eitaa logo
کانال سید علاءالدین
67 دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
15 فایل
اطلاع‌رسانی در امور روستای امام‌زاده علاءالدین و انجام هماهنگی‌های محلی برای پیشبرد اهداف متعالی اهالی محترم و معزز و...
مشاهده در ایتا
دانلود
مجید نانکلی، برادر این شهید (مهدی نانکلی) است که در یک سانحه رانندگی به هنگام تظاهرات ضدشاهنشاهی به شهادت رسیده و لذا آقای نانکلی، در زمره خانواده معزز شهداء انقلاب اسلامی، به شمار می‌رود و بالتبع قابل احترام! ولیکن چرا باید بجای اثبات موقوفه بودن همان میزان ادعائی خودش (یک‌پنجم از یک‌دانگ از شش‌دانگ روستا) متوسل به ۹ دروغ برای فریب دادگاه بشود و علیه اموات اهالی شکایت نماید؟! وی جواب برادر شهیدش را چه خواهد داد؟! و یا اینکه آیا نظام جمهوری اسلامی ایران از وی خواسته که خود را به روشهای کثیفی آلوده کند که معلوم نیست برای دنیا و آخرت او کمترین فایده‌ای داشته باشد؟!!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۰۷): ادامه جوابیه بنده به اخوی؛ (بخش شش): و اما دو منظر مد نظر؛ ۴/۱- علت مخالفت نانکلی‌های درونی با اقدامات عمرانی شما (در موضوع تأمین آب و برق و تلفن و...) چه بود؟! در ریشه‌یابی آن به چه مطلبی رسیدید؟ آیا غیر از «حسادت و عقده» قدیمی برخی از اهالی، چیز دیگری هم بود؟! که به زعم شما قابل مبارزه نیست! قبول!! ولیکن آیا قابل افشاگری هم نیست؟! بنده برعکس جنابعالی معتقدم که باید رسوا شوند ولو اینکه هزینه‌هایی هم برای ما داشته باشد! و اگر معتقدید که اهالی همه‌چیز را می‌دانند اما نه تنها جرأت مبارزه با آن‌ها را ندارند! بلکه در صف‌کشی آن‌ها علیه ما (و در واقع علیه خودشان) هستند! نوبت می‌رسد به اینکه به حال چنین جماعتی باید خندید یا گریست؟! (عجالتا که آن‌ها به نوشته‌های من می‌خندن!!) وارونگی تا این حد!!! گویا یادتان رفته زمانی را که با هزار دوندگی موفق شدی یک خط تلفن به روستا بیاوری و چگونه اهالی ساده‌دل را ترسانیده بودند که مبادا به تلفن دست بزنید! استاندارد نیست! در جا با برق‌گرفتگی خشک می‌شوید و...!! نه برای آنکه صرفا به ریش اهالی بخندن، بلکه برای بی‌ارزش و حتی خطرناک نشان دادن خدمت شما! بنابراین نانکلی هم که سرنگون شود، آیا این عقده کهنه و سیاه‌نمائی بعضی‌ها هم سرنگون خواهد شد؟! آیا مقصر ناچیز و بی‌ارزش جلوه دادن زحمات و خدمات شایان شما و حتی خرابکارانه نامیدن آن‌ها توسط افراد معلوم‌الحال هم نانکلی است؟! اگر اهالی در بوئین‌زهرا یک عدد نانکلی دارند در بیخ گوش خودشان حداقل ۱۳ تا نانکلی که پیوسته مشغول فتنه‌گری هستند و وای بحال کسی که بخواهد چهره واقعی و کثیف آن‌ها را افشاء کند که سکه یک پول سیاهش خواهند کرد!! بنده کم‌و بیش بر این مسائل هم وقوف داشته و دارم ولیکن چه کنم که؛ آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال، بنام من دیوانه زدند!! ۴/۲- منظر دوم؛ نگاه سرمایه‌گذار است. آیا او چنین جماعتی را مشتی باج‌گیر سر گردنه تلقی نخواهد کرد؟! و قید سرمایه‌گذاری را نخواهد زد؟! حداقل جنابعالی نمی‌توانی انکار کنی که این علف‌هرزها هم از جدی‌ترین موانع جلب سرمایه‌گذاری در اینجا هستند ولو اینکه به نفع خودشان هم باشد! شما مکرراً افتخار می‌کنید که به هیچ‌کسی باج ندادید (بنده هم مثل شما متولد سال ببر هستم و تاکنون به احدی باج نداده‌ام) ولیکن در نهایت چه کسی غصه خورد و سکته کرد و بی‌حوصله شد؟! سرمایه‌گذار هرگز تا آنجا پای کار نخواهد ماند که غصه بخورد و سکته کند و.. بلکه در همان گام اول فریاد خواهد زد؛ خر ما از کرّه‌گی دم نداشت و شتر دیدی ندیدی! الفرار و الفرار!! بنابراین نانکلی‌های درونی، نه تنها از نانکلی‌های بیرونی، کم‌خطرتر نیستند بلکه بدترند. در مواجهه با این‌ها بنده اگر مسیر بهتری را سراغ داشتم، این روش فعلی (نوشتن و نوشتن و...) را پیشه نمی‌کردم! بنده حتی نگرانم، نانکلی به هر علتی که عزل شود، این جماعت برکناری او را به من نسبت داده و با همین پیراهن عثمان (جسارت به خانواده شهید و لذا حمایت از خانواده شهدای عزیز)، حتی به بهانه محکومیت اختلاف‌افکنی بین اهالی و اوقاف و خانواده شهداء وو..، دیگر برای من حیثیتی باقی نگذارند! به همین علته که اصرار دارم، شکایت علیه نانکلی را خود اهالی انجام بدهند وگرنه فردای روزگار، ممکنست، خیابان اصلی روستا را بنام «شهید نانکلی» نامگذاری کرده و عبور مرا از آن ممنوع سازند! و عجیبه که تا حالا این کار را نکرده‌اند! ۵) از آب و اوقاف گذشته، اجرای هر طرح اقتصادی، نیازمند زمین مناسب است. فرضا یکی از ایده‌های قدیمی من بمنظور جلب گردشگری جهانی، نصب تله‌کابین و تله‌سی‌یژ از روی تپه قرینلری تا قله جهانگاه بود که حتی اگر اوقاف و اهالی هم اجازه بدهند و همکاری هم بکنند (حداقل بخاطر سود هنگفتی که عایدشان خواهد کرد) تازه مانع و خوان چهارم را در پیش داریم! «سازمان جنگل‌ها و مراتع» هم اخیراً موفق شده بخش قابل توجهی از پلاک ۱۱۷ را تصاحب کند که طبق تحقیقات آقاسعید، با شش‌دانگ امامزاده هم تلاقی دارد! و اوقاف (بعنوان مدعی شش‌دانگ) نه تنها با تصرفات آن سازمان مقابله‌ای نکرده است (که قانوناً هم نمی‌توانست!) حتی به اهالی هم اطلاعی نداده است تا شاید ما خودمان بخواهیم و بتوانیم مقابله‌ای بکنیم! در هر حال یکی از آقابالاسرهای این روستا، سازمان مذکور است که قاعدتاً برای سرمایه‌گذار اصلا دلچسب نیست. ۶) از همه اینها گذشته، بیشترین زمین‌های روستا در اختیار چه کسانی است؟ آیا اجازه می‌دهند که سرمایه‌گذار آورده و طرحی را به اجراء در آوریم که به درد همه اهالی بخورد؟! با توجه به شناختی که من از این جماعت پیدا کردم، بسیار بعید است! مگر آنکه خودشان بخواهند و بتوانند جلب سرمایه بکنند که اگر می‌توانستند تاکنون این کار را کرده بودند. یک.. ..ادامه دارد حسینی منتظر بهمن۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۰۸): تذکرات و اصلاحات: ۱) قله پشت کوه قوزی، «سویوت‌لو» نامیده می‌شود نه جهانگاه! ضمنا دره پهن پشت قله بلند سویوتلو، «جنگ‌گاه» (جنگاه) نامیده می‌شود. از بابت این بی‌دقتی در گزارش اسامی جغرافیایی محل، عذرخواهی می‌کنم. ۲) مرحوم حاج‌یوسف‌آقا را در پیام ۱۰۳ خود «بصیرتر» از همه نسبت به حیثیت و منافع سادات، قلمداد کردم و «صریح‌تر» را هم باید بر آن می‌افزودم که از قلمم افتاده بود ولو اینکه فن بیان خاصی داشت. خدا رحمتش کند. الآن هم که مدیران متخلف اوقاف بصورت غیرقانونی و نامتعارف و نامشروع قصد تعرض به «حریم حیثیتی و حریم مالکیتی» را دنبال می‌کنند و هم‌زمان تعدادی از اهالی با آن‌ها نرد عشق می‌بازند، نیازمند اشخاصی هستیم که نسبت به صحنه هم بصیر باشند و هم صریح و تا زمانی که چنین اشخاصی پای به عرصه نگذارند، بنده ناقابل ناچارم ادای آدم‌های بصیر و صریح را در آورم تا شاید اجانب و اذناب آن‌ها در هجمه ناجوانمردانه خود ترمز خود را هم فراموش نکنند! کافیست فقط یک نفر بی‌محابا و بی‌مهابا پای به میدان بگذارد، بلافاصله خواهید دید که طبق معمول سابق به گوشه‌نشینی خود باز خواهم گشت. ۳) سؤال می‌شود که مدارک مربوط به شکوائیه علیه نانکلی اوقاف، را چگونه به من برسانند؟! و تاکنون چند نفر از بازماندگان ۱۸ متشاکی نانکلی مدارکشان (گواهی فوت و گواهی انحصار ورثه و...) را به من داده‌اند؟! باید عرض کنم: قرار نبوده چیزی به دست من برسد. من فقط اطلاع‌رسانی کردم. حال هر کسی که از بازماندگان آن ۱۸ نفر هستند در صورت تمایل می‌توانند به دادگاه و پرونده ذی‌ربط ورود کنند که برای ورود (با عنوان حقوقی «شخص ثالث») نیازمند گواهی رسمی انحصار ورثه هستند (دادگاه مطالبه خواهد کرد) در غیر اینصورت برای آن مرحومان (اگر به دادگاه ثابت نشود که فوت کرده‌اند) بصورت غیابی حکم صادر خواهد شد. نقش من فقط اطلاع‌رسانی قضیه است نه بیشتر. هر کسی دوست دارد برود و از حق اجدادی خودش دفاع کند. من شخصا (که در شش‌دانگ روستا هیچ زمین بدرد بخوری ندارم) شاید اصلا نخواهم پیگیری کنم. زیرا چیزی از دست نمی‌دهم اما خواهران و برادرانم که در شش‌دانگ امامزاده، قطعاتی دارند، مختارند که بروند یا نروند. به خودشان مربوط است. من صرفا از لحاظ اینکه نانکلی دروغ بافته است (تا دادگاه را علیه سادات فریب دهد!) شاید شرکت کنم. در صورت عدم همراهی اهالی با من و بلکه عدم جلوگیری از توهین‌هائی که مرتبا در گروه شورا به من می‌شود، ممکنست، اهالی را با اوقاف به حال خودشان تنها بگذارم! قصد من از تمام آن پیام‌ها، آگاهی دادن و هوشیار ساختن اهالی به خطراتی است که پیرامون آن‌ها را از درون و بیرون، احاطه کرده است وگرنه قیم هیچ‌کسی نیستم و هر چه کنند به خود کنند. خلایق هر چه لایق! ۴) هفته گذشته که هنگام مراجعه به قزوین و سپس آوج، ناچار شدم سری هم به روستا بزنم و بعد از پنجاه سال، مجددا در کوچه‌های برفی آن قدم زدم. هیچگونه شور و نشاط انسانی مشهود نبود و یاد قدیم افتادم که پشت‌بام‌های روستا (بویژه خانه‌های مهدی‌خولوغلو و حسینعلی‌خولوغلو) معمولاً غلغله‌ای از حضور بچه‌های بازیگوش روستا بود و اهالی از سروصدای آنها یک‌لحظه هم در آسایش نبودند! آن‌زمان نه برقی بود و نه گازی و نه تلفن و آب لوله‌کشی. امروز همه این‌ها هست اما از انسانها و صدای گوسفندها و... خبری نیست! البته نزدیک ده خانوار در روستا بودند که مثل سابق در تکاپوی تأمین آب از چشمه بودند! آب لوله‌کشی گویا یخ زده بود. آن‌ها غیر از مشکل آب، از عدم برف‌روبی معابر روستا هم ناراحت بودند و اینکه چرا هیچکدام از اعضای شورا و دهیار در تکاپوی حل مشکلات زمستانی روستا نیستند!؟ پنجاه سال پیش هرگز فکر نمی‌کردم، اهالی آن، روزی هم مشکلی بنام بیرون بردن ماشین از خانه پیدا کنند! چند تا سگ ولگرد هم دیدم که خیلی بی‌حال دنبال غذا بودند. در حالی که قدیم فقط یک خانواده سگ داشت که معمولاً ناآرام بود و به همین علت هم برای بچه‌ها حکم خانه وحشت داشت! حتی بعضی بزرگ‌ترها هم ترجیح می‌دادند محله را دور بزنند تا مبادا از فاصله بیست سی متری آن خانه وحشت عبور کنند! البته بزرگترها بعلت نجس دانستن سگ، با آن خانواده دائماً در چالش شرعی و اجتماعی بودند! ۵) اینکه شایع شده، امامزاده مجهز به سیستم لرزه‌نگاری شده و اگر کسی به قصد دست‌یابی به گنج بر زمین کلنگ بکوبد، آژیر مربوطه در پاسگاه انتظامی محل به صدا در می‌آید، بنظرم دروغین است. زیرا اینهمه ساخت و ساز در حال انجام است. آیا تاکنون کسی دیده که مأموران بریزند به روستا؟! بنابراین گول این شایعات را نخورید و با خیال راحت بروید دفینه‌ها را استخراج کنید و تحویل مراجع ذی‌ربط بدهید تا دیگر کسی بخاطر تصاحب آن‌ها برای اخراج اهالی، نقشه نکشد و مزدورپروری نکند! ..ادامه دارد حسینی منتظر بهمن۱۴۰۱
https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/21 ☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ اولین قسمت از سلسله مقالات «راه طی شده و باقیمانده» که در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۲۰ درج شده است و بطور میانگین، هر دو روز سه پیام به اشتراک گذاشته شده است که البته با احتساب ضمائم آنها می‌شود گفت تقریباً روزی دو پیام به اشتراک گذاشته‌ام. نوشتن هر پیام و تهیه ضمائم آن و نشر و ویرایش آن‌ها، دو ساعت (و بلکه بیشتر) وقت مرا گرفته است. در مجموع؛ برای تأمین محتوای این کانال، روزی پنج ساعت، صلواتی کار کرده‌ام! امیدوارم، اهالی محترم هم روزی پنج دقیقه از وقت خود را به مطالعه دقیق و دنباله‌دار آن بگذرانند. در صورت تمایل برای بازنشر پیام‌های این کانال، حتماً پیامهای داخل خود کانال را مستقیماً فوروارد کنید. زیرا مطالب کانال هر از چند گاهی به روزرسانی شده و بعضی خطاهای رخ داده در تنظیم جملات، اصلاح و ویرایش شده‌اند. چنانچه کسی، پیامی را به شما نشان داد که به کانال بنده نسبت می‌دهد، حتماً نشانی بالای پیام را بزنید تا به این کانال وارد شده و اصل پیام را در کانال ملاحظه کنید وگرنه پیامهای بیرونی ممکنست جعلی و دستکاری شده باشد. حتی در لینک کانال هم دقت کنید، به بیراهه نروید. چنانکه شورای روستا در مقطعی، با دستکاری شیطنت‌آمیز آدرس کانال، مخاطبین پخمه خود را مدتی به گمراهی کشاند! در مطالعه پیام‌های این کانال حتماً به شماره قسمت هر پیام دقت کنید تا توالی مطالعات شما به ترتیب شماره حفظ شده و پیش برود. زیرا قریب باتفاق پیام‌ها، سریالی بوده و پیامد قسمت‌های قبلی، معنی‌دار هستند وگرنه ممکنست گرفتار پراکنده‌خوانی شده و به قضاوت‌های اشتباه دچار شوید که باعث سوءتفاهماتی گردد. ضمنا چنانچه از این طریق به پیام اول کانال دسترسی پیدا کنید، ممکنست با مفقودی تعدادی از پیامها مواجه شوید! در اینصورت ناچارید از کانال خارج شده و دوباره وارد شوید ولیکن اینبار با جابجائی دستی پیام‌ها (یکی یکی) از آخر به اول بروید. در اینصورت که بدون پرش جابجا می‌شوید، بعید است پیامی از قلم بیافتد. موفق باشید. 🙏🌹✌️😍 «کانال» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 اصل پیامهای بنده در این کانال ☝️ به اشتراک گذاشته می‌شوند ولیکن برای گفتگو پیرامون محتوای کانال می‌توانید وارد گروه 👇 بشوید: «گروه» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۰۹): ادامه تذکرات و اصلاحات: ۶) جهت اطلاع از وضعیت پرونده شکایت تجدیدنظر نانکلی علیه سادات و هماهنگی‌های نحوه ورود به پرونده و جلسه رسیدگی دادگاه، لطفا با ۰۲۸۳۴۶۲۲۳۷۷ (داخلی‌های ۱۲۳/۱۱۴/۱۱۷) دادگاه آوج (آقای کریمی) تماس بگیرید. دیروز از فرط إشغال بودن شماره مذکور متاسفانه بنده در ساعات اداری موفق به تماس نشدم ولیکن شنبه (۱۴۰۱/۱۱/۸) همه باید پیگیر باشیم تا بتوانیم بموقع و مؤثر وارد پرونده بشویم ان‌شاءالله ۷) نانکلی‌های درونی (حدود ۱۳ نفری که تاکنون شناسائی شده‌اند از جمله خرس‌خاله‌هائی از حسینی‌ها و موسوی‌ها!) در حال آماده شدن برای برپائی جشن پیروزی نانکلی بیرونی در غلبه بر سادات روستا (فقط بمنظور رو کم کنی بنده؟!) شده بودند و گردوهای خود را ردیف کرده بودند که با دُمِ‌شان آن‌ها را بشکنند که خدای سادات در غفلت سادات، اراده فرمود تا «دعوای نانکلی» (مبنی بر تهمت موقوفه‌خواری به اجداد اهالی) در دادگاه بدوی محکوم به ابطال گردد تا اهالی هم مراتب شکر آنرا بجای آورند. حال زنگوله‌های نانکلی (بویژه گوشواره‌های آن) در عزای گردوشکستن خود نشسته‌اند! توصیه می‌شود دست به دامن آ.سعید بشوند که در زمینه لوازم خانگی تبحر دارد و قطعا می‌تواند دستگاههای گردوشکنی مناسبی را وارد روستا نماید تا گردوها بلاتکلیف نمانند! و چنانچه حکم دادگاه، برعکس می‌شد و نانکلی پیروز می‌گشت، خدا می‌داند چه «بساطی از شماتت» برپا می‌گشت و مزدوران بی‌جیره و باجیره نانکلی چه ترقصی به راه می‌انداختند! ۸) بعضی از جُهّال مُغرض که به مرض جهالت یا غرض لجاجت گرفتارند، تصور می‌کنند و بعضاً به دیگران هم القاء می‌کنند که بنده در برابر «نمایندگان منتخب اهالی» (ولو اینکه انتخابشان غلط بوده) صف‌آرائی کرده‌ام! چنانکه، یکی از خرس‌خاله‌های اهالی خطاب به بنده نوشته: «با کدام مسلکی ... نسبت به منتخبین مردم بی حرمتی میکنید چه انتخاب صحیح باشد و یا غلط»؟! و در ادامه پیام سرگشاده خود، خطاب به شورای روستا نوشته «ما شما را به نمایندگی انتخاب کردیم که [کارها] درست شود» (منظورش کارهائی است که باید شورا درست می‌کرده و نکرده است) و.. و اما مغلطه این قسمت از پیام کجاست؟ همچنانکه بنده قبلاً و مکرراً نوشته بودم «هر کسی در هر جای‌گاهی (حتی اگر برادر و برادرزاده یا خواهرزاده‌های عزیزم باشند)، چنانچه در مسیر ضدیت با اهالی و نرد عشق باختن به امثال نانکلی (که بی‌شرمانه دنبال ذلت اهالی هستند!) قرار گیرند، بدیهی‌ست، از جایگاه و حرمت خود خارج گشته و در معرض حملات بنده و سایر اهالی قرار گرفته‌اند»، هنوز هم بر همان مدار هستم. شما شورائی را انتخاب کردید که کار درست انجام دهد. حال که (طبق ارزشیابی اهالی) نه تنها کار درست انجام نداده‌اند بلکه کاری هم اگر انجام داده‌اند با نادرستی بوده که اصلا دعوای من نه رسیدگی به اینست که آیا کار درست را انجام داده‌اند و نه پرداختن به اینکه آن‌ها را بد و گران و نادرست انجام داده‌اند! که این مسائل به خود اهالی بویژه آن‌ها که به ایشان رأی داده‌اند، مربو‌ط‌تر است. و یا اینکه چه کسانی در انتخابات ذی‌ربط شرکت کرده یا نکرده‌اند و چگونه شرکت کرده‌اند و چرا شرکت نکرده‌اند هم موضوع دعوای بنده نبوده و نیست. ولیکن وقتی تبدیل می‌گردند به ملعبه و مزدور کسانی که نسبت به اهالی، نظر سوء آشکاری دارند، دیگر خودشان به دست خودشان، هیچ حرمتی برای خود و موکلین خود باقی نگذاشته‌اند. ستون پنجم دشمن بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌ای محکوم به افشاگری و رسواسازی و تخریب است. سقف آن کتک زدن و با خواری و ذلت از روستا بیرون راندن است و کف آن نثار عناوینی که سزامند آن هستند و من فعلا به کف آن اکتفاء کرده‌ام! بنابراین «نیت صحیح، خوب و صالح اهالی»، توجیه‌گر «عملکرد غلط، بد و طالح شورا» نیست. لطفا در پشت آن نیت ارزشمند سنگر نگیرید که نقش بر آب است! «توجیه خیانت خائنین» و اصرار بر تداوم آن، خود خیانتی دیگر در حق اهالی است. قیاس این مسئله، با سیاست تحمل دولتمردان توسط مقام معظم ولایت، قیاس مع‌الفارق است و این را بنده بعنوان یک فعال سیاسی (دبیرکل جبهه حامیان ولایت، عضو خانه احزاب کشور و سابقه ۴۶ سال فعالیت سیاسی) عرض می‌کنم. اخوی هم اوائل می‌گفتند: «کوبیدن شورا، کوبیدن غیرمستقیم من هم است! زیرا در پیروزی آن‌ها نقش مؤثری داشتم!» جسارتاً به ایشان هم عرض کردم؛ بهتره بجای تداوم حمایت از ایشان و مخالفت با بنده، از اهالی عذرخواهی کنید که توصیه شما اشتباه بوده است و بنده با شما هم تعارفی ندارم و اگر بخواهید از شورا حمایت کنید، از نقادی من بی‌نصیب نخواهید ماند. من با هیچ خائنی کنار نخواهم آمد و هر کسی هم که در صف حمایت از این‌ها قرار بگیرد، از نقادی قلم من ایمن نخواهد بود! لطفاً مسائل را در هم نیامیزید. ..ادامه دارد. حسینی منتظر بهمن۱۴۰۱
از پیام‌های دریافتی؛ (این نامه سرگشاده تحت عنوان دلنوشته، به قلم آ.سیدکاظم موسوی در گروههای مجازی روستا به اشتراک گذاشته شده است)👇: بسمه تعالی فصل اول دلنوشته: سلام و عرض ادب و احترام خدمت تک تک اهالی محترم روستای باصفا و دوست داشتنی امامزاده علاءالدین (ع) دلنوشته ای تقدیم به اهالی‌: عزیزان آنچه که از آن می ترسیدیم به سرمان آمد نفاق اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ ،الفاظ غیر اخلاقی و ... دلنوشته خود را دردو متن تقدیم اهالی می نمایم. الف) مقالات و مکتوبات آقای سید محمد حسینی (منتظر) در فضای مجازی به عنوان راه طی شده ب) در مورد شورای محترم روستا و نمایندگان منتخب و انتظار از آنان الف ) بحث اول :جناب منتظر با معلومات حوزوی و یکی از سادات و با نگارشی خوب و با استعداد در فضای مجازی که طی مقالاتی حدوداً ۱۰۰ مقاله مسلسل وار به نظر خودشان جهت اطلاع رسانی و آگاه کردن اهالی در یک ریل یک طرفه با سرعت در حال روشنگری میباشند و اما چند نکته جناب منتظر شما شاگرد مکتب امام صادق(ع) و به عنوان یک روحانی با کدام مسلکی به اهالی القاب، میت، گوسفند، در خواب ،ترسو، بزدل و... می دهید، دوم نسبت به منتخبین مردم بی حرمتی میکنید چه انتخاب صحیح باشد و یا غلط، شما مگر پیرو رهبر فرزانه انقلاب نیستید، ایشان با تمام قدرت از رای مردم دفاع می کند هرچند شخص نالایقی مثل حسن روحانی باشد، کمی تأمل نمایید اگر واقعاً دلسوز مردم و روستا هستید چرا قبل از انتخابات وارد مباحث نمایندگان نشدید، چرا افراد مد نظر خودتان و یا دلسوز، بی ریا، با تقوا و مومن ،دست پاک و یا باسواد و نخبه برای مردم معرفی نکردید، هرچند اصلاً نبودید ،حتی روز رای گیری که موضع تان برای افراد صالح باشد، و خودتان برای روستایی که دم از آن میزنید رای ندادید و حال با این ادبیات از قبیل خائن، ترسو ،بزدل، جاسوسی ،رشوه گیر، مال مردم خور . که روایت داریم از اهل بیت (ع)که مردم را با القاب بد و لقب جار نزنید ،ما با عقل خود شعور و استدلال خود به نماینده روستا رای دادیم که روستایمان آباد باشد وهمچنین منتقد نیز هستیم( آب، برق ،گاز، آسفالت ،سد و راه) کم کاری و بی تفاوتی را نمی‌پذیریم.... گاه بیانیه میدهید میلیاردها پول می آید، گاه درباره دفینه قلم فرسایی می نمایید، گاه از گذشته سخن می گویید ،به ناحق که فلان شخصی را با چوب و سنگ از روستا فراری دادند، یا در پنجاه سال پیش فلانی در هنگام مدرسه دفتر مشق من را پاره کرد. ودرمورد اوقاف آنچه به ذهن خودتان می آید می گویید و گاهی دعوای دو همسایه را به دین وشیعه و سنی ،کینه یهود با اسلام می کشانید راستی به کجا چنین شتابان مگر رسالت شما این نیست که مردم را به تقوا، برادری ،مهربانی، گذشت، همدلی ،دعوت کنید دو یا سه نفر را دور خود جمع کردی خط میگیری بدون مدرک و دلیل و خود را از همه داناتر می پنداری و به مردم از بالا به پایین نگاه می کنی بر چه اصولی انحلال شورا را جار میزنی با کدام پشتوانه مردمی، تهمت به بردن دفینه میزنی و بر افراد انگ میزنی دل مردم را خالی می کنی که روستای آبا و اجدادی خودتان را از دست می‌دهید و هر آنچه در هر کجا دارید بر باد خواهد رفت، با بد ترین الفاظ و ادبیات از مسئول اوقاف، ثبت ،اداره جات نگارش می‌کنید آیا این راه حل است با جوانی که خانواده‌اش از طرف اهالی و نزدیکان طرد شده‌ است هم مسلک میشوی و یا اشخاصی که زمین مردم را به بهانه‌ ای سد می کنند و نزاع، کمی درنگ کن اخوی دور و برت را نگاه کن در مسیرت با چه کسانی همگام شدی کدام حرکت برای روستا انجام دادی، در کدام امر عمرانی پا پیش گذاشتی، در کدام مراسم در روستا شرکت کردی، در همیاری و همراهی چه مالی و چه جانی کی و کجا شریک بودی، کجا بار از دوش کسی برداشتی، ما از علما و روحانیت انتظار دیگری داریم تورابه جدت کمی تامل کن با این مسیر که میروی همه را بدبین می کنید، به اسلام، روحانیت، نظام و...
از پیام‌های دریافتی؛ (این نامه سرگشاده تحت عنوان دلنوشته، به قلم آ.سیدکاظم موسوی در گروههای مجازی روستا به اشتراک گذاشته شده است)👇: فصل دوم دلنوشته: ب) اما در مورد روستا و نمایندگان شورا، به راستی چرا در پشت فضای مجازیِ آقای منتظر جا زده اید و آن را پیراهن عثمان کرده اید که چه و چه مگر شما وعده های خوب و جذاب قبل انتخابات جهت تبدیل روستا به یکی از بهترین ها نمی دادید پس چه شد نه تنها روستای مان رو به جلو نیست بلکه از روستاهای دیگر عقب مانده ایم این وضع آب است که روزی دو ساعت هم آب نداریم، بله کمبود هست ما شما را به نمایندگی انتخاب کردیم که درست شود اگر دست سازمان آب هست وارد شوید و حق مردم بستانید اگر کسی لوله غیرمجاز دارد اقدام کنید، اگر سد باید ساخته شود و یا تعمیر شود دیگر شماها باید پیگیری کنید و موجب آسایش اهالی شوید، در خیلی جاها روشنایی نداریم برنامه بگذارید با اداره برق، خیابان ومعابرکجا مشکل دارد چرا دنبال نمی کنید برای رفاه مردم آسفالت، سنگ ،شن ریزی و... شما یک مسیر کوتاه روبروی حمام زیر برکه دارید یک ساله مثلاً کار انجام می دهید و هنوز مرتب نشده چرا؟ برادران؛ روستای ما جدا از اهالی خوب و عالی صاحب یکی از نادرترین بناهای تاریخی و قدیمی، و یکی از نوادگان معصوم(ع) می باشد که با تمام روستاهای استان قابل قیاس نیست که به برکت این امامزاده واجب التعظیم باید تمام اداره جات ، سازمان ها را جهت بودجه بیشتر، امکانات بهتر، که فقط ما یک روستا نیستیم بلکه خادم زوار و زیارتگاه هستیم ولی توانمان به قدر یک روستا هست که باید مورد توجه استاندار ،فرماندار ،بخشدار و تمام اداره ها باشند و خدمات بدهند و این به ذکاوت، هوش و مدیریت شورای محترم است که به وعده ها عمل کنند و ماهیانه جلسه ای تشکیل دهند که همه اهالی شرکت کنند که هم دیداری با هم داشته باشند و هم گزارش کاردهند و به پیشنهاد ها و انتقادها توجه کنند و با راهنمایی اهالی راه راطی کنند، مگر می‌شود با این بارگاه با عظمت از خیلی از روستاهای دیگر عقب بمانیم و باز هم تکرار می کنم ما یک خانواده هستیم و همه با هم؛ سادات و غیر سادات فرق نمی کند، سادات چقدر از غیر سادات عروس گرفتن و یا غیر سادات از خانواده ی سادات داماد، همه باهم فامیلیم یعنی یک خانواده یعنی امامزاده‌ایی خدا نگذرد از کسانی که میانِ ما نفاق و تفرقه می‌اندازند بله اختلاف سلیقه داریم ولی یک خانواده هستیم و نکته آخر شورای محترم ادعا دارد کسانی وجه شارژ را پرداخت نمی کنند و از بزرگترها، ریش سفید ها می خواهند که بروند و از آنها وصول کنند، جنابان شما مسئول هستید اگر آن اشخاص خدای نکرده به بزرگترها بی حرمتی کنند و بگویند شما چه کاره هستید می دانید یعنی چه؟ پس اجالتا فقط جهت راهنمایی و تجربه از آنها استفاده کنید زیرا آنان آبروی روستا هستند و خود شما با مسئولیت تان از طرق مختلف و وادار نمودن آنها به پرداخت شارژ بپردازید و اما در رابطه با ملک روستای امامزاده علاءالدین(ع) طبق مدارک و شواهد و اطلاعات سینه به سینه از بزرگترها ملک امامزاده وقف است دو دانگ برای امامزاده دو دانگ سادات حسینی دودانگه سادات موسوی، سادات مالک خاص هستند، و ناظر طبق قانون، اوقاف میباشد. و دو دانگ امامزاده صاحب ملک خود امام زاده است کل کسانی که در زمین های امامزاده از قدیم اولاد به اولاد زحمت کشیده، آباد کردن، درخت کاشتند ، زراعت کردند نه به عنوان مستاجر بلکه به عنوان سرقفلی دار هستند و سالیانه بابت مقدار چیزی که در دست آنها است باید به صاحب ملک اجاره بپردازند طبق روز وسال، نه اجحافی، نه حقی ،را ناحق کردن که ناظر اوقاف است البته به نظر بنده باید یک هیت امنای ٕقوی، باسواد ،با تقوا، آشنا به امور به همراه اعضای شورا و یکی دو نفر بزرگتر با تجربه و نماینده اوقاف مسائل را بررسی و عمل نمایند و مسائل اداری درصدی از درآمد (تقریباً فکر کنم ۸٪ است ) برداشت کنند و مابقی جهت حفظ و نگهداری و آبادانی روستا و دو دانگ هزینه شود در خاتمه از همه عزیزان و هم شهریان تقاضا دارم چون گذشتگان خود بدون تهمت افترا با همدلی در کنار یکدیگر جهت آبادانی و سرافرازی روستایمان کوشا باشیم و چون همیشه اصرار دارم نفاق و دودستگی نباشد اینجانب جهت یکپارچگی روستا وعدم اختلاف اهالی از گروه موسوم به کانال سید علاءالدین ،،و گروه سید علاءالدین بیرون میروم و آرزوی سلامتی و تندرستی برای تک‌تک اهالی از خداوند متعال خواستارم. خادم شما اهالی :سید کاظم موسوی در ضمن از کلیه اهالی صمیمانه خواستارم پس از مطالعه دو متن بالا نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنند و خطاهای اینجانب را گوشزد کنید *یاعلی*
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۰): ادامه تذکرات و اصلاحات: ۹) در پیام ۱۰۴ خود دو بار از کلمه «مَلَاء» استفاده کرده‌ام که ظاهراً برای بعضی از اهالی، نامأنوس است! لذا برخی از اعضاء می‌پرسند؛ منظورتان کدام «مُلاّ» است؟! چون از نسل جدید سادات روستا (دو نفر از حسینی‌ها و دو نفر از موسوی‌ها) هم دنبال مُلاّ شدن رفته‌اند و شما هم قبلاً از دو ملاّ (ملاعبدالجواد و ملاکاظم) اسم برده‌اید. منظور شما کدامیک از آنهاست؟ باز هم باید گفت؛ امان از بی‌دقتی‌ها! «مَلَاء» با «مُلاّٰ» فرق دارد. البته بعضی از مُلاّها می‌توانند مَلاء هم باشند ولیکن الزاماً هر مَلَاءی، مُلاّ نیست. مَلاء به کسانی گفته می‌شود که در جامعه، چشم‌پر کن جماعت هستند. اما مُلاّ به کسی گفته می‌شود که متنی را به کاتبین املاء می‌کند. معادل انگلیسی املاء، دیکته است و دیکته کننده را دیکتاتور می‌نامند. املاء یک کلمه عربی است و املاء کننده را مُلاّ می‌نامند. بنابراین در لغت، مُلاّ و دیکتاتور مفهوم یکسانی دارند ولیکن در ادبیات سیاسی، تفاوت مفهومی کاملا متمایزی دارند. دیکتاتور در زبان سیاسیون به کسی اطلاق می‌شود که به همه مردم (اعم از عوام و خواص) زورگوئی کرده و بدون منطق قابل فهم عامه و خاصه، قلدری می‌کند. اما ملاّ به عالم دینی اطلاق می‌شود که مکلف به بیان و تبیین بایدها و نبایدهای شرعی مردمان است. بنابراین در ادبیات سیاسی ما ایرانیان مفهوم ملاّ و دیکتاتور، همسان نیست و صرفا برخی غرب‌زده‌ها از این ترادف، سوءاستفاده کرده و ذهن دانشجوهای کم‌پژوهش را مشوش می‌سازند. و اما ملاء که معمولاً با مترف/مترفین به کار می‌رود، اصطلاحی قرآنی است و اشاره به طبقه حاکمه می‌کند. «مَلاء اعلی» در قرآن اشاره به ملائکه‌ای دارد که بر عالم شهود، حاکمیت دارند. با فوت بزرگی، می‌گویند به ملاء اعلی پیوست. ملاء؛ معنی پُر و مالامال بودن هم می‌دهد. خدا در قرآن فرمود؛ جهنم را از گنهکاران، پر خواهم ساخت (لاملأنّ جهنم کثیراً من الجنة و الناس اجمعین) ولیکن در ادبیات سیاسی، مَلَاء و مُترف به طبقه اجتماعی خاصی گفته می‌شود که قبل از دیگران، چشم مردم را پر می‌کنند. زودتر از بقیه به چشم می‌آیند. «مَلاء عام»؛ جلوی چشم مردم در تعریف کلمات مذکور، مطلب جالبی دیدم در سایت حضرت آقا: «آیه‌ شریفه‌ ۴۵ از سوره‌ کریمه‌ واقعه، به مفهوم «ثروتمند و قدرتمند سرکش» که «به خود واگذاشته شده و آنچه بخواهد می‌کند و از وى جلوگیرى نمی‌شود» اشاره می‌کند. این مفهوم «مترف» تالی مفهومی بود که امام خمینی رحمة‌الله‌علیه به‌عنوان «مرفهین بی‌درد» مورد استعمال گسترده قرار می‌دادند و از آن برای شکل دادن به نحوی نقد اجتماعی، استفاده‌ حکیمانه‌ کرده بودند.» البته شاید این کلمه برای عوام‌الناس، نامأنوس باشد ولیکن از کلیدواژه‌های مکرر دکتر شریعتی (جامعه‌شناس اسلامی) بوده و لذا برای خوانندگان آثار آن‌شهید، کاملا آشناست و از آنجا که در هنگام تحریر آن مقاله، تمرکز بنده به جوابگوئی آ.سیدمیرشجاع بود و با توجه به اینکه ایشان، از سمپات‌های دکتر بوده و هستند، بنده هم ناخواسته متناسب با «گنجینه لغات» و مهندسی ذهن ایشان، از این کلمه استفاده کردم. در هر حال اگر، موجبات تشویشات ذهنی کسی یا کسانی گردیده، عذرخواهی می‌کنم. منظور بنده از «ملاء» همان ۱۳ نفر نانکلی درونی روستا هستند که ذهن اهالی را تسخیر کرده‌اند و در مقابل حقیر و سادات و بلکه کل اهالی، گارد مقابله در حد مقاتله بسته‌اند!! ۱۰) یادمه در مراسمی، عده‌ای اطراف حاج‌محمدتقی را گرفته بودند و او سؤال می‌کرد که «جوان» را در یک کلمه تعریف کنند و لذا بازار کلمه‌پرانی داغ بود و او هیچکدام از جواب‌ها را تعریف مناسبی برای جوان، قبول نمی‌کرد! تا اینکه حضار از تکاپو فرومانده و نهایتا خود او گفت: بهترین تعریف از جوان، إشَّک است! جوان یعنی إشَّک (خر، گوش‌مخملی، اُلاغ/اُلاق)! و من مدت‌ها ذهنم مشغول بود که چرا حاجی، جوان را درازگوش فرض می‌کند؟!! در همان‌روزها برای یک کاری از میدان هفتم تیر وارد خ. قائم مقام شده و بسمت بالا می‌رفتم که ناگهان با دیدن تابلوئی در آنسوی خیابان، سخت شگفت‌زده شدم! زیرا خیلی درشت نوشته بود؛ اشک. چون عجله داشتم، درنگ نکرده و رفتم و هنگام بازگشت، متوجه شدم نوشته؛ گالری أشک (قدرت پیش‌فرض‌های ذهنی در درک مفاهیم پیرامونی!) همین خوانش خطاکارانه متأثر از ذهنیت مشغول بما هو مشغول، باعث گردید بعد از آن به مسئله خر بودن جوان در نزد حاجی فکر کنم و اینکه چرا ایشان بعنوان یک تاجر بین‌المللی به چنین نتیجه‌ای رسیده است که جوان را یک فروند الاغ می‌بیند؟! در تحلیل آن به این نتیجه می‌رسیدم که لابد نوجوان هم یعنی قودوق (قودوخ)! حال با دیدن پیام‌هایی که از گروه شورا می‌رسد، تدریجاً متوجه می‌شوم که کشف حاجی چندان هم خلاف واقع نبوده است! ..ادامه دارد. حم بهمن۱۴۰۱
مراسم معارفه و تودیع در آوج از راست به چپ: قاضی محمدی (دادگاه آوج) امام جمعه آوج حاج‌آقا موسوی معاون استاندار قزوین (کبیری) فرماندار سابق (حسینخانی) فرماندار جدید (زرگر)
حکم فرماندار جدید آوج در مورخه ۱۴۰۱/۱۰/۲۷ برای آقای وحید زرگر از آقای محمدمهدی اعلائی (استاندار قزوین)
دیدار مسئولین قزوین با امام جمعه آوج
شورای ما خیلی باحاله واقعاً!!! استاندار قزوین روز سه‌شنبه (۱۴۰۱/۱۰/۲۷) حکم فرماندار جدید آوج را صادر کرده است ولیکن روز قبلش (دوشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۶) از فرمانداری آوج با شورای روستای ما تماس می‌گیرند و اطلاع می‌دهند که کذا و کذا و حتی شغل قبلی فرماندار جدید را لازم بوده به شورای امامزاده اطلاع داده شود تا در اطلاع‌رسانی ایشان به مخاطبین‌شان، چیزی از قلم نیفتد! ولیکن اعضای شورا، اطلاع‌رسانی این مطلب (فوری و فوتی از نظر فرمانداری آوج و نه چندان مهم برای شورا!) را موکول می‌کنند به چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ تا مراعات احترامات را کرده باشند که قبل از اطلاع‌رسانی ما (کانال سیدعلاءالدین) پیش‌قدم نشوند!! بنظرم باز هم بوی رنگ می‌آید و گنجشک و قناری و معرکه قودوق‌ها و جوجوق‌ها و...!! فقط نمی‌دانم چرا این رنگ، بوی عوامل طراحی بنر مراسم شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱ فرمانداری آوج را می‌دهد!؟ خدا سایه چنین شورائی را بر سر هوادارانش مستدام بدارد!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۱): ... گروهی که باید آن را ملغمه‌ای از «جوجوق‌ها و قودوق‌ها» فرض کرد وگرنه وِرّاجی‌هایشان، قابل درک نخواهند بود! و وای به روزی که قودوق‌ها بزرگ شوند. روحت شاد حاج‌مَدتقی! عجب برداشت دقیقی داشتی!! چه کسی پاره کرد؟! (بخش اول): برخی از اهالی محترم، نامه سرگشاده آ.سیدکاظم را برای بنده ارسال کرده و خواستار نظر حقیر شده‌اند. عین متن (هر دو سرفصل) ایشان را دیروز در کانال خود به اشتراک گذاشتم همچنانکه نقادی‌های آ.سیدمحمد و آ.سیدمیرشجاع را قبلا به اشتراک گذاشته بودم تا اولا طبق مرسوم همیشگی خودم هیچگاه در «ریل یکطرفه» نتاخته و مخاطبین خود را در آمپاس و اجبار قرار ندهم و بلکه مختار باشند که آزاداندیشانه، گرایش خود را رقم بزنند و هم پاسخگوئی به آن‌ها برای اعضای کانال، مسئله مبهمی نباشد و بدانند که دارم چه متونی را نقادی می‌کنم. کسانی که پیام‌های مسلسل مرا قسمت به قسمت، دنبال می‌کنند، توجه دارند که پاسخ انتقادات قبلی‌ها هنوز ناتمام مانده است و لذا حلاجی نظرات آ.سیدکاظم هم در نوبت پاسخ قرار می‌گیرد. ما ایرانیها عادت داریم، در هنگامه شنیدن بدگوئی‌های غیرمنتظره کسی علیه ما، در قالب ضرب‌المثلی می‌پرسیم؛ «من چه هیزم تری به او فروخته‌ام؟!» (مفهومی از همان فرهنگ شرقی که لابد من مقصر بوده‌ام که اینک او به من تاخته است!) و لذا قبل از بررسی محتوای حمله، شروع می‌کنیم به مرور روابط فی‌مابین تا شاید محتوای هجمه را واقع‌بینانه‌تر تحلیل کنیم! چیزی که عجالتاً می‌توانم بگویم: بنده شناخت کامل و بلکه چندانی از ایشان ندارم. از آنجا که تا حدودی حساسیت‌های نوستالوژیک و دل‌مشغولی به خاطرات گذشته دارم، اولین مقطعی که در باره ایشان در پس ذهن من هست، مربوط به همان زمانی است که «کسی دفتر مشق مرا پاره کرد»! (البته دفتر مشق نبود و کتاب بود و ربطی هم به من نداشت و کتاب آ.سیدمرتضی بود. من در ۷ سالگی مدتی در تهران بودم و وقتی به روستا برگشتم، پسربچه‌های ۷ ساله کلاس اول ابتدایی را گذرانده و وارد ۸ سالگی شده بودند. به همین علت هم من از ۸ سالگی وارد مقطع ابتدائی شدم. در آن ساعتی که از طریق راه نیریج وارد روستا شدم، آقامرتضی را در آستانه امامزاده دیدم که مشغول پاره کردن کتاب فارسی خود و به باد دادن اوراق آن بود! پرسیدم؛ چرا؟! گفت: درسش را خوانده‌ایم و امتحانش را هم داده‌ایم و قبول هم شده‌ایم و دیگه نیازی به این کتاب ندارم. گفتم؛ ای‌کاش نگه می‌داشتی تا من هم آنرا بخوانم و از شماها عقب نمانم! گفت: برو روستای نیریج و ثبت‌نام کن تا خود مدرسه همه کتابهای درسی را بهت بده! بنابراین من یکسال از هم‌سن و سالهای خودم دیرتر وارد مدرسه شدم ولیکن بخاطر آنکه، روان‌خوانی قرآن را در پنج‌سالگی از پدر آموخته بودم و یکی دو ماهی هم که در تهران بودم و لذا با کلمات و جملات زبان فارسی هم مأنوس شده بودم، عقب‌ماندگی‌های خود را سریع جبران کردم! و اما آ.سیدکاظم! (و ما ادریک ما هو!) حدود پنجاه و اندی سال پیش؛ آ.سیدکاظم و برادرش، خیلی با بچه‌های روستا نمی‌جوشیدند! من که معمولاً با مومورتا رفیق‌تر بودم (در بچگی، لکنت زبان داشتم و کلمات را بدرستی نمی‌توانستم بیان کنم! لذا به مرتضی می‌گفتم مومورتا (نومورتا) که خواهرش هم به این علت با من دعوا می‌کرد!) و آقامرتضی و کاظم‌آقا باهم همسایه بودند. روزی من رفتم درب خانه مرحوم آ.سیدصفدر و سِدکاظم را دعوت کردم بیاید با ما بازی کند اما مادر مرحومشان اجازه ندادند و به ترکی گفتند: کاظم هنوز جوجوق است! کلمه «جوجوق» را برای اولین بار (و بلکه آخرین‌بار و فقط هم) از ایشان شنیدم و در گنجینه لغات بنده نبود و معنی آنرا نمی‌دانستم اما پیش خودم فکر کردم لابد منظورش از جوجوق، جوجه کوچک است! لذا گفتم: من قول می‌دم نذارم بچه‌ها اذیتش بکنن! اما او مجددا جوجوق را چند بار تکرار کرد و من ناچار شدم آنجا را ترک کنم. با اینکه خود کاظم، مشتاق بود با ماها بازی کند. طولی هم نکشید که راهی تهران شدند و دیگر ارتباطی نداشتیم تا اینکه شنیدم در روستا بعضویت شورای روستا انتخاب شده است! خوشحال شدم که بالاخره به اصل خود بازگشته است! ولیکن معمولاً مجالی رخ نداد تا بیشتر با هم آشنا شویم. گاهی‌گداری هم شایعاتی بگوشم می‌رسید که در باره وی بدگویی می‌شود ولیکن من کماکان در ذهنم حک شده بود که این جوجه کوچک باید تحت حمایت من باشد! و لذا به آن شایعات چندان اهمیتی نمی‌دادم! (قدرت نوستالوژی در تسخیر ذهن انسان چقدر عجیب است!!) تا اینکه جلسه شورا در شهر ری پیش آمد و ایشان تماسی گرفتند و صحبت ناتمامی داشتیم که ماجرای آنرا قبلاً به اشتراک گذاشتم. اخیراً هم که اطلاعیه مراسم گرامیداشت خواهر مرحوم ایشان را دیدم، در گروه خودم آنرا به اشتراک گذاشتم. آ.سیدسعید هم همانرا بهانه کرد که .. ..ادامه دارد. حسینی منتظر بهمن۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۲): چه کسی پاره کرد؟! (بخش دوم): آ.سیدسعیدموسوی هم همانرا بهانه کرد که بهتره شما هم در مراسم ایشان حضور پیدا کنید! خودش هم زحمت کشید و بعد از ترافیک سنگینی آمد دنبالم و رفتیم بهشت زهرا و تا نشانی قبر را پیدا کنیم دیر شد ولی به دقایق پایانی مراسم رسیدیم. به سعید گفتم؛ من معمولاً نتوانسته‌ام در مراسمات مختلف اهالی شرکت کنم و حال بعنوان «یک فرد زن‌مُرده»، اکراه دارم در اینگونه مراسمات (که معمولاً خانم‌ها هم حضور دارند) شرکت کنم و نگرانم سوءبرداشت‌ بشود! آ.سعید اصرار کرد و گفت: اینجا فرق داره! شما در جلسه شهرری شرکت نکردید و باعث سوءتفاهم شده و به هرحال آ.سیدکاظم از بزرگان موسوی‌هاست و با توجه به مسائلی که پیش آمده و لازمه که همه سادات متحد باشند، حضور شما در این مراسم می‌تواند مغتنم باشد و شاید ایشان هم حرفی برای گفتن داشته باشد و این دیدار می‌تواند بهانه گفتگوئی صمیمانه باشد تا اگر کدورتی هم بوجود آمده برطرف شود و...!! احساس کردم آ.سعید از طرف آ.سیدکاظم مأموریت دارد که به هر زبانی شده مرا به آن مراسم ببرد که من هم چندان سخت نگرفتم و رفتیم ولیکن برخلاف انتظار، چندان تحویل گرفته نشدم! البته داماد ایشان تحویل گرفت و بسیار متعجبانه تکرار کرد که من سالهاست (۱۶ سال؟) داماد آ.سیدکاظم هستم و تقریبا همه اهالی را می‌شناسم ولی تا حالا هیچ شناختی از شما نداشتم و...!! گفتم؛ حق با شماست! بسیاری از اهالی مرا نمی‌شناسند. زیرا معمولاً در جمع آنها متاسفانه نبوده‌ام. ولیکن دورادور کم‌وبیش بر بسیاری از احوال و افراد و جریانات روستا اشرافیت دارم! و در پیامهای خود هم حتی‌الامکان سعی می‌کنم شناختی از خود هم ارائه بدهم تا برای اهالی چندان غریبه نباشم! سیدکاظم هم طی متلکی گفت: ایشان یک پهبادی دارد و از آن بالا همه‌چیز روستا را زیر نظر دارد! علی‌أیُّ‌حالٍ، غیر از این موارد ناچیز، روابط فی‌مابینی سراغ ندارم. تا اینکه تلخ‌نوشته (دل‌نوشته؟!) ایشان را دیدم و پیامدش یک نفری هم پیام بسیار گزنده‌ای فرستاد (که بعدا متوجه شدم از بستگان ایشان است) مبنی بر اینکه، عقده خودستایی داری و از خودت تعریف می‌کنی ووو...!!! که البته بنده کظم‌غیض کردم. (از خودم و معرفی خودم اگر چیزی ننویسم، کماکان غریبه می‌مانم و اگر بنویسم می‌شود خودستائی! حیرانم که چه کنم؟!) در هر حال دلنوشته ایشان را باید به فال نیک گرفت از این لحاظ که بالاخره بنده بعد از ۱۰۰ پیام جورواجور و بعضا تندوتیز توانستم، یخ یکی را آب کنم و به حرف در آورم! فلذا نفس واکنش ایشان را ارزشمند می‌دانم ولیکن قاعدتاً نمی‌توانم از نقادی محتوای آن صرف‌نظر کنم. خصوصاً که سرگشاده است و بالطبع توقع نقادی دارد و خودشان هم در پایان آن مطالبه کرده‌اند که نقادی شوند. (اگرچه با آب شدن یخ وی، تلخ‌نوشته او همزمان باعث شد یک موسوی دیگر به کُما برود! سِدسعید مخش هنوز در هنگه! چه تعریف و تمجیدهائی که از سِدکاظم در نزد من داشت تا مرا به او نزدیک‌تر سازد و ناگهان پاداشی از او گرفت که تا آخر عمرش از یاد نخواهد برد! وی هم متحیر شده که چه هیزم تری به او فروخته است؟!) پاسخگوئی بنده به حملات، به ترتیب ضرورت مباحث است نه بترتیب زمان ابراز آن‌ها ولیکن پاسخ ایشان را هم بزودی تکمیل خواهم کرد. ان‌شاءالله و اما نقد فوتی فوری یکی از فرمایشات جناب آ.سِدکاظم‌خان: خطرناک‌ترین حرف وی، آن قسمته که تصویرسازی بنده از وضعیت خطرناک احتمالی آینده اهالی را، «خالی کردن دل مردم» جلوه می‌دهد! نمی‌دانم چرا ایشان، هشدار مرا خالی کردن دل مردم تلقی کرده است؟! ولیکن توجه اهالی را به خواسته دوم نانکلی در دادخواست وی جلب می‌کنم: ۱) ابطال اسناد سادات ۲) پرداخت خسارات ۳) پرداخت هزینه‌های دادرسی ۴) پرداخت حق‌الزحمه نماینده حقوقی بنظر بنده زیان «پرداخت خسارات» کمتر از زیان «ابطال اسناد» نیست و ای‌بسا (در صورت پیروزی نانکلی مبنی بر اثبات غصب سیصد ساله شش‌دانگ امامزاده توسط سادات و جریمه موقوفه‌خواری نسلاً در نسل آنان) بمراتب سنگین‌تر از اصل مال عودتی باشد. و اگر این جریمه، برای نانکلی، مطلوبیتی نداشت، «پرداخت خسارات» را از دادگاه مطالبه نمی‌کرد. ...ادامه دارد. حسینی منتظر بهمن۱۴۰۱ «گروه» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 نظرات (انتقادی و پیشنهادی) خود را در گروه ارائه بدهید.
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۳): ... در هر حال وظیفه بنده هشدار دادن به اهالی برای جدی گرفتن مقابله با شکایت اوقاف علیه اموات بود و حالا اهالی مختارند که برای خالی نشدن دلشان، هشدار مرا پشم خود هم حساب نکنند! و اگر خدای ناکرده، خواسته ناحق نانکلی به کرسی نشست، لابد جناب آ.سیدکاظم، جوابگوی مشکلات آتی اهالی خواهند بود و به تنهایی قادر به جبران خسارات مربوطه هستند! و لابد اهل چرتکه و حساب و کتاب بوده و (همچنانکه ۸% را درآورده‌اند!)، «جریمه موقوفه‌خواری موهوم ۳۰۰ ساله» را هم می‌توانند در آورند! در اینصورت توصیه می‌کنم اهالی از ایشان تضمین اساسی بگیرند که «پرداخت خسارات» را وی رسماً تقبل می‌کند. در غیر اینصورت بهتر است همچنان جوجوق بمانند و حتی‌الامکان از قودوق‌ها هم فاصله بگیرند! سایر ایرادات ایشان را طی پیامهای بعدی خود، متعاقباً مورد حلاجی و روشنگری قرار خواهم داد. ان‌شآءالله. اطلاعیه فوری امروز جلسه‌ای به ابتکار جوانان امامزاده در موضوع گفتگو پیرامون نحوه مقابله قانونی با خیانت‌های حقوقی اداره اوقاف بوئین‌زهرا علیه اهالی امامزاده علاءالدین، برگزار می‌شود که از ساعت ۱۴:۳۰ شروع شده و لغایت اذان مغرب تداوم خواهد داشت. بنده طبق معمول برنامه جمعه‌های خود، متاسفانه قادر به حضور در آن نیستم. ان‌شاءاله که همه اهالی بتوانند شرکت کنند و مفاد جلسه برای همگان مفید باشد. برای اطلاع از محتوای دستورجلسه و سایر هماهنگی‌های لازمه لطفا با آ.سیدمحمدرضا موسوی (نوه مرحوم آ.سیدموسی حسینی) تماس بگیرید: 09206851355 نشانی محل جلسه: تهران/ میدان سبلان/ خیابان جانبازان غربی/ خیابان ایزدی/ خیابان درزی/ نبش کوچه فتحی/ مسجد النبی(ص) ضمنا اهالی محترم همت کنند و هرچه زودتر گواهی یا استشهادیه فوت ۱۸ متهم اداره اوقاف را به دادگاه آوج ارائه بدهند تا بر دادگاه محترم اثبات شود که شکایت نانکلی، با رویکردی از فریب دادگاه، علیه اموات روستا بوده است که آن مرحومین، نه قادر به دفاع از خود هستند و نه تحویل هر آنچیزی که شاکی بدنبال آنست. قاعدتا پرونده این شکوائیه بعلت شکایت باطله، باید مختومه شود. مگر آنکه نانکلی مجددا بخواهد علیه وراث آن ۱۸ نفر (تقریبا کل اهالی اعم از سادات و غیرسادات) نیز دادخواست بدهد که بنظرم باید پرونده جدیدی تشکیل بدهد و فرزندان و نوادگان آن مرحومان (حدود 500 نفر) را به دادگاه معرفی نماید! فلذا لزومی ندارد بیش از گواهی فوت اموات، اطلاعات بیشتری به دادگاه ارائه بدهید. البته اداره اوقاف می‌تواند از طریق دهیار روستا رسما متقاضی تعداد و اسامی و مشخصات و نشانی ورثه آن ۱۸ نفر بشود (همان کاری که رئیس قبلی اوقاف در سال ۹۵ از دهیار وقت خواسته بود و آ.سیدمیرشجاع هم او را قلاب‌سنگ کرده بود!) ولیکن دهیار هم می‌تواند (همچون رئیس اداره ثبت آوج) طفره رفته و آنرا منوط به درخواست رسمی دادگاه نماید (وگرنه ممکنست برای خودش مشکلاتی را رقم بزند.) البته احتمال دارد که شورای خودفروخته روستا یا امین اوقاف برای خودشیرینی در نزد نانکلی، مشخصات بازماندگان ۱۸ متوفی را ارائه بدهند که لازمست مورد هشدار و تهدید جدی قرار بگیرند و اگر باز هم در حق اهالی خیانت کنند، قاعدتا نباید بدون مجازات بحال خود رها شوند. بنابراین از فردا صرفا به «اثبات وفات اموات» خود اقدام نمائید و حتی لازم نیست گواهی حصر وراثت خود را ارائه بدهید مگر اینکه قاضی پرونده رسما و مستقیما مطالبه کند. می‌ماند شکایت نانکلی علیه بازماندگان ۱۸ متوفی که پیش‌نیاز آن اثبات قانونی موقوفه بودن حتی یک‌وجب از شش‌دانگ روستا است که تا این تاریخ نتوانسته و بعدا هم نخواهد توانست مگر با راهکاری که بنده سراغ دارم که بدون موافقت کلیه اهالی هرگز به آنها ارائه نخواهم داد! موفق باشید. ... ادامه دارد. حسینی منتظر ۷ بهمن ۱۴۰۱ «کانال» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 لطفا اصل پیامها (با آخرین ویرایش) را از کانال بگیرید. «گروه» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 نظرات (انتقادی و پیشنهادی) خود را لطفا در گروه سیدعلاءالدین ☝️ یا گروه ۲۳×۲۳ (هم‌اندیشی سادات میدان) 👇 ارائه بدهید. https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
از پیامهای دریافتی 👇 برای دریافت گواهی فوت، کافیست تا نوادگان و بازماندگان خانواده‌های آن ۱۸ نفر متوفی به یکی از ادارات ثبت احوال زیر مراجعه کنند و با ارائه کد ملی متوفی و مدرک شناسایی خود(کارت ملی) اقدام به دریافت گواهی فوت کنند؛ تعرفه‌ی چاپ این گواهی مبلغ ۱۰ هزار تومان و مدت زمان صدور آن نیز کمتر از ۵ دقیقه می‌باشد.
از پیامهای دریافتی 👇 در مرحله‌ی بعدی و درصورت نیاز، برای دریافت گواهی انحصار وراثت کافیست تا مراحل زیر را دنبال کنید: 1-مراجعه به یکی از مجتمع‌های شورای حل اختلاف در سطح شهر و دریافت فرم‌های استشهادیه محضری برای گواهی انحصار وراثت و جمع آوری مدارک ذکر شده در فرم 2-تکمیل فرم‌های بالا با رعایت نکات زیر: در فرم شماره۱ باید اسم همسر(یا همسرهای) زنده و در عقد دائم متوفی و تمامی فرزندان متوفی اعم از ذکور و اناث بعنوان وارث بر حق تماما ذکر شوند که در غیر اینصورت تخطی از قانون و جرم محسوب می‌شود. در فرم شماره ۲ نیز باید ۳ نفر شهود که غیر از فرزندان ،نوادگان و بستگان متوفی اعم از درجه ۱,۲,۳ باشند ، امضا‌ی‌ خود را بعنوان شاهد و گواه پای استشهادیه با ذکر مشخصات خود درج کنند. 3-مراجعه به دفاتر خدمات الکترونیک قضایی و تنظیم دادخواست گواهی انحصار وراثت با در دست داشتن مدارک و فرم های تکمیل شده‌ی بالا اگر دفتر خدمات قضایی آشنا و کار راه انداز دارید نیازی به اخذ نوبت نیست در غیر اینصورت می‌بایست ابتدا از سامانه‌ی زیر نوبت دریافت کنید و سپس مراجعه کنید نکته‌ی حائز اهمیت این است که شخص یا اشخاص مراجعه کننده برای ارسال دادخواست می‌بایست در سامانه‌ی‌ثنا ثبت‌نام شده باشند در غیر اینصورت می‌بایست حتما هنگام مراجعه به دفاتر قضایی در همانجا ثبت‌نام ‌ثنا انجام بدند \\ثبت‌نام درکمتر از ۱۰ دقیقه و با دریافت هزینه‌ی جزئی در همان دفاتر صورت می‌پذیرد\\ تعرفه‌ی تنظیم دادخواست نیز ۳۰۰ هزار تومان می‌باشد https://nobat.kdke.ir
نامه به دکتر غضنفرآبادی.pdf
101.3K
بعد از بازگشت از آوج و روستا دچار قدری کسالت شده‌ام که هنوز هم ادامه دارد. حتی به قرار ملاقاتی هم که سه‌شنبه با رئیس کمیسیون قضایی مجلس داشتم نتوانستم بروم. ناچاراً نامه کوتاهی در یک صفحه نوشتم و از آ.سیدسعید خواستم ببرد تحویل ایشان بدهد که وی هم بعلت مشغله‌ای که داشت، نتوانست! شرکت دیروزم در جلسه مرقد، حالم را بدتر کرد و حال مشغول معالجاتم اما در هر حال اگر اتفاقی برای بنده افتاد، یک شیر پاک خورده‌ای لطفاً این نامه را به ایشان (حجت‌الاسلام؛ دکتر غضنفرآبادی) برساند. ضمناً ممکنست نتوانم شکایتم در دادگاه آوج علیه نانکلی را حضوراً دنبال کنم ولیکن اهالی نباید این قضیه را بحال خود رها کنند که خدای ناکرده ممکنست دودش به چشم خودتان برود! ارادتمند؛ سیدمحمدحسینی(منتظر) 8 بهمن 1401
متن نامه به رئیس محترم کمیسیون قضائی مجلس 👇 بسمه تعالی حضرت مستطاب؛ حجة‌الاسلام و المسلمین؛ جناب آقای دکتر غضنفرآبادی، دام عزه سلام علیکم بنوبه خودم از شرکت جنابعالی در جلسه روحانیون انقلابی تهران (جامعه وعاظ) و بیانات ارزشمندی که پیرامون جنگ ادراکی، ارائه فرمودید، سپاسگزارم. چنانکه مستحضرید؛ یکی از مشکلات جدی ملت ما، نارسائی‌های مختلفی است که در حوزه قضائیه داریم که بخش تقنینی آن‌ها قاعدتاً متوجه حضرتعالی هم است. تمایل داشتم حضوراً خدمت برسم و مواردی را بعرض برسانم ولیکن علیرغم وقت ملاقاتی که تعیین فرمودید، بعلت کسالت عارضه، توفیق حضور نیافتم اما از باب وعده‌ای که در جلسه مذکور، داده بودم بعنوان نمونه دو مورد از مسائل مد نظر خود را بدینوسیله تقدیم می‌کنم: ۱) ناهوشمندی قوه قضاییه در رسیدگی به پرونده‌هائی که علیه اموات گشوده می‌شود ۲) ناهوشمندی دستگاه قضاء در اطاله دادرسی نظام‌مند بعنوان مثال؛ اداره اوقاف بوئین‌زهرای قزوین علیه ۱۸ تن از اموات روستای امامزاده علاءالدین (واقع در فرمانداری آوج) دادخواست ابطال اسناد کرده است! صرف‌نظر از اینکه برای موقوفه بودن حتی یک وجب از شش‌دانگ روستای مذکور، مدرک قانونی و معتبری ندارد، نحوه انجام شکایت رئیس نابکار آن به گونه‌ای است که متأسفانه دادگاه هم به چنین شکایت بلاوجهی (که کلیه خوانده‌های پرونده، استخوانهایشان هم پوسیده!) رسیدگی کرده است! البته حکم ابطال دعوی، بعلت متوفی بودن خوانده‌ها نبوده بلکه ناشی از نواقص مدارکی پرونده بوده است! فلذا باید قانونی وضع شود که قاضی موظف باشد قبل از ورود به بررسی پرونده‌ها با استعلام از اداره ثبت احوال، در جریان زنده یا مرده بودن طرفین دعوا باشد تا مبادا با صدور حکم علیه مردگان، زمینه هجو نظام را فراهم سازد. بدیهی‌ست که اگر حقی از اشخاصی ضایع شده، باید از طریق ورثه ذی‌ربط دنبال گردد که نیازمند هوشمندی و قانون‌مندی فرآیندهای دادرسی است ولو اینکه این امر موجب تطویل بیشتر دوره رسیدگی به پرونده‌هاست که قاعدتاً با توجه به اتوماسیون دولتی، نمی‌تواند و نباید بیش از یک روز و بلکه یک ساعت باشد. سازمان ثبت احوال باید درگاهی هم برای دسترسی کلیه شعبات قضائی بگشاید البته بنحوی که کارمندان دفاتر شعبات امکان سوء استفاده نداشته باشند. همچنین «اطاله دادرسی» در قوه قضائیه (و بلکه هنگام تداوم اجرائی برخی پرونده‌های محوله در قوه مجریه) متأسفانه فاقد «نظام‌مندی هوشمندانه» است فلذاست که رسیدگی به پرونده‌های کوچک و ختم غائله حتی دهها میلیونی، صدها ماه طول می‌کشد! (نمونه بارز آن؛ پرونده بانو وحیدی‌فر در تهران که از دعوای حدود یکصد میلیون تومانی شروع گردیده و اینک با بیست میلیارد تومان قابل ارزیابی است ولیکن بعد از 17 سال علیرغم حمایتهای جناب خطیب از ایشان در جایگاه رئیس حفاظت قوه قضائیه و وزیر اطلاعات قوه مجریه، و سالها پیگیری بنده بعنوان دبیرکل جبهه حامیان ولایت، هنوز هم بلاتکلیف مانده است! و یا پرونده حدود دویست میلیارد تومانی خانواده باجلوند در قزوین که بعد از 12 سال هنوز اندرخم یک کوچه است!!) آیا بهتر نیست، مجلس محترم شورای اسلامی با ابتکار جنابعالی که ریاست کمیسیون قضایی آنرا بر عهده دارید، طی طرحی به تحقیق، تنظیم، تدوین و تقنین «اطاله نظام‌مند و هوشمند» مبادرت نماید تا طبق آن کلیه دادگاه‌ها موظف شوند (قاعدتا قانون فعلی 45 روزه و 75 روزه برای هر نوع پرونده‌ای! پاسخگوی قضیه نیست)؛ اولاً) هر پرونده‌ای را بمحض گشایش (یا تغییر رویکرد و انضمام الحاقات) طبق آئین‌نامه مصوبی، «تقویم» گردد. آنگاه متناسب با قیمت‌گذاری پرونده‌ها، اقدام به ارجاع آنها به شعبات ذی‌ربط گردد. تبصرة: آئین‌نامه مذکور قاعدتاً بایستی توسط اشخاصی تدوین گردد که صاحبان «دانش، تجربه و خلاقیت» ذی‌ربطی باشند. ثانیاً) بمحض اتمام مهلت (که هر روز باید کنتور داشته باشد و در سامانه ثنا هم رؤیت شود)، چنانچه به مختومه شدن خود نرسیده باشد، به شعبات ویژه‌ای احاله شود تا ضمن برآورد علت/علل اطاله رسیدگی، با اختیارات بیشتری، تعیین تکلیف گردد. حتی مدت رسیدگی این شعبات ویژه هم باید نظام‌مند و دارای تقویم زمانی مشخصی باشد که اگر باز هم افاقه نکرد به کمیسیون مشترکی متشکل از «نمایندگان قوای ثلاثه ملی» (یا مجمع تشخیص مصلحت نظام) ارجاع شود و نهایتا رئیس یکی از قوای اصلی نظام، مکلف به خاتمه دادن به پرونده شود. وگرنه که در منظر ملت و بلکه جهانی، نظامات قضایی و قانونگذاری، فشل و نظام جمهوری اسلامی ایران، ناکارآمد تلقی خواهند شد. با عنایت به دوره‌های چهار ساله مدت خدمت نمایندگان ملت در قوای مقننه و مجریه، چه اشکالی دارد، حداکثر مهلت رسیدگی به هر نوع پرونده‌ای در قوه قضائیه و ختم آن نیز چهار سال تعیین گردد؟! و الامر الیکم و السلام سید محمد حسینی (منتظر) 1401/11/3 09102878607 + 09351327794
انصراف از پیگیری هماهنگی جذب سرمایه‌گذاری از دومین بنیادی که موافقت ضمنی آنرا گرفته بودم ولیکن متاسفانه هیچ زمینه مساعدی برای جذب آن جهت عمران و آبادی روستا نیافتم!
بسمه تعالی *اطلاعیه مهم* *(فراخوان ایده):* ۲۱۲ میلیارد تومان +۴۱ میلیارد تومان +۱۳ میلیارد تومان مبالغی است که برخی مقدمات آن فراهم گشته تا از طرف سه بنیاد خیریه به روستای امامزاده علاءالدین تخصیص یابد ان‌شاءالله. قرار نیست این وجوه به حساب بنده واریز شوند، نهایت دخالت من در این امر معرفی سه گروه هفت نفره (مجموعا ۲۱ نفر از خود اهالی) بعنوان هیئت امناء و هیئت مدیره به آن بنیادهاست به گونه‌ای که قادر به تشکیل کارگروه‌های مناسبی برای اجرای طرح‌های مصوب باشند. (ممکنست پیگیری‌های بنیادی این امور را به نمایندگی «آستان قدس رضوی» در منطقه واگذار کنم و لذا بعد از پایداری و ثبات گروه، مسئول دفتر منطقه‌ای - تنها فرد غیر امامزاده‌ای گروه - را هم به عضویت گروه در خواهم آورد که از ابتدای کار در جریان همه‌چیز و هماهنگی‌های لازمه باشد) پرداخت آنها زمانی صورت خواهد گرفت که ما طرح‌های مناسب و ماندگاری در روستا برای اجراء داشته باشیم. بنده شخصا ایده‌های خوبی دارم (و تاکنون هم الحمدلله بر همین اساس پیش رفته‌ایم) ولیکن مایل نیستم که فقط طرحهای بنده در مصدر قضیه باشند. زیرا احتمال دارد بعضی از اهالی ایده‌های بهتری ارائه بدهند و اصلا هم دوست ندارم فردای روزگار کسی بلند شود که ای‌کاش بجای این طرح، فلان طرح را اجراء می‌کردید! هر کسی هر حرفی دارد لازمست همین حالا بگوید و بعدا بجز همکاری زبانی نگشاید! (یکی از علل تشکیل این گروه هم برای دریافت و بررسی همین ایده‌های نوین اهالی است. فلذا مستدعی است سایر اهالی روستا را هم دعوت به عضویت در این گروه بکنید تا شاید بهترین ایده مناسب و ماندگار - در زمینه‌های مذهبی، فرهنگی، گردشگری، اقتصادی، کشاورزی، باغ‌داری، دام‌داری، آموزشی، اجتماعی و هر آنچه که موجب شکوفائی روستا و اهالی خوب آن گردد - از ذهن یکی از آنها تراوش نماید! زیرا ما نمی‌دانیم واقعا خدا چگونه به ما کمک خواهد کرد؟!) ضمنا قرار است که این بودجه‌ها (غیردولتی) فقط در روستای امامزاده علاءالدین هزینه گردند نه در هیچ جای دیگر. بنابراین به ایده‌هائی از قبیل اینکه؛ ما این پول‌ها را در حساب پس‌انداز یکی از بانکها یا مؤسسات اعتباری بریزیم و سودش را بین اهالی توزیع کنیم، اصلا فکر نکنید! ممکنست پرداخت این مبالغ طول بکشد (و فرضا عمر بنده هم قد ندهد که آنرا ببینم!) ولیکن لازمست ما هرچه زودتر طرح‌ها و ایده‌های آماده‌ای (چکش‌کاری شده‌ای) را همیشه در آستین خود داشته باشیم. *و سخن آخر؛* از تقدیم پیشنهادات خود (به گمان اینکه شاید ایده خوبی نباشد!) دریغ نکنید. زیرا ممکنست جرقه‌ای برای یک ایده بهتری گردد. لذا لزومی ندارد که تأکید کنم فقط اعضای خلاق گروه باقی بمانند و بقیه، گروه را ترک کنند. (مضافاً که مسائل دیگری را هم قرار است در گروه دنبال کنیم و لازمست همه در جریان باشند. بویژه آنکه بنده باید مطمئن بشوم که بعد از تصویب همه‌چیز - ایده‌ها، پرداخت‌ها و عضویت‌های اهالی در کارگروه‌ها و امثالهم - با افراد خیره‌سری مواجه نخواهیم شد که به هر علتی، احمقانه و احیانا از روی حسادت و غیره به دشمنی و ضدیت و تضعیف برخیزند و همه زحمات را بر باد دهند که ظاهراً در این روستا طبق برخی گزارشات، متاسفانه مسبوق به سابقه هم است!) و آخرین نکته قابل تأکید: به ایده‌هائی بیشتر فکر کنیم که در طی آنها این مبالغ صرفا یکبار مصرف نباشند بلکه بصورت زاینده و حتی تصاعدی، ثروت‌آفرینی نمایند. یعنی این ۲۶۶ میلیارد تومان بعد از یکی دو سال و یا چند سال بگونه‌ای گردش مالی داشته باشد که تبدیل به فرضا دو برابر و بلکه سه برابر و حتی بیشتر و بیشتر بگردد. یعنی اصل سرمایه حتی‌الامکان حفظ گردد و سود آن اصل سرمایه را فربه نماید. و آخرین خواهش؛ لطفا در این قضیه، قبیله‌ای و طایفه‌ای فکر نکنید. به آینده‌ای بیاندیشید که من و شما همگی به زیر خاک خفته و نسل‌های بعدی ما در این روستا تموج داشته باشند و به روح ما (بخاطر یادگاری که باقی خواهیم گذاشت)، دعا و درود بفرستند. ان‌شاءالله پایدار و موفق باشید. سیدمحمدحسینی(منتظر) اربعین ۱۴۰۱ شمس 👇👇 سلام وعرض ادب دوستانی که در جلسه پنجشنبه حضور داشتند و اعضا شورا مهمان جلسه مورد نظر بود سؤالاتی مطرح نمودن و گله مند بودن که چرا اطلاع رسانی از طرف شورا بابت امر به این مهمی اختصاص ۲۶۶میلیارد تومان به روستامون انجام نشده تا اهالی در این وانفسای اقتصادی خوشحال بشوند عرض شد خدمت دوستان که دهیار و شورا از این جریان بی اطلاع است لذا جهت اطلاع عموم از فرستنده این پیام در دو ، سه ماه اخیر خبرشو اعلام کردن بفرمایند با مدارک واسناد که موضوع این بودجه کلان چیست که اهالی آگاهی پیدا کنند انشاالله این برادر بزرگوار توضیحاتی اراعه دهند تا اهالی از کم کیف کار آگاهی پیدا کنند شورای اسلامی روستای امامزاده علاالدین ع