدمت اوقاف بعنوان یک ساختار حکومتی به زمان سامانیان بر می‌گردد ولیکن در زمان پهلوی‌ها، بسیاری از موقوفات ایران، لوطی‌خور شد. و اما بعد؛ تایپ متن دو وقفنامه جعلی موجود در اداره اوقاف، توسط اداره اوقاف قزوین صورت گرفته است که زیرمجموعه اوقاف زنجان بوده است و متعاقباً به اشتراک خواهم گذاشت. فلذا در زمانی که پای اوقاف به این روستا باز شده است، هنوز اداره اوقاف بوئین‌زهرا وجود فعالی نداشته است و عامل قرارداد استیجاری دو دانگ امامزاده با اوقاف هم باحتمال زیاد اداره اوقاف قزوین بوده است که در مسیر تهران-روستا می‌توانسته مورد مراجعه زارعین محترم قرار داشته باشد. بنابراین؛ ادعای کسانی که القاء می‌کنند که آ.سیدمیرشجاع‌الدین پای اوقاف را به این روستا باز کرده است، باطل است و احتمالا برای پوشانیدن خیانت خودشان، چنین شایعه‌ای را ساخته و بر آتش اختلافات می‌افزایند. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۰۸): در مسئله وقفنامه‌ها هم احتمال قوی‌تر بنده آنست که هر سه نسخه از طریق آخرین متولی دو دانگ امامزاده (ابراهیم انصاری)، تحویل اوقاف شده است که البته احتمال دارد، وی هم غافلگیر شده باشد! زیرا برخی شنیده‌ها گویای آنست که وی راضی نبوده تولیت دو دانگ از دست او خارج شود. بنابراین رقبای دیگری مسبب جایگزینی اداره اوقاف بجای انصاری و بالتبع ورود اوقاف به این روستا شده‌اند. و اما ارتباط آ.سیدمیرشجاع با اوقاف؛ همانطور که در قسمت‌های قبلی این سلسله مباحث، توضیح دادم، از زمان احداث سد خاکی روستا بوده است که مراجعه مذکور را باید از «الطاف خفیه الهی به سادات» تلقی کرد. زیرا اداره اوقاف بوئین‌زهرا با اتکاء به گزارش دروغینی مبنی بر اینکه موقوف‌علیهم (سادات حسینی و موسوی) این روستا را ترک کرده‌اند، در صدد تصاحب شش‌دانگ روستا بوده است و لذا آماده ارسال نامه و مدارک جعلی خود به دادگاه بوده‌اند که می‌توان آنرا «توطئه علیه سادات» هم تلقی کرد. ولیکن مراجعه تصادفی آ.میرشجاع (بابت اخذ نامه و مدرکی از اوقاف برای وام بانک کشاورزی)، باعث لو رفتن توطئه مذکور می‌گردد و لذا اقدام مثلا قانونی اوقاف بوئین‌زهرا در این قضیه، متوقف می‌شود و حتی تا بیست سال بعد (از ۱۳۷۵ لغایت ۱۳۹۴) دست از سر این روستا بر می‌دارد. و چنانچه اهالی به فکر سد آبی نمی‌افتادند یا برای وام به بانک مراجعه نمی‌کردند و یا بانک عامل آنها را به اداره اوقاف، ارجاع نمی‌داد، ای‌بسا توطئه مذکور به اکمال خود می‌رسید و در آوردن این سنگ از چاه، چه بسا عقل چهل عاقل هم جوابگو نمی‌شد! همچنانکه اگر آقاسید میرشجاع‌ هم عقلانیت بخرج نداده و از مدارک مأخوذه از اداره اوقاف، نسخه‌ای هم برای روز مبادا کپی نمی‌گرفت، چهار دانگ سادات، تا حالا به فنا (لوطی‌خورها) رفته بود. بنابراین سد دلیک‌لی‌قیه و مراجعه اضطراری به اوقاف و هوشمندی آ.میرشجاع‌الدین باعث توقف اقدام نامعقول اوقاف و بعدا لو رفتن توطئه کثیف علیه فدک سادات، از الطاف الهی به سادات و بلکه اهالی بوده است وگرنه خنثی‌سازی توطئه‌ای که توضیح خواهم داد، برای ما اینک بسی سخت‌تر می‌گشت. بنابراین کل اهالی بویژه سادات هم باید برای دلیک‌لی‌قیه و هم برای آقاشجاع برای همیشه دعاگو باشند! حال می‌رسیم به سال ۱۳۹۵ که فیل اداره اوقاف بوئین‌زهرا چرا و چگونه مجددا یاد هندوستان می‌کند؟! معمای نسبتاً پیچیده‌ای است! اوقافی که بعد از توضیحات آ.سیدمیرشجاع‌الدین، به مدت ۲۰ سال این روستا را به حال خود رها کرده بود، چرا مجددا حساس و فعال شد و به جان اهالی آن افتاد؟! بنابراین تا اینجای قضیه، چنین استنباط می‌کنیم که؛ ۱) ورود اوقاف به این روستا از دهه پنجاه و شاید دهه چهل و قطعا دهه شصت، بعنوان متولی دو دانگ امامزاده آغاز شده است. ۲) خلع ید حقوقی از آخرین متولی حقیقی، توسط اداره اوقاف در دهه شصت انجام گرفته است که داوطلبانه از طرف ابراهیم انصاری نبوده است. ۳) در جایگزینی اوقاف (بجای انصاری)، علاوه بر مستأجرین امامزاده، داوطلبینی از روستاهای همجوار هم می‌توانند از مظنونین قضیه باشند. ۴) دست‌یابی اوقاف به وقفنامه‌ها و سایر مدارک مربوط به روستا باحتمال زیاد از طریق فشار بر آخرین متولی حقیقی (ابراهیم انصاری) صورت گرفته است. ۵) بر اساس وقفنامه جعلی، اداره اوقاف در صدد تصاحب مطلق شش‌دانگ امامزاده (به عنوان روستای موقوفه اما متروکه!) بوده است. ۶) ماجرای سد دلیک‌لی‌قیه، اوقاف را به این روستا حساس می‌سازد ولیکن این حساسیت با توضیحات آ.سیدشجاع به مدت بیست سال فروکش می‌کند که حکم آتش زیر خاکستر را داشته است. ۷) در سال ۱۳۹۵ (بدنبال ماجرای مشهور به «چکمه سفید» ۱۳۹۴) آتش مذکور مجددا شعله‌ور می‌شود و اداره اوقاف، در صرافت تصرف شش‌دانگ امامزاده، دست به اقدامات قاطعانه‌ای می‌زند که متاسفانه متوهمانه هم است و ما ناچاریم در قالب این سلسله مباحث، هم سازمان اوقاف و هم اهالی محترم را با شفاف‌سازی همه‌جانبه همه قضایا از توهمات ذی‌ربط، خارج سازیم تا به اشتراک نظر مطلوب برسیم. ان‌شاءالله ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۰۹): بعد از مراجعه جناب آقای حاج سیدمیرشجاع‌الدین حسینی به اوقاف در سال ۱۳۷۵ چندین اتفاق واقع شده است که مهمترین و کلیدی‌ترین آنها عبارتند از: ۱) دست‌یابی به مدارک اسنادی روستا: وقتی مدارکی از اداره اوقاف جهت ارائه به بانک کشاورزی دریافت می‌کند از روی آنها یک نسخه هم برای خود کپی می‌گیرد که بعدا آنها را تکثیر کرده و در اختیار سایر سادات هم قرار می دهد. ولیکن این مدارک بعدها به علل معلوم یا نامعلومی از پرونده مفقود می‌گردد! یعنی به غیر از مدارکی که به زیان سادات بوده، الباقی مدارک از پرونده این روستا در اداره اوقاف یا رسما توسط مدیران اوقاف حذف شده‌اند و یا توسط عوامل نفوذی به سرقت رفته و امحاء شده‌اند که قاعدتا نیازمند بررسی جدی است و نمی‌تواند سهوی و قابل اغماض باشد. جا داشته که آقای حسینی (میرشجاع الدین) این مسئله (توطئه علیه سادات) را همان زمان بصورت مکتوب و رسمی به بازرسی اداره کل اوقاف قزوین یا سازمان اوقاف مرکز اعلام می‌نموده که ظاهرا غفلت کرده است و البته هنوز هم قابل اقدام است. ۲) تعامل اوقاف با دادگاه محل: بعد از توضیحات شفاهی آقاسیدمیرشجاع در اداره اوقاف، رئیس وقت اداره مذکور، ارجاع پرونده این روستا به دادگاه را متوقف می‌کند و ظاهرا تا بیست سال بعد (حدفاصل ۱۳۷۵ لغایت ۱۳۹۵) دست از سر این روستا بر می‌دارد. و البته که ای‌بسا پرونده به دادگاه رفته است ولیکن رأی دادگاه به نفع اوقاف نبوده است. زیرا مدارک اوقاف برای دادگاه محکمه‌پسند نبوده است. به عبارتی مدارک مورد ادعائی و اتکائی اداره اوقاف تعدادی ورق‌پاره‌های جعلی بوده است که قاعدتا نمی‌توانند وجاهت حقوقی و شرعی داشته باشند. در نتیجه اداره اوقاف در صدد تکمیل مدارک خود بر آمده و بدین منظور نقشه جدیدی را پیشه خود می‌کند که ما اطلاعات چندانی از آن نداریم بجز همان مقداری که بقول معروف دم خروس‌شان بیرون زده است! بنابراین زمانی که سادات در خواب غفلت به سر می‌بردند، اداره اوقاف و عوامل آن در حال حرکت و اقدام بودند که بنده سعی می‌کنم یافته‌های خود در این خصوص را هم به اشتراک بگذارم. بعضی از دوستان مکررا به بنده هشدار می‌دهند که مبادا با اطلاعات ناصحیح خود یکطرفه به قاضی بروم! اما اصلا متوجه منظورشان نمی‌شوم! مگر من در کجای مطلبم یکطرفه به قاضی رفته‌ام؟! واقعا بنظر شما آیا کسی که یافته‌های خودش را مرتبا و مکررا به اشتراک عمومی گذاشته و ضمن آنکه پیشاپیش صریحا می‌گوید که یافته‌هایش ممکنست اشتباه باشد و در عین‌حال از مخاطبین خود می‌خواهد که اگر نکته غلط و اشتباهی در کلام او می‌بینند تذکر بدهند تا اصلاح و تکمیل گردد، چنین کسی آیا یکطرفه به قاضی رفته است؟! من گمان می‌کنم در موضع‌گیری خودشان گرفتار پیش‌داوری و سوگیری شده‌اند و حال آنکه قبلا گمان می‌کردم آدم منصفی هستند و عدالت را قربانی چیز دیگری نمی‌کنند! ضمنا همین الآن (۱۴۰۱/۸/۲۲) که مشغول نوشتن این پیام هستم، شنیدم که اداره اوقاف طی دادخواستی از دادگاه آوج خواستار «ابطال کلیه اسناد صادره در خصوص املاک و اراضی روستای امامزاده» شده است و دادگاه مذکور چنین پرونده مفتوحی را در دستور کار خود قرار داده است! قاعدتا اگر دادگاه به نفع اوقاف رأی صادر کند، کلیه اهالی روستای امامزاده علاءالدین (اعم از سادات و عوام)، «غاصب موقوفات» محسوب خواهند شد و بالتبع اگر با اوقاف «قرارداد اجاره» نبندند، از روستا اخراج خواهند گردید. فلذا لازمست، کلیه اهالی هم «هرچه زودتر» دست به اقدام مقابله قانونی نمایند و دادگاه را قبل از صدور حکم متوقف سازند. پیشنهاد می‌کنم هرچه زودتر سه نفر (به نمایندگی از سادات حسینی، سادات موسوی و سایر اهالی) انتخاب و به دادسرای آوج معرفی شوند. همین امروز که فردا دیر است! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
نامه اوقاف زنجان به آقایان داودی ۱۳۶۲/۶/۱۲ ضمیمه پیام شماره 07 به نشانی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/31
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۰): دو نکته مهم: ۱) عطف به دادخواست اداره اوقاف (مبنی بر ابطال اظهارنامه شماره ۰۱۰۰۷۷۲ که طبق اطلاعات واصله متاسفانه در فاز اجرایی قرار گرفته است! و بمفهوم تصاحب مطلق پلاک ۱۱۷ ثبتی توسط اوقاف خواهد بود)، این سؤال خیلی مهم مطرح می‌گردد که؛ دادگاه بخش (البته یکنفر با عناوین متعدد؛ قاضی/دادستان/ریاست شعبه دادگاه عمومی و انقلاب/رئیس حوزه قضایی آوج!)، اهالی این روستا را که ذی‌نفعان قضیه هستند، آیا نباید دعوت به محکمه می‌کرد؟ و چرا امروز اولین جلسه رسیدگی به پرونده بدون حضور حتی یکنفر از اهالی برگزار شد؟! چگونه می‌توان باور کرد که شورای روستا و دهیار آن و نیز فردی که مثلا امین اوقاف یا موقوفه است در جریان نبوده‌اند؟! اگر هیچکدام از اینها خبر نداشتند که باید علتش روشن شود و اگر اطلاع داشتند چرا اهالی را در جریان قرار نداده‌اند؟! و اگر اطلاعاتی دارند لازمست اول کلیات مطلب و آنگاه جزئیات قضیه را هر چه زودتر به اطلاع اهالی محترم برسانند و اینکه آیا اساسا دعوتنامه‌ای دریافت کرده بودند یا خیر؟! ووو... در هر حال اگر واقعا بی‌خبر بوده‌اند، ضرورت دارد؛ هر چه زودتر امین محترم اوقاف/موقوفه، اعضای محترم شورای روستا و دهیار محترم همین فردا عازم آوج شده و از چندوچون قضیه کسب اطلاعات دقیق نموده و به اهالی اطلاع‌رسانی نمایند و اینکه نتیجه جلسه رسیدگی امروز چه بوده است؟ بنده دعا می‌کنم خبر دریافتی امروز دروغ یا اشتباه بوده باشد! و چنانچه افراد مدکور کوتاهی کنند ضرورت دارد هر کدام از اهالی که می‌توانند اقدام به کسب اطلاعات نمایند. تا خدای ناکرده غافلگیر نشویم. ۲) تصویری از نامه اداره اوقاف قزوین (تابع اداره کل استان زنجان) به ورثه محترم مرحوم آقا محمودعلی را در «کانال سید علاءالدین» به اشتراک گذاشتم که زمان تحویل و تحول تولیت دو دانگ امامزاده از محمدابراهیم انصاری به اداره اوقاف قزوین را نشان می‌دهد که در مورخه ۱۳۶۲/۶/۱۲ صادر شده است و متن آن عبارت است از: «آقایان محمدجعفر و حمداله و محمدتقی داودی ورثه محمودعلی برابر توافقیکه در مورد میزان اجاره دو دانگ از شش‌دانگ مزرعه امامزاده علاءالدین بعمل آمد، چون آقای محمدابراهیم انصاری متولی موقوفه یادشده میباشد، خواهشمند است اجاره ملک موقوفه را بنامبرده ضمن اخذ رسید پرداخت فرمائید. محمد ملاجان؛ رئیس اوقاف قزوین» با توجه به متن و تاریخ این نامه، معلوم می‌شود که توافقنامه مستأجرین محترم دو دانگ امامزاده با اوقاف قزوین قبل از تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۶۲ انجام گرفته است نه ۱۳۶۳ که در زبانهاست. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱): ادامه وقایع اتفاقیه در حدفاصل ۱۳۷۵ لغایت ۱۳۹۵ هجری شمسی: ۳) تشکیل هیئت امناء امامزاده: سومین اقدام اداره اوقاف؛ تشکیل هیئت امناء برای بقعه مبارکه امامزاده علاءالدین بود که از جزئیات آن اطلاعات چندانی ندارم. در چه سالی و توسط چه کسانی تشکیل گردید؟ و چه فرجامی پیدا کرد؟ ولیکن این را متوجه شدم که در فعالیت‌های خود صرف‌نظر از خدمات شایانی که به امامزاده انجام دادند، روندی را دنبال کردند که گویا مالک کل اراضی روستا شده‌اند! و حتی شنیدم که مواردی از بذل و بخشش اراضی دو دانگ به اغیار را هم مرتکب شدند! و بنظر می‌رسید که تبدیل به آلت دست اداره اوقاف شده‌اند ولو اینکه حالت خودمختار به خود گرفته بودند! فلذا بنده احساس خطر کرده و به عموزاده‌های معمولا غافل خود، هشدارهای لازم را دادم که؛ بقعه مبارکه بهانه است و اصل شش‌دانگ روستا نشانه است! در خصوص این هیئت امناء بعدا بیشتر توضیح خواهم داد و اینکه چه نقشه‌های خطرناکی در سر داشتند و...! ۴) چکمه سفید نان‌کلی: اتفاق چهارمی که از طرف اداره اوقاف رقم خورد توسط آقای نانکلی (کارشناس وقت که بعدا حکم ریاست اداره را به دست می‌آورد!) صورت گرفت و به ماجرای «چکمه سفید» مشهور گشت! بدینصورت که وی به مدت چند روز مهمان ویژه یکی از اهالی روستا (احتمالا از فرزندان همان کسی که محمدابراهیم انصاری را کنار زده و برای اولین بار پای اداره اوقاف قزوین را به این روستا باز می‌کند) می‌شود و با کمک او اقدام به متراژ و افراز املاک کلیه اهالی روستا می‌کند! این اقدام در زمستان ۱۳۹۴ یا در بهار ۱۳۹۵ انجام می‌پذیرد که در هر حال روستا زیر برف بوده است و نانکلی در تکاپوی متراژ خانه‌های مردم روستا (که در روستا حضور نداشته‌اند و بدون اطلاع و اجازه آنها) با چکمه‌های خود در برف‌ها فرو می‌رفته است. البته من هنوز نمی‌دانم چکمه او سفید بوده یا اینکه بخاطر برفهای چسبیده، سفید شده بوده است؟! در هر حال این واقعه خائنانه در افواه برخی از اهالی به چکمه سفید مشهور شده است! البته شاید نتوانیم به جناب آقای نانکلی (رئیس فعلی اداره اوقاف بوئین‌زهرا) ایراد بگیریم. زیرا به هر حال مشغول انجام وظیفه محرمانه خود بوده است. ولیکن بازرسی اوقاف باید بررسی کند ببیند که آیا او واقعا به ماموریت رسمی اما محرمانه خود از اداره متبوعه دستور داشته است که در زمان غیبت زمستانه اهالی وارد روستا شده و خانه‌های مردم را متر کند؟ یا اینکه خودسرانه بوده است؟ و اگر خودسرانه بوده است، علت آن چه بوده است؟! و چه ضرورتی داشته که این کار نه چندان مهم، محرمانه انجام شود؟! و مهمتر از آن توجه به این مسئله است که «میزبان» مأمور مخفی اوقاف در روستا چه کسی/کسانی بوده‌اند؟ آیا اعضای شورای روستا بوده‌اند؟ و آیا اساسا اعضای شورای روستا در جریان ماوقع بوده‌اند؟ و آیا نامه‌ای و ابلاغی از اوقاف دریافت کرده بودند؟ آیا امنای قدیم و جدید اوقاف بودند؟ و آیا این مسئله (که نوعی جاسوسی در حق اهالی بوده) به اطلاع اهالی هم رسیده است؟ یعنی آیا شورای روستا و دهیار وقت اساسا خبر داشتند که بتوانند به اطلاع اهالی هم برسانند؟ اهالی محترم روستا شاید از ماوقع مطلع باشند ولیکن بنده هم مایل هستم جزئیات بیشتری از این قضیه را دریابم. آیا کسی از مخاطبین بنده وجود دارد که توضیحات بیشتری را در اختیار بنده قرار بدهد؟ و اینکه اعضای شورای روستا و دهیار آن در زمستان ۹۴ یا بهار ۹۵ چه کسانی بودند؟ و همچنین آیا در آن سالها اداره اوقاف در روستا امین خود را معرفی کرده بود؟ نماینده یا امین اوقاف چه کسی بوده؟ لطفا مرا تکمیل اطلاعاتی بکنید. البته بنده از طرق خاصی تکمیل اطلاعات خود را دنبال خواهم کرد و توسط کلیه اهالی محترم هم قابل پیگرد قانونی قرار دادن است تا مبادا بیهوده به کسی/کسانی بدبین بشوم ولیکن احساس می‌کنم که واقعه چکمه سفید پشت پرده‌ای از خیانت به اهالی داشته است و لازم است آمرین و عوامل آن شناسائی و معرفی شوند و اگر توجیهات موجهی دارند برای عموم مردم دقیق و کامل بیان نمایند. این نکته هم باید مشخص گردد که کارشناس وقت اوقاف (نانکلی) در آن مقطع خود را آیا بر میزبان تحمیل کرده است یا اینکه او به دعوت و هدایت خود میزبان وارد روستا شده و چندین شبانه روز مورد پذیرائی قرار گرفته است؟ و چرا؟ انگیزه میزبان از دعوت و پذیرائی و همکاری با نامبرده چه بوده است؟ و تاکنون چه پاداشی از اوقاف دریافت نموده است؟! اینها سؤالات و ابهامات مهمی است که نباید بی‌جواب بماند. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۱۲): توضیحات تکمیلی پیام‌های اخیر؛ (ضمن تشکر از عزیزانی که به اصلاح و تکمیل اطلاعات، مساعدت می‌کنند): ۱) تذکر داده شد که قصه چکمه سفید در ماه بهمن ۱۳۹۴ اتفاق افتاده است نه بهار ۹۵ ۲) تذکر داده شد که آقای نانکلی در جریان چکمه سفید، کارمند اوقاف بوده است نه کارشناس ۳) تذکر داده شد که حضور مخفیانه نانکلی برای متراژ خانه‌های مردم، سه شبانه‌روز بیشتر نبوده است. ۴) تذکر داده شد که حضور نانکلی در روستا مکررا اتفاق افتاده است و علل و میزبان‌های مختلفی هم داشته است! ۵) تذکر داده شد که بذل و بخشش اراضی دو دانگ (سهمیه دو دانگ مخصوص امامزاده) صرفا توسط هیئت امناء امامزاده نبوده و محدود به چند مورد هم نبوده است. بلکه امر جاریه‌ای بوده که سابقه طولانی دارد و قبل از تشکیل هیئت امناء امامزاده هم صورت می‌گرفته است! فلذا متأسفانه اینک آن‌چه که در اختیار مستأجران قدیمی دو دانگ باقی مانده به یک دانگ کاهش یافته است و یک دانگ آن تدریجا در طول سالها و دهه‌های اخیر به اغیار فروخته یا مجانی واگذار شده است! بدیهی است که این مسئله باید به نهادهای ذی‌ربط حکومتی (نه فقط بازرسی اوقاف که ای‌بسا شریک دزد بوده باشد!) گزارش شود تا تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد. ضمنا باید در مقطعی که جناب آقای محمد داودی قصد داشته، نقشه دقیق دو دانگ امامزاده را استخراج نماید، مورد مخالفت برخی از اهالی قرار گرفته است؟! و متاسفانه از تخصص ایشان استفاده نشده است؟! و حال آنکه افراز کل شش‌دانگ روستا (و حداقل دو دانگ امامزاده) ضرورت داشته و هنوز هم دارد. ۶) تذکر داده شد که در زمستان ۱۳۹۴ علاوه بر قضیه «چکمه سفید»، اتفاق شوم دیگری هم رخ داده است که نباید نادیده گرفته شود و آن؛ «حفاری مشکوک در زیر عمارت امامزاده» بوده است. حفاری تونلی برای دست‌یابی به قسمت زیرین بقعه مبارکه، ظاهراً در زمان اولین نگهبانی روستا صورت گرفته است که متأسفانه تحت تعقیب قانونی قرار نگرفتند! آن نگهبان‌ها چه کسانی بودند؟ توسط چه کسانی به روستا معرفی شدند؟ و چرا در واقعه حفاری غیرمجاز از آن‌ها حمایت شد؟! آیا مخالفین نصب دوربین‌های مداربسته در این قضیه هم دست داشته‌اند؟! در آن مقطع، امین اوقاف، اعضای شورای روستا و دهیار روستا چه کسانی بودند؟ و چرا نسبت به حفاری مذکور، حساسیت لازمه را نشان ندادند؟! اگر کسی اطلاعاتی در این موارد دارد، حتی اگر علیه برادر من باشد، لطفا به اشتراک عموم بگذارد. بنده خاطرم هست که وقتی به یکی از جلسات اهالی محترم دعوت شدم (که در صالح‌آباد تهران و در منزل یکی از اهالی محترم برگزار شد) موضوع جلسه، صحبت در باره اتخاذ تدبیری مناسب برای حفاظت از روستا در مقابل سارقین بود و بنده پیشنهاد دادم که نصب تعدادی دوربین مدار بسته و هماهنگ با پایگاه ناجا در آوج، ضروری‌ترین اقدام است. این پیشنهاد بنده موافق و مخالف داشت و متاسفانه در مجموع عملی نشد! که اگر عملی می‌شد، همه می‌فهمیدند که میزبان قضیه چکمه سفید چه کسی/کسانی بوده‌اند؟! متاسفانه الآن خاطرم نیست که چه کسانی با نصب دوربین‌های مداربسته شدیداً مخالفت کردند ولیکن اگر کسی به یاد دارد لازمست اطلاع دهد. زیرا بنده احتمال می‌دهم که مخالفین شدید دوربین‌های مداربسته در مظان اصلی اتهام هستند که هم میزبانی مامورمخفی اوقاف را بر عهده داشتند و هم احتمالاً در حفاری بقعه مبارکه نقش داشتند. ۷) تذکر داده شد که جلسه دیروز دادگاه آوج در موضوع این روستا معطوف به بررسی حقوقی بند دوم «صورتجلسه استمهال» پارسال بوده است (که بنده گفته بودم باید هرچه زودتر ابطال شود و کسی گوش نکرد!) که به درخواست وکیل اوقاف (سلماسی یا سلمانی؟) برگزار شد و از آنجا که بنای قضاوت و صدور رأی نداشته، به اهالی هم اطلاع داده نشده است! ولیکن بنده بر این تصور هستم که لااقل امین اوقاف باید حضور می‌داشت تا بتواند اهالی محترم روستا را هم توجیه نماید. من احتمال می‌دهم وکیل اوقاف احتمال ناکامی می‌داده که نخواسته کسی از اهالی مطلع شود! وگرنه لااقل یکی از کسانی که آن صورتجلسه را امضاء کرده بودند در جریان می‌گذاشت. در هر حال بنظرم امین اوقاف وظیفه دارد در این خصوص اطلاع‌رسانی نماید که اساسا چه ضرورتی داشته و چرا خود او هم در جریان قرار نگرفته است؟! و اگر در جریان بوده چرا اهالی را در جریان قرار نداده است؟! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
وقفنامه جعلی بدون مهر از اسناد اداره اوقاف قزوین علیه سادات و حتی علیه موقوفه امامزاده علاءالدین ضمیمه پیام شماره 09 به نشانی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/33 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/41
اولین صورتجلسه‌ای که ملاعبدالجواد در سال ۱۲۹۷ قمری نوشته که باید آنرا «اختلاس‌نامه» او تلقی کرد و هیچگونه تأییدیه‌ای از مهر و امضاء ندارد! https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/40 این اختلاس‌نامچه نامشروع و غیرقانونی و نامتعارف که به اذعان متن خودش بعد از فوت واقفین تنظیم شده، یکی از مدارک اداره اوقاف بوئین‌زهرا مبنی بر وقفیت شش‌دانگ امامزاده است!!! نوک سوزنی هم کلاهشان را قاضی نمی‌کنند که مگر می‌شود چیزی را بعد از مرگ واقف نوشت و آنرا وقفنامه نامید؟ و خود را هم متولی موقوفه قلمداد کرد؟!!! آیا تعارض منافع از این آشکارتر می‌توان سراغ گرفت؟!! قسمت بدتر ماجرا آنجاست که شیاطین محلی، با اتکاء به این «قول زور» فریبکارانه، برخی از سادات (موقوف علیهم؟!) را فریب داده و به این باور رسانیده‌اند که بر اساس وقفنامه، سادات فعلی روستا که روستا را ترک کرده‌اند از جمله آن‌ها که زمستان‌ها در این روستا نیستند، مشمول حرام‌خوارگی هستند!!! البته همین صورتجلسه اختلاس ملاعبدالجواد دو سال بعد از این مجددا بازنویسی شده و ممهور به مهرهای متعدد ناشناخته‌ای می‌گردد ولیکن در خصوص چهار دانگ سادات به تأیید آنان (مالکین) نمی‌رسد! بنابراین هر جا که به «دو وقفنامه جعلی» اشاره می‌شود، یکی از آن‌ها همین اختلاس‌نامه فضولی ملاعبدالجواد (متولی خودخوانده!) است. شیاطین محلی در تبانی با دست‌اندرکاران اوقاف، این متن جعلی را بین سادات توزیع کرده و متأسفانه باعث فریب تعدادی از آنها شده‌اند! لذا اگر کسی فرضا از مرحوم سید صفدر موسوی یا احیاناً از قول مرحوم سید ابراهیم، دروغ آشکاری نقل می‌کند بدون آنکه شاهد قابل قبولی داشته باشد در همین راستا است. و اداره اوقاف با چنین مدرک پوچ (غیرقابل قبول هیچ دادگاهی) و ورق‌پاره بی‌ارزشی به جنگ سادات برخاسته است و اهالی روستا را در تنگناهای شدید قرار داده است! الا لعنة‌الله علی القوم الظالمین
وقفنامه جعلی دارای مهر از اسناد اداره اوقاف قزوین علیه سادات امامزاده علاءالدین ضمیمه پیام شماره 09 به نشانی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/33 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/46
دومین صورتجلسه‌ای که ملاعبدالجواد در سال ۱۲۹۷ هجری قمری (در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار) نوشته و با مهرهای ناشناخته‌ای ممهور کرده است که هیچکدام متعلق به سادات و اهالی روستای امامزاده علاءالدین نیست. https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/42 در این اختلاس‌نامه فضولی، وی خود را متولی دو دانگ امامزاده قلمداد کرده است و این جایگاه را برای نسلاً در نسل خود هم در نظر گرفته است! در واقع برای خود و نوادگان خود، نان‌دانی دائمی تعریف کرده است! به همین جهت هم منفور سادات بوده است. احتمالأ نفرین‌های مرحوم سید صفدر موسوی هم متوجه همین فضول‌های اختلاس‌گر محلی بوده است که توسط برخی مزوران، تحریف شده و ادعا می‌شود که او سادات را نفرین می‌کرد!!! (نوادگان ملاعبدالجواد و فرزندان محمدابراهیم انصاری، ظاهراً در منصورآباد رزن، ساکن هستند که تدبیر فضولانه جدشان با دخالت اوقاف بر باد رفت!) وی این صورت‌جلسه جعلی خود را وقفنامه‌ای منتسب به واقفینی بنامهای؛ مرحومان مغفوران محمدحسین‌خان و محمدکاظم‌خان قلمداد کرده است! در لسان سادات هم وقتی گفته می‌شود؛ مرحومان مغفوران، منظورشان اشاره تمسخرآمیز به همین وقفنامه جعلی و فضولی و شروط مزخرف آنست. این ورق‌پاره‌ بی‌ارزش یکی از اسناد مثلا محکم اداره اوقاف بوئین‌زهرا برای تصاحب شش‌دانگ روستای امامزاده علاءالدین است!!! که قاعدتاً مقبول هیچ محکمه‌ای نیست مگر به ضرب زر و زور و تزویر! در این وقفنامه جعلی، ملاعبدالجواد علاوه بر تحمیل خود برای تصرف مطلق در دو دانگ امامزاده، زمینه چنگ‌اندازی به چهاردانگ سادات را هم درج کرده است! یعنی برای بقای مشروعیت ید تصرفی مالکانه سادات، دو شرط خطرناک «حضور» و «حیات» را قید کرده است!! این شروط خطرناک، بهانه‌ای شده است برای شیاطین محلی جهت آزار و اذیت و حتی قتل سادات تا «عدم حضور و عدم حیات» آنان رقم خورده و مایملک آنان هم بتعبیر امام خمینی‌ره «لوطی‌خور» شود! علی‌ای‌حالٍ؛ این وقفنامه جعلی و اختلاس‌نامه را باید «لوطی‌خورنامه» رندانه نامید و اگر رسماً ابطال نشود، کماکان جان و نسل سادات پیوسته در معرض خطر جانی قرار خواهد داشت. بنابراین لازمست کلیه سادات حسینی و موسوی، هرچه زودتر رسماً خواستار ابطال این وقفنامه‌های جعلی و خطرناک بشوند وگرنه نه تنها فدک آنان در معرض چنگ‌اندازی شیاطین خواهد بود بلکه جان و نسل‌شان هم دائما در معرض تهدید و تحدید خواهد بود. بنده در نامه‌های خود در بهار ۱۴۰۱ به ریاست «سازمان اوقاف و امور خیریه» (شرّیه؟!) بصورت مستدل، خواستار ابطال این وقفنامه‌های جعلی و فضولی شدم ولیکن متأسفانه در سلسله مراتب این سازمان مسبوق به لوطی‌خوری، هیچ‌گونه ترتیب‌اثری داده نشد و لذا ضرورت دارد، کلیه سادات از طریق دادگاه، نسبت به ابطال آن‌ها اقدام عاجل بعمل آورند. الا لعنة‌الله علی القوم الظالمین سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان‌ماه ۱۴۰۱
متن مشترک وقفنامه‌های جعلی و فضولی ملاعبدالجواد (۱۲۹۷ قمری) که در اداره اوقاف قزوین تایپ شده است. این تنها مدرک موجود روستای امامزاده علاءالدین در پرونده اداره اوقاف بوئین‌زهرا است و مابقی اسناد و مدارک آن به سرقت رفته است! اداره اوقاف با استناد به این متن جعلی و قلابی راه اختلاس ملاعبدالجواد دو قرن پیش را پیشه امروز خود کرده است تا ثابت نماید «دزد بالای دزد» زیاد است!!! ابطال این متن خطرناک بأیّ‌نحوٍکانَ که در غیبت ناشی از فوت واقفین؛ مرحومان مغفوران تنظیم شده، باید در اولین دستورکار سادات حسینی و موسوی و امین موقوفه باشد. وقفنامه مثلا اصلی را هم بزودی به اشتراک خواهم گذاشت ان‌شاءالله ضمیمه پیام شماره 09 به نشانی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/33 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/41 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/46