eitaa logo
کانال سید علاءالدین
67 دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
15 فایل
اطلاع‌رسانی در امور روستای امام‌زاده علاءالدین و انجام هماهنگی‌های محلی برای پیشبرد اهداف متعالی اهالی محترم و معزز و...
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم معارفه و تودیع در آوج از راست به چپ: قاضی محمدی (دادگاه آوج) امام جمعه آوج حاج‌آقا موسوی معاون استاندار قزوین (کبیری) فرماندار سابق (حسینخانی) فرماندار جدید (زرگر)
حکم فرماندار جدید آوج در مورخه ۱۴۰۱/۱۰/۲۷ برای آقای وحید زرگر از آقای محمدمهدی اعلائی (استاندار قزوین)
دیدار مسئولین قزوین با امام جمعه آوج
شورای ما خیلی باحاله واقعاً!!! استاندار قزوین روز سه‌شنبه (۱۴۰۱/۱۰/۲۷) حکم فرماندار جدید آوج را صادر کرده است ولیکن روز قبلش (دوشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۶) از فرمانداری آوج با شورای روستای ما تماس می‌گیرند و اطلاع می‌دهند که کذا و کذا و حتی شغل قبلی فرماندار جدید را لازم بوده به شورای امامزاده اطلاع داده شود تا در اطلاع‌رسانی ایشان به مخاطبین‌شان، چیزی از قلم نیفتد! ولیکن اعضای شورا، اطلاع‌رسانی این مطلب (فوری و فوتی از نظر فرمانداری آوج و نه چندان مهم برای شورا!) را موکول می‌کنند به چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ تا مراعات احترامات را کرده باشند که قبل از اطلاع‌رسانی ما (کانال سیدعلاءالدین) پیش‌قدم نشوند!! بنظرم باز هم بوی رنگ می‌آید و گنجشک و قناری و معرکه قودوق‌ها و جوجوق‌ها و...!! فقط نمی‌دانم چرا این رنگ، بوی عوامل طراحی بنر مراسم شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱ فرمانداری آوج را می‌دهد!؟ خدا سایه چنین شورائی را بر سر هوادارانش مستدام بدارد!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۱): ... گروهی که باید آن را ملغمه‌ای از «جوجوق‌ها و قودوق‌ها» فرض کرد وگرنه وِرّاجی‌هایشان، قابل درک نخواهند بود! و وای به روزی که قودوق‌ها بزرگ شوند. روحت شاد حاج‌مَدتقی! عجب برداشت دقیقی داشتی!! چه کسی پاره کرد؟! (بخش اول): برخی از اهالی محترم، نامه سرگشاده آ.سیدکاظم را برای بنده ارسال کرده و خواستار نظر حقیر شده‌اند. عین متن (هر دو سرفصل) ایشان را دیروز در کانال خود به اشتراک گذاشتم همچنانکه نقادی‌های آ.سیدمحمد و آ.سیدمیرشجاع را قبلا به اشتراک گذاشته بودم تا اولا طبق مرسوم همیشگی خودم هیچگاه در «ریل یکطرفه» نتاخته و مخاطبین خود را در آمپاس و اجبار قرار ندهم و بلکه مختار باشند که آزاداندیشانه، گرایش خود را رقم بزنند و هم پاسخگوئی به آن‌ها برای اعضای کانال، مسئله مبهمی نباشد و بدانند که دارم چه متونی را نقادی می‌کنم. کسانی که پیام‌های مسلسل مرا قسمت به قسمت، دنبال می‌کنند، توجه دارند که پاسخ انتقادات قبلی‌ها هنوز ناتمام مانده است و لذا حلاجی نظرات آ.سیدکاظم هم در نوبت پاسخ قرار می‌گیرد. ما ایرانیها عادت داریم، در هنگامه شنیدن بدگوئی‌های غیرمنتظره کسی علیه ما، در قالب ضرب‌المثلی می‌پرسیم؛ «من چه هیزم تری به او فروخته‌ام؟!» (مفهومی از همان فرهنگ شرقی که لابد من مقصر بوده‌ام که اینک او به من تاخته است!) و لذا قبل از بررسی محتوای حمله، شروع می‌کنیم به مرور روابط فی‌مابین تا شاید محتوای هجمه را واقع‌بینانه‌تر تحلیل کنیم! چیزی که عجالتاً می‌توانم بگویم: بنده شناخت کامل و بلکه چندانی از ایشان ندارم. از آنجا که تا حدودی حساسیت‌های نوستالوژیک و دل‌مشغولی به خاطرات گذشته دارم، اولین مقطعی که در باره ایشان در پس ذهن من هست، مربوط به همان زمانی است که «کسی دفتر مشق مرا پاره کرد»! (البته دفتر مشق نبود و کتاب بود و ربطی هم به من نداشت و کتاب آ.سیدمرتضی بود. من در ۷ سالگی مدتی در تهران بودم و وقتی به روستا برگشتم، پسربچه‌های ۷ ساله کلاس اول ابتدایی را گذرانده و وارد ۸ سالگی شده بودند. به همین علت هم من از ۸ سالگی وارد مقطع ابتدائی شدم. در آن ساعتی که از طریق راه نیریج وارد روستا شدم، آقامرتضی را در آستانه امامزاده دیدم که مشغول پاره کردن کتاب فارسی خود و به باد دادن اوراق آن بود! پرسیدم؛ چرا؟! گفت: درسش را خوانده‌ایم و امتحانش را هم داده‌ایم و قبول هم شده‌ایم و دیگه نیازی به این کتاب ندارم. گفتم؛ ای‌کاش نگه می‌داشتی تا من هم آنرا بخوانم و از شماها عقب نمانم! گفت: برو روستای نیریج و ثبت‌نام کن تا خود مدرسه همه کتابهای درسی را بهت بده! بنابراین من یکسال از هم‌سن و سالهای خودم دیرتر وارد مدرسه شدم ولیکن بخاطر آنکه، روان‌خوانی قرآن را در پنج‌سالگی از پدر آموخته بودم و یکی دو ماهی هم که در تهران بودم و لذا با کلمات و جملات زبان فارسی هم مأنوس شده بودم، عقب‌ماندگی‌های خود را سریع جبران کردم! و اما آ.سیدکاظم! (و ما ادریک ما هو!) حدود پنجاه و اندی سال پیش؛ آ.سیدکاظم و برادرش، خیلی با بچه‌های روستا نمی‌جوشیدند! من که معمولاً با مومورتا رفیق‌تر بودم (در بچگی، لکنت زبان داشتم و کلمات را بدرستی نمی‌توانستم بیان کنم! لذا به مرتضی می‌گفتم مومورتا (نومورتا) که خواهرش هم به این علت با من دعوا می‌کرد!) و آقامرتضی و کاظم‌آقا باهم همسایه بودند. روزی من رفتم درب خانه مرحوم آ.سیدصفدر و سِدکاظم را دعوت کردم بیاید با ما بازی کند اما مادر مرحومشان اجازه ندادند و به ترکی گفتند: کاظم هنوز جوجوق است! کلمه «جوجوق» را برای اولین بار (و بلکه آخرین‌بار و فقط هم) از ایشان شنیدم و در گنجینه لغات بنده نبود و معنی آنرا نمی‌دانستم اما پیش خودم فکر کردم لابد منظورش از جوجوق، جوجه کوچک است! لذا گفتم: من قول می‌دم نذارم بچه‌ها اذیتش بکنن! اما او مجددا جوجوق را چند بار تکرار کرد و من ناچار شدم آنجا را ترک کنم. با اینکه خود کاظم، مشتاق بود با ماها بازی کند. طولی هم نکشید که راهی تهران شدند و دیگر ارتباطی نداشتیم تا اینکه شنیدم در روستا بعضویت شورای روستا انتخاب شده است! خوشحال شدم که بالاخره به اصل خود بازگشته است! ولیکن معمولاً مجالی رخ نداد تا بیشتر با هم آشنا شویم. گاهی‌گداری هم شایعاتی بگوشم می‌رسید که در باره وی بدگویی می‌شود ولیکن من کماکان در ذهنم حک شده بود که این جوجه کوچک باید تحت حمایت من باشد! و لذا به آن شایعات چندان اهمیتی نمی‌دادم! (قدرت نوستالوژی در تسخیر ذهن انسان چقدر عجیب است!!) تا اینکه جلسه شورا در شهر ری پیش آمد و ایشان تماسی گرفتند و صحبت ناتمامی داشتیم که ماجرای آنرا قبلاً به اشتراک گذاشتم. اخیراً هم که اطلاعیه مراسم گرامیداشت خواهر مرحوم ایشان را دیدم، در گروه خودم آنرا به اشتراک گذاشتم. آ.سیدسعید هم همانرا بهانه کرد که .. ..ادامه دارد. حسینی منتظر بهمن۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۲): چه کسی پاره کرد؟! (بخش دوم): آ.سیدسعیدموسوی هم همانرا بهانه کرد که بهتره شما هم در مراسم ایشان حضور پیدا کنید! خودش هم زحمت کشید و بعد از ترافیک سنگینی آمد دنبالم و رفتیم بهشت زهرا و تا نشانی قبر را پیدا کنیم دیر شد ولی به دقایق پایانی مراسم رسیدیم. به سعید گفتم؛ من معمولاً نتوانسته‌ام در مراسمات مختلف اهالی شرکت کنم و حال بعنوان «یک فرد زن‌مُرده»، اکراه دارم در اینگونه مراسمات (که معمولاً خانم‌ها هم حضور دارند) شرکت کنم و نگرانم سوءبرداشت‌ بشود! آ.سعید اصرار کرد و گفت: اینجا فرق داره! شما در جلسه شهرری شرکت نکردید و باعث سوءتفاهم شده و به هرحال آ.سیدکاظم از بزرگان موسوی‌هاست و با توجه به مسائلی که پیش آمده و لازمه که همه سادات متحد باشند، حضور شما در این مراسم می‌تواند مغتنم باشد و شاید ایشان هم حرفی برای گفتن داشته باشد و این دیدار می‌تواند بهانه گفتگوئی صمیمانه باشد تا اگر کدورتی هم بوجود آمده برطرف شود و...!! احساس کردم آ.سعید از طرف آ.سیدکاظم مأموریت دارد که به هر زبانی شده مرا به آن مراسم ببرد که من هم چندان سخت نگرفتم و رفتیم ولیکن برخلاف انتظار، چندان تحویل گرفته نشدم! البته داماد ایشان تحویل گرفت و بسیار متعجبانه تکرار کرد که من سالهاست (۱۶ سال؟) داماد آ.سیدکاظم هستم و تقریبا همه اهالی را می‌شناسم ولی تا حالا هیچ شناختی از شما نداشتم و...!! گفتم؛ حق با شماست! بسیاری از اهالی مرا نمی‌شناسند. زیرا معمولاً در جمع آنها متاسفانه نبوده‌ام. ولیکن دورادور کم‌وبیش بر بسیاری از احوال و افراد و جریانات روستا اشرافیت دارم! و در پیامهای خود هم حتی‌الامکان سعی می‌کنم شناختی از خود هم ارائه بدهم تا برای اهالی چندان غریبه نباشم! سیدکاظم هم طی متلکی گفت: ایشان یک پهبادی دارد و از آن بالا همه‌چیز روستا را زیر نظر دارد! علی‌أیُّ‌حالٍ، غیر از این موارد ناچیز، روابط فی‌مابینی سراغ ندارم. تا اینکه تلخ‌نوشته (دل‌نوشته؟!) ایشان را دیدم و پیامدش یک نفری هم پیام بسیار گزنده‌ای فرستاد (که بعدا متوجه شدم از بستگان ایشان است) مبنی بر اینکه، عقده خودستایی داری و از خودت تعریف می‌کنی ووو...!!! که البته بنده کظم‌غیض کردم. (از خودم و معرفی خودم اگر چیزی ننویسم، کماکان غریبه می‌مانم و اگر بنویسم می‌شود خودستائی! حیرانم که چه کنم؟!) در هر حال دلنوشته ایشان را باید به فال نیک گرفت از این لحاظ که بالاخره بنده بعد از ۱۰۰ پیام جورواجور و بعضا تندوتیز توانستم، یخ یکی را آب کنم و به حرف در آورم! فلذا نفس واکنش ایشان را ارزشمند می‌دانم ولیکن قاعدتاً نمی‌توانم از نقادی محتوای آن صرف‌نظر کنم. خصوصاً که سرگشاده است و بالطبع توقع نقادی دارد و خودشان هم در پایان آن مطالبه کرده‌اند که نقادی شوند. (اگرچه با آب شدن یخ وی، تلخ‌نوشته او همزمان باعث شد یک موسوی دیگر به کُما برود! سِدسعید مخش هنوز در هنگه! چه تعریف و تمجیدهائی که از سِدکاظم در نزد من داشت تا مرا به او نزدیک‌تر سازد و ناگهان پاداشی از او گرفت که تا آخر عمرش از یاد نخواهد برد! وی هم متحیر شده که چه هیزم تری به او فروخته است؟!) پاسخگوئی بنده به حملات، به ترتیب ضرورت مباحث است نه بترتیب زمان ابراز آن‌ها ولیکن پاسخ ایشان را هم بزودی تکمیل خواهم کرد. ان‌شاءالله و اما نقد فوتی فوری یکی از فرمایشات جناب آ.سِدکاظم‌خان: خطرناک‌ترین حرف وی، آن قسمته که تصویرسازی بنده از وضعیت خطرناک احتمالی آینده اهالی را، «خالی کردن دل مردم» جلوه می‌دهد! نمی‌دانم چرا ایشان، هشدار مرا خالی کردن دل مردم تلقی کرده است؟! ولیکن توجه اهالی را به خواسته دوم نانکلی در دادخواست وی جلب می‌کنم: ۱) ابطال اسناد سادات ۲) پرداخت خسارات ۳) پرداخت هزینه‌های دادرسی ۴) پرداخت حق‌الزحمه نماینده حقوقی بنظر بنده زیان «پرداخت خسارات» کمتر از زیان «ابطال اسناد» نیست و ای‌بسا (در صورت پیروزی نانکلی مبنی بر اثبات غصب سیصد ساله شش‌دانگ امامزاده توسط سادات و جریمه موقوفه‌خواری نسلاً در نسل آنان) بمراتب سنگین‌تر از اصل مال عودتی باشد. و اگر این جریمه، برای نانکلی، مطلوبیتی نداشت، «پرداخت خسارات» را از دادگاه مطالبه نمی‌کرد. ...ادامه دارد. حسینی منتظر بهمن۱۴۰۱ «گروه» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 نظرات (انتقادی و پیشنهادی) خود را در گروه ارائه بدهید.
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۳): ... در هر حال وظیفه بنده هشدار دادن به اهالی برای جدی گرفتن مقابله با شکایت اوقاف علیه اموات بود و حالا اهالی مختارند که برای خالی نشدن دلشان، هشدار مرا پشم خود هم حساب نکنند! و اگر خدای ناکرده، خواسته ناحق نانکلی به کرسی نشست، لابد جناب آ.سیدکاظم، جوابگوی مشکلات آتی اهالی خواهند بود و به تنهایی قادر به جبران خسارات مربوطه هستند! و لابد اهل چرتکه و حساب و کتاب بوده و (همچنانکه ۸% را درآورده‌اند!)، «جریمه موقوفه‌خواری موهوم ۳۰۰ ساله» را هم می‌توانند در آورند! در اینصورت توصیه می‌کنم اهالی از ایشان تضمین اساسی بگیرند که «پرداخت خسارات» را وی رسماً تقبل می‌کند. در غیر اینصورت بهتر است همچنان جوجوق بمانند و حتی‌الامکان از قودوق‌ها هم فاصله بگیرند! سایر ایرادات ایشان را طی پیامهای بعدی خود، متعاقباً مورد حلاجی و روشنگری قرار خواهم داد. ان‌شآءالله. اطلاعیه فوری امروز جلسه‌ای به ابتکار جوانان امامزاده در موضوع گفتگو پیرامون نحوه مقابله قانونی با خیانت‌های حقوقی اداره اوقاف بوئین‌زهرا علیه اهالی امامزاده علاءالدین، برگزار می‌شود که از ساعت ۱۴:۳۰ شروع شده و لغایت اذان مغرب تداوم خواهد داشت. بنده طبق معمول برنامه جمعه‌های خود، متاسفانه قادر به حضور در آن نیستم. ان‌شاءاله که همه اهالی بتوانند شرکت کنند و مفاد جلسه برای همگان مفید باشد. برای اطلاع از محتوای دستورجلسه و سایر هماهنگی‌های لازمه لطفا با آ.سیدمحمدرضا موسوی (نوه مرحوم آ.سیدموسی حسینی) تماس بگیرید: 09206851355 نشانی محل جلسه: تهران/ میدان سبلان/ خیابان جانبازان غربی/ خیابان ایزدی/ خیابان درزی/ نبش کوچه فتحی/ مسجد النبی(ص) ضمنا اهالی محترم همت کنند و هرچه زودتر گواهی یا استشهادیه فوت ۱۸ متهم اداره اوقاف را به دادگاه آوج ارائه بدهند تا بر دادگاه محترم اثبات شود که شکایت نانکلی، با رویکردی از فریب دادگاه، علیه اموات روستا بوده است که آن مرحومین، نه قادر به دفاع از خود هستند و نه تحویل هر آنچیزی که شاکی بدنبال آنست. قاعدتا پرونده این شکوائیه بعلت شکایت باطله، باید مختومه شود. مگر آنکه نانکلی مجددا بخواهد علیه وراث آن ۱۸ نفر (تقریبا کل اهالی اعم از سادات و غیرسادات) نیز دادخواست بدهد که بنظرم باید پرونده جدیدی تشکیل بدهد و فرزندان و نوادگان آن مرحومان (حدود 500 نفر) را به دادگاه معرفی نماید! فلذا لزومی ندارد بیش از گواهی فوت اموات، اطلاعات بیشتری به دادگاه ارائه بدهید. البته اداره اوقاف می‌تواند از طریق دهیار روستا رسما متقاضی تعداد و اسامی و مشخصات و نشانی ورثه آن ۱۸ نفر بشود (همان کاری که رئیس قبلی اوقاف در سال ۹۵ از دهیار وقت خواسته بود و آ.سیدمیرشجاع هم او را قلاب‌سنگ کرده بود!) ولیکن دهیار هم می‌تواند (همچون رئیس اداره ثبت آوج) طفره رفته و آنرا منوط به درخواست رسمی دادگاه نماید (وگرنه ممکنست برای خودش مشکلاتی را رقم بزند.) البته احتمال دارد که شورای خودفروخته روستا یا امین اوقاف برای خودشیرینی در نزد نانکلی، مشخصات بازماندگان ۱۸ متوفی را ارائه بدهند که لازمست مورد هشدار و تهدید جدی قرار بگیرند و اگر باز هم در حق اهالی خیانت کنند، قاعدتا نباید بدون مجازات بحال خود رها شوند. بنابراین از فردا صرفا به «اثبات وفات اموات» خود اقدام نمائید و حتی لازم نیست گواهی حصر وراثت خود را ارائه بدهید مگر اینکه قاضی پرونده رسما و مستقیما مطالبه کند. می‌ماند شکایت نانکلی علیه بازماندگان ۱۸ متوفی که پیش‌نیاز آن اثبات قانونی موقوفه بودن حتی یک‌وجب از شش‌دانگ روستا است که تا این تاریخ نتوانسته و بعدا هم نخواهد توانست مگر با راهکاری که بنده سراغ دارم که بدون موافقت کلیه اهالی هرگز به آنها ارائه نخواهم داد! موفق باشید. ... ادامه دارد. حسینی منتظر ۷ بهمن ۱۴۰۱ «کانال» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 لطفا اصل پیامها (با آخرین ویرایش) را از کانال بگیرید. «گروه» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 نظرات (انتقادی و پیشنهادی) خود را لطفا در گروه سیدعلاءالدین ☝️ یا گروه ۲۳×۲۳ (هم‌اندیشی سادات میدان) 👇 ارائه بدهید. https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
از پیامهای دریافتی 👇 برای دریافت گواهی فوت، کافیست تا نوادگان و بازماندگان خانواده‌های آن ۱۸ نفر متوفی به یکی از ادارات ثبت احوال زیر مراجعه کنند و با ارائه کد ملی متوفی و مدرک شناسایی خود(کارت ملی) اقدام به دریافت گواهی فوت کنند؛ تعرفه‌ی چاپ این گواهی مبلغ ۱۰ هزار تومان و مدت زمان صدور آن نیز کمتر از ۵ دقیقه می‌باشد.
از پیامهای دریافتی 👇 در مرحله‌ی بعدی و درصورت نیاز، برای دریافت گواهی انحصار وراثت کافیست تا مراحل زیر را دنبال کنید: 1-مراجعه به یکی از مجتمع‌های شورای حل اختلاف در سطح شهر و دریافت فرم‌های استشهادیه محضری برای گواهی انحصار وراثت و جمع آوری مدارک ذکر شده در فرم 2-تکمیل فرم‌های بالا با رعایت نکات زیر: در فرم شماره۱ باید اسم همسر(یا همسرهای) زنده و در عقد دائم متوفی و تمامی فرزندان متوفی اعم از ذکور و اناث بعنوان وارث بر حق تماما ذکر شوند که در غیر اینصورت تخطی از قانون و جرم محسوب می‌شود. در فرم شماره ۲ نیز باید ۳ نفر شهود که غیر از فرزندان ،نوادگان و بستگان متوفی اعم از درجه ۱,۲,۳ باشند ، امضا‌ی‌ خود را بعنوان شاهد و گواه پای استشهادیه با ذکر مشخصات خود درج کنند. 3-مراجعه به دفاتر خدمات الکترونیک قضایی و تنظیم دادخواست گواهی انحصار وراثت با در دست داشتن مدارک و فرم های تکمیل شده‌ی بالا اگر دفتر خدمات قضایی آشنا و کار راه انداز دارید نیازی به اخذ نوبت نیست در غیر اینصورت می‌بایست ابتدا از سامانه‌ی زیر نوبت دریافت کنید و سپس مراجعه کنید نکته‌ی حائز اهمیت این است که شخص یا اشخاص مراجعه کننده برای ارسال دادخواست می‌بایست در سامانه‌ی‌ثنا ثبت‌نام شده باشند در غیر اینصورت می‌بایست حتما هنگام مراجعه به دفاتر قضایی در همانجا ثبت‌نام ‌ثنا انجام بدند \\ثبت‌نام درکمتر از ۱۰ دقیقه و با دریافت هزینه‌ی جزئی در همان دفاتر صورت می‌پذیرد\\ تعرفه‌ی تنظیم دادخواست نیز ۳۰۰ هزار تومان می‌باشد https://nobat.kdke.ir
نامه به دکتر غضنفرآبادی.pdf
101.3K
بعد از بازگشت از آوج و روستا دچار قدری کسالت شده‌ام که هنوز هم ادامه دارد. حتی به قرار ملاقاتی هم که سه‌شنبه با رئیس کمیسیون قضایی مجلس داشتم نتوانستم بروم. ناچاراً نامه کوتاهی در یک صفحه نوشتم و از آ.سیدسعید خواستم ببرد تحویل ایشان بدهد که وی هم بعلت مشغله‌ای که داشت، نتوانست! شرکت دیروزم در جلسه مرقد، حالم را بدتر کرد و حال مشغول معالجاتم اما در هر حال اگر اتفاقی برای بنده افتاد، یک شیر پاک خورده‌ای لطفاً این نامه را به ایشان (حجت‌الاسلام؛ دکتر غضنفرآبادی) برساند. ضمناً ممکنست نتوانم شکایتم در دادگاه آوج علیه نانکلی را حضوراً دنبال کنم ولیکن اهالی نباید این قضیه را بحال خود رها کنند که خدای ناکرده ممکنست دودش به چشم خودتان برود! ارادتمند؛ سیدمحمدحسینی(منتظر) 8 بهمن 1401
متن نامه به رئیس محترم کمیسیون قضائی مجلس 👇 بسمه تعالی حضرت مستطاب؛ حجة‌الاسلام و المسلمین؛ جناب آقای دکتر غضنفرآبادی، دام عزه سلام علیکم بنوبه خودم از شرکت جنابعالی در جلسه روحانیون انقلابی تهران (جامعه وعاظ) و بیانات ارزشمندی که پیرامون جنگ ادراکی، ارائه فرمودید، سپاسگزارم. چنانکه مستحضرید؛ یکی از مشکلات جدی ملت ما، نارسائی‌های مختلفی است که در حوزه قضائیه داریم که بخش تقنینی آن‌ها قاعدتاً متوجه حضرتعالی هم است. تمایل داشتم حضوراً خدمت برسم و مواردی را بعرض برسانم ولیکن علیرغم وقت ملاقاتی که تعیین فرمودید، بعلت کسالت عارضه، توفیق حضور نیافتم اما از باب وعده‌ای که در جلسه مذکور، داده بودم بعنوان نمونه دو مورد از مسائل مد نظر خود را بدینوسیله تقدیم می‌کنم: ۱) ناهوشمندی قوه قضاییه در رسیدگی به پرونده‌هائی که علیه اموات گشوده می‌شود ۲) ناهوشمندی دستگاه قضاء در اطاله دادرسی نظام‌مند بعنوان مثال؛ اداره اوقاف بوئین‌زهرای قزوین علیه ۱۸ تن از اموات روستای امامزاده علاءالدین (واقع در فرمانداری آوج) دادخواست ابطال اسناد کرده است! صرف‌نظر از اینکه برای موقوفه بودن حتی یک وجب از شش‌دانگ روستای مذکور، مدرک قانونی و معتبری ندارد، نحوه انجام شکایت رئیس نابکار آن به گونه‌ای است که متأسفانه دادگاه هم به چنین شکایت بلاوجهی (که کلیه خوانده‌های پرونده، استخوانهایشان هم پوسیده!) رسیدگی کرده است! البته حکم ابطال دعوی، بعلت متوفی بودن خوانده‌ها نبوده بلکه ناشی از نواقص مدارکی پرونده بوده است! فلذا باید قانونی وضع شود که قاضی موظف باشد قبل از ورود به بررسی پرونده‌ها با استعلام از اداره ثبت احوال، در جریان زنده یا مرده بودن طرفین دعوا باشد تا مبادا با صدور حکم علیه مردگان، زمینه هجو نظام را فراهم سازد. بدیهی‌ست که اگر حقی از اشخاصی ضایع شده، باید از طریق ورثه ذی‌ربط دنبال گردد که نیازمند هوشمندی و قانون‌مندی فرآیندهای دادرسی است ولو اینکه این امر موجب تطویل بیشتر دوره رسیدگی به پرونده‌هاست که قاعدتاً با توجه به اتوماسیون دولتی، نمی‌تواند و نباید بیش از یک روز و بلکه یک ساعت باشد. سازمان ثبت احوال باید درگاهی هم برای دسترسی کلیه شعبات قضائی بگشاید البته بنحوی که کارمندان دفاتر شعبات امکان سوء استفاده نداشته باشند. همچنین «اطاله دادرسی» در قوه قضائیه (و بلکه هنگام تداوم اجرائی برخی پرونده‌های محوله در قوه مجریه) متأسفانه فاقد «نظام‌مندی هوشمندانه» است فلذاست که رسیدگی به پرونده‌های کوچک و ختم غائله حتی دهها میلیونی، صدها ماه طول می‌کشد! (نمونه بارز آن؛ پرونده بانو وحیدی‌فر در تهران که از دعوای حدود یکصد میلیون تومانی شروع گردیده و اینک با بیست میلیارد تومان قابل ارزیابی است ولیکن بعد از 17 سال علیرغم حمایتهای جناب خطیب از ایشان در جایگاه رئیس حفاظت قوه قضائیه و وزیر اطلاعات قوه مجریه، و سالها پیگیری بنده بعنوان دبیرکل جبهه حامیان ولایت، هنوز هم بلاتکلیف مانده است! و یا پرونده حدود دویست میلیارد تومانی خانواده باجلوند در قزوین که بعد از 12 سال هنوز اندرخم یک کوچه است!!) آیا بهتر نیست، مجلس محترم شورای اسلامی با ابتکار جنابعالی که ریاست کمیسیون قضایی آنرا بر عهده دارید، طی طرحی به تحقیق، تنظیم، تدوین و تقنین «اطاله نظام‌مند و هوشمند» مبادرت نماید تا طبق آن کلیه دادگاه‌ها موظف شوند (قاعدتا قانون فعلی 45 روزه و 75 روزه برای هر نوع پرونده‌ای! پاسخگوی قضیه نیست)؛ اولاً) هر پرونده‌ای را بمحض گشایش (یا تغییر رویکرد و انضمام الحاقات) طبق آئین‌نامه مصوبی، «تقویم» گردد. آنگاه متناسب با قیمت‌گذاری پرونده‌ها، اقدام به ارجاع آنها به شعبات ذی‌ربط گردد. تبصرة: آئین‌نامه مذکور قاعدتاً بایستی توسط اشخاصی تدوین گردد که صاحبان «دانش، تجربه و خلاقیت» ذی‌ربطی باشند. ثانیاً) بمحض اتمام مهلت (که هر روز باید کنتور داشته باشد و در سامانه ثنا هم رؤیت شود)، چنانچه به مختومه شدن خود نرسیده باشد، به شعبات ویژه‌ای احاله شود تا ضمن برآورد علت/علل اطاله رسیدگی، با اختیارات بیشتری، تعیین تکلیف گردد. حتی مدت رسیدگی این شعبات ویژه هم باید نظام‌مند و دارای تقویم زمانی مشخصی باشد که اگر باز هم افاقه نکرد به کمیسیون مشترکی متشکل از «نمایندگان قوای ثلاثه ملی» (یا مجمع تشخیص مصلحت نظام) ارجاع شود و نهایتا رئیس یکی از قوای اصلی نظام، مکلف به خاتمه دادن به پرونده شود. وگرنه که در منظر ملت و بلکه جهانی، نظامات قضایی و قانونگذاری، فشل و نظام جمهوری اسلامی ایران، ناکارآمد تلقی خواهند شد. با عنایت به دوره‌های چهار ساله مدت خدمت نمایندگان ملت در قوای مقننه و مجریه، چه اشکالی دارد، حداکثر مهلت رسیدگی به هر نوع پرونده‌ای در قوه قضائیه و ختم آن نیز چهار سال تعیین گردد؟! و الامر الیکم و السلام سید محمد حسینی (منتظر) 1401/11/3 09102878607 + 09351327794
انصراف از پیگیری هماهنگی جذب سرمایه‌گذاری از دومین بنیادی که موافقت ضمنی آنرا گرفته بودم ولیکن متاسفانه هیچ زمینه مساعدی برای جذب آن جهت عمران و آبادی روستا نیافتم!
بسمه تعالی *اطلاعیه مهم* *(فراخوان ایده):* ۲۱۲ میلیارد تومان +۴۱ میلیارد تومان +۱۳ میلیارد تومان مبالغی است که برخی مقدمات آن فراهم گشته تا از طرف سه بنیاد خیریه به روستای امامزاده علاءالدین تخصیص یابد ان‌شاءالله. قرار نیست این وجوه به حساب بنده واریز شوند، نهایت دخالت من در این امر معرفی سه گروه هفت نفره (مجموعا ۲۱ نفر از خود اهالی) بعنوان هیئت امناء و هیئت مدیره به آن بنیادهاست به گونه‌ای که قادر به تشکیل کارگروه‌های مناسبی برای اجرای طرح‌های مصوب باشند. (ممکنست پیگیری‌های بنیادی این امور را به نمایندگی «آستان قدس رضوی» در منطقه واگذار کنم و لذا بعد از پایداری و ثبات گروه، مسئول دفتر منطقه‌ای - تنها فرد غیر امامزاده‌ای گروه - را هم به عضویت گروه در خواهم آورد که از ابتدای کار در جریان همه‌چیز و هماهنگی‌های لازمه باشد) پرداخت آنها زمانی صورت خواهد گرفت که ما طرح‌های مناسب و ماندگاری در روستا برای اجراء داشته باشیم. بنده شخصا ایده‌های خوبی دارم (و تاکنون هم الحمدلله بر همین اساس پیش رفته‌ایم) ولیکن مایل نیستم که فقط طرحهای بنده در مصدر قضیه باشند. زیرا احتمال دارد بعضی از اهالی ایده‌های بهتری ارائه بدهند و اصلا هم دوست ندارم فردای روزگار کسی بلند شود که ای‌کاش بجای این طرح، فلان طرح را اجراء می‌کردید! هر کسی هر حرفی دارد لازمست همین حالا بگوید و بعدا بجز همکاری زبانی نگشاید! (یکی از علل تشکیل این گروه هم برای دریافت و بررسی همین ایده‌های نوین اهالی است. فلذا مستدعی است سایر اهالی روستا را هم دعوت به عضویت در این گروه بکنید تا شاید بهترین ایده مناسب و ماندگار - در زمینه‌های مذهبی، فرهنگی، گردشگری، اقتصادی، کشاورزی، باغ‌داری، دام‌داری، آموزشی، اجتماعی و هر آنچه که موجب شکوفائی روستا و اهالی خوب آن گردد - از ذهن یکی از آنها تراوش نماید! زیرا ما نمی‌دانیم واقعا خدا چگونه به ما کمک خواهد کرد؟!) ضمنا قرار است که این بودجه‌ها (غیردولتی) فقط در روستای امامزاده علاءالدین هزینه گردند نه در هیچ جای دیگر. بنابراین به ایده‌هائی از قبیل اینکه؛ ما این پول‌ها را در حساب پس‌انداز یکی از بانکها یا مؤسسات اعتباری بریزیم و سودش را بین اهالی توزیع کنیم، اصلا فکر نکنید! ممکنست پرداخت این مبالغ طول بکشد (و فرضا عمر بنده هم قد ندهد که آنرا ببینم!) ولیکن لازمست ما هرچه زودتر طرح‌ها و ایده‌های آماده‌ای (چکش‌کاری شده‌ای) را همیشه در آستین خود داشته باشیم. *و سخن آخر؛* از تقدیم پیشنهادات خود (به گمان اینکه شاید ایده خوبی نباشد!) دریغ نکنید. زیرا ممکنست جرقه‌ای برای یک ایده بهتری گردد. لذا لزومی ندارد که تأکید کنم فقط اعضای خلاق گروه باقی بمانند و بقیه، گروه را ترک کنند. (مضافاً که مسائل دیگری را هم قرار است در گروه دنبال کنیم و لازمست همه در جریان باشند. بویژه آنکه بنده باید مطمئن بشوم که بعد از تصویب همه‌چیز - ایده‌ها، پرداخت‌ها و عضویت‌های اهالی در کارگروه‌ها و امثالهم - با افراد خیره‌سری مواجه نخواهیم شد که به هر علتی، احمقانه و احیانا از روی حسادت و غیره به دشمنی و ضدیت و تضعیف برخیزند و همه زحمات را بر باد دهند که ظاهراً در این روستا طبق برخی گزارشات، متاسفانه مسبوق به سابقه هم است!) و آخرین نکته قابل تأکید: به ایده‌هائی بیشتر فکر کنیم که در طی آنها این مبالغ صرفا یکبار مصرف نباشند بلکه بصورت زاینده و حتی تصاعدی، ثروت‌آفرینی نمایند. یعنی این ۲۶۶ میلیارد تومان بعد از یکی دو سال و یا چند سال بگونه‌ای گردش مالی داشته باشد که تبدیل به فرضا دو برابر و بلکه سه برابر و حتی بیشتر و بیشتر بگردد. یعنی اصل سرمایه حتی‌الامکان حفظ گردد و سود آن اصل سرمایه را فربه نماید. و آخرین خواهش؛ لطفا در این قضیه، قبیله‌ای و طایفه‌ای فکر نکنید. به آینده‌ای بیاندیشید که من و شما همگی به زیر خاک خفته و نسل‌های بعدی ما در این روستا تموج داشته باشند و به روح ما (بخاطر یادگاری که باقی خواهیم گذاشت)، دعا و درود بفرستند. ان‌شاءالله پایدار و موفق باشید. سیدمحمدحسینی(منتظر) اربعین ۱۴۰۱ شمس 👇👇 سلام وعرض ادب دوستانی که در جلسه پنجشنبه حضور داشتند و اعضا شورا مهمان جلسه مورد نظر بود سؤالاتی مطرح نمودن و گله مند بودن که چرا اطلاع رسانی از طرف شورا بابت امر به این مهمی اختصاص ۲۶۶میلیارد تومان به روستامون انجام نشده تا اهالی در این وانفسای اقتصادی خوشحال بشوند عرض شد خدمت دوستان که دهیار و شورا از این جریان بی اطلاع است لذا جهت اطلاع عموم از فرستنده این پیام در دو ، سه ماه اخیر خبرشو اعلام کردن بفرمایند با مدارک واسناد که موضوع این بودجه کلان چیست که اهالی آگاهی پیدا کنند انشاالله این برادر بزرگوار توضیحاتی اراعه دهند تا اهالی از کم کیف کار آگاهی پیدا کنند شورای اسلامی روستای امامزاده علاالدین ع
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۴): «آقاي سيدمحمد حسيني پرونده شما به شماره 140122920001510929 و شماره بايگاني 0102071 به شعبه1 عمومي - آوج ارجاع شد در صورت نياز به حضور، ابلاغ خواهد شد.» پیامک وارده از ADLIRAN ☝️ سامانه ثنا (ثبت نام الکترونیک) قضایی هرگاه چنین پیامک‌هائی☝️ را دریافت کردید؛ ۱) معلوم می‌شود مرد میدان هستید وگرنه چه فرقی با زنان پرده‌نشین دارید؟! ۲) به اشتراک بگذارید تا ببینیم در کدام صف قرار دارید؟ (صف زندگان مبارز یا مردگان متحرک؟!) ۳) نماد غیرت و مدال «عمل بموقع» گرفته‌اید وگرنه بروید غاز (قودوغ و جوجوغ) بچرانید! ۴) هیچ کار خاص و خطرناکی قرار نیست انجام بدهید بجز «اثبات وفات متوفیان» محترم مرحوم خودتان به دادگاه شهرستانتان. ۵) احیاناً اگر کسانی به هر علتی (طمع به دبّه نفتی یا کیسه آردی و یا هر نوع بسته حمایتی دیگر دولتی و نهایتا از روی غفلتی که مرسوم است!) نسبت به ابطال شناسنامه (و حداقل دریافت گواهی فوت) والدین یا اجداد پدری و مادری خود اقدامی نکرده‌اند، وقتشه که این کار را هرچه زودتر انجام بدهند (وگرنه در زمره حرام‌خوارها به شمار خواهند رفت!) و هرچه زودتر خود را به مرحله دریافت چنین پیامکی برسانند. ۶) فردی با سوءاستفاده از جایگاه قانونی خود، در قامت یک شخص حقوقی محترم اما از روی حماقت یا وقاحت، طی شکایت از اجداد شما، آنان را متهم به موقوفه‌خواری (حرام‌خوارگی) کرده است. حداقل وظیفه نسبی شما آنست که متوفی بودن پدر یا جد پدری و مادری خود را با مدرک به دادگاه اعلام کنید و بخاطر این‌کار هیچکسی شما را مذمت و شماتت نخواهد کرد و اگر نکنید، در معرض تحقیر و تذلیل دائمی خواهید بود! ۷) انتظار دارم از ۷۰۰ الی ۸۰۰ (و به روایتی ۱۰۰۰) نفر اهالی در گوشی‌های حداقل ۵۰۰ نفر چنین پیامکی را دریافت و به اشتراک بگذارند وگرنه چه تفاوتی بین شما و دلیک‌لی‌قیه وجود دارد؟! مناسب‌تر خواهد بود بروید با قیه‌عمری‌های همان‌جا محشور باشید! ۸) هر وقت چنین پیامکی را در گوشی خود دریافت کردید با بنده وارد گفتگو و ارتباط بشوید، در غیر اینصورت، لطفاً حتی سلام هم ندهید که جواب سلامتان را هم نخواهم داد! ۹) دریافت چنین پیامکی را در گروه سید علاءالدین (و یا هر گروه دیگری از فضای مجازی مربوط به روستای امامزاده علاءالدین که دوست دارید) به اشتراک بگذارید. ۱۰) این قضیه هیچ ربطی به بنده و امثال بنده ندارد که بخواهید کماکان لجاجت بورزید. بلکه به فرزندان و نوادگان خودتان مربوط است که از شما به نیکی و غیرت و حمیّت یاد کنند. ۱۱) و اما فراز پایانی آخرین پیام خصوصی اخوی به بنده (که مایل نیست به اشتراک عمومی گذاشته شوند!!): «... انتظار از این جماعت برای همراهی با مبارزه کنندگان با این‌ها، که نه مسئولیتی دارند و نه بقول خودت علقه‌ای دارند و با توجه به اینکه در موقع گرفتاری آتی میتوانند رفعش کنند، دور از انصاف و حتی عقل است. چرا، اگر در معرکه بودی و مثل هموطنان در گرفتاریهای روزمره مثل بقیه مجبور بودی گرفتاری خودتو با دست همین اراذل مسئول حل و فصل کنی، باز هم با اینها مبارزه میکردی، اگر در آنصورت افرادی به کمک‌تان نمی‌آمدند، گلگی کردنتان عاقلانه بود و قابل قبول و حتی می‌توانستید عدم همکاری کردن را سرزنش کنی. ولی الآن بقول خودت در مکان نیستی، علقه‌ای نداری، نیازی به موافقت و یا مخالفت به این مسئولین نداری. خوب مؤمن، خودت فکر کن، برای همراهی نکردن با چنین مخالفی که در معرض زندگی نیست، چه لزومی دارد همراهی و همکاری بشود؟؟!!! بنظر من همراهی کردن دیگران وقتی اتفاق می‌افتد که بعینه ببینند که مبارزه‌کننده حی و حاضر در صحنه زندگی میکند و خودش نیز نیازمند همکاری با اینها هست و با این اوصاف برای آگاهی‌بخشی دیگران نیز با اینها مبارزه میکند. یقینا در آنصورت به میدان میایند و همکاری جدی هم میکنند. به هر حال خود دانی و نوع مبارزه را انتخاب کرده‌ای و ظاهراً به تجارب دیگران نیز نیازی نداری! در هر صورت توصیه برادرانه من طبق همیشه این است که: با این جماعت بقول معروف دهن به دهن شدن، نه تنها عاقلانه نیست بلکه جایگاهشان را تقویت کردن است، چنانکه روز به روز پر رو تر میشوند. و تا چندی که پشتوانه قدرتمندی چون اوقاف را دارند، با مظلوم‌نمایی در ظاهر و استفاده از رئیسشان نانکلی در باطن، موفقیت با اونها خواهد بود و برای شما سابقه عاقلانه‌ای در میان هم‌روستایی‌ها و حتی عموزاده‌ها نیز نخواهند گذاشت. و بنظر من این نوع سابقه برای شخصیتی چون شما که برای هیچ، اینهمه وقت صرف کردی و نه تنها نتیجه نگرفتی بلکه مورد بی‌حرمتی و اتهام نیز واقع بشوی دور از عقل و انصاف است. و یقینا بیشتر از خود تو، من متاسف خواهم شد. عاقبتت بخیر ان‌شآءالله.» جواب: پیامک مذکور یعنی در صحنه بودن! ۱۲) همدلی واقعی ... ...ادامه دارد. حسینی منتظر ۱۰ بهمن ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۶): در مدتی که مشغول به اشتراک گذاشتن پیامهای خود در فضای مجازی سیدعلاءالدین بودم، برخی از اهالی هم مکرراً به ایراد هتاکی، فحاشی، تهمت و افتراء علیه بنده (و اهانت و تحقیر علیه کسانی که به گمان آنها حامی من هستند!)، پرداختند و بعضی از آن‌ها هم در جایگاه معلم اخلاق و ناصح دلسوز ظاهر شدند! وجه مشترک همه آنها اینست که بعنوان «فرد ناشناسی که جرأت معرفی خود را ندارد»، ورّاجی نمودند! که بالتبع می‌توانند از وابستگان به زنگوله‌های نانکلی یا از گوشواره‌های پنهان وی باشند. یکی از آن‌ها اخیراً خود را .a. h معرفی کرده و خطاب به بنده نوشته است: عین متن وی👇 «کانال اطلاع رسانی!! استغفار کن برادر من خدا گناهاتو ببخشه .. اینهمه تهمت و افتراء... من تک تک پیام های شما رو خوندم غیر از تخریب افکار عمومی و خصومت شخصی که با اعضا شورا دارید هیچ مطلب مهمی نموشته اید (به نظر بنده شما درصدد جبران اشتباهات بیشمار اخوی تان فقط دست به اینگونه نوشتن میبرید) به قول خودتان وقتی در جایی حتی اندازه قبر ملک و زمین ندارید وهمچنین هیچگونه اطلاعات در مورد اهالی ندارید،داییء عزیز تر مادر میشوید! و دلسوز مردم روستا. [خنده دار است] فکر میکنید کسی قبولتان دارد ۱۰۰٪اشتباه میکنید شما گماشته افراد نادانی هستید که فقط شما رو کوک کرده اند برای خودشان هر جور بخواهند میرقصانندتان. با این کارها فقط خودتان را کوچک و کوچکتر میکنید و مردم ب عقل شما شک میکنن» پاسخ سرگشاده بنده: جناب معلم اخلاق! اگر کلماتت بخاطر خدا (یا تادیب و یا اصلاح امور و...) هست چرا نوشته خودتو بنام خودت امضاء یا اعلام نمی‌کنی؟ شیطان هم بنام مؤمن و بظاهر اصلاح امور نصیحت می‌کند، ولی نیتش اغوا و فریب است، نه برای خدا! اگر برای تخلیه عقده‌های دیرینه (که نسبت به اخوی بنده داری)، چرا رک و عیان مطرح نمی‌کنی؟ که او هم از افاضات حضرتعالی بهره‌مند بشود؟ اگر نیت اصلاح داری چرا به من توهین می‌کنی؟ علیرغم گفتن (برادر من) به شخص من توهین می‌کنی! آن‌وقت انتظار داری نصیحت‌هایت تاثیرگذار باشد؟! جناب استاد اخلاق! فکر می‌کنی با طرح ادعای کلی (اشتباهات بی‌شمار اخوی!) بدون آنکه حتی بعنوان نمونه یکی از اشتباهاتشو مثال بزنی!! خودتو بری از اشتباه و بری از گناه می‌دونی؟! اگر حقیقتا بخاطر خدا و نه برای شیطان و نفس اماره‌ات نصیحت می‌کنی، بنده از شما قبول می‌کنم، ولی شرطش اینه که مثل مرد و با صفت مردانه، اول خودتو معرفی کنی. بنده بدونم با چه کسی طرفم؟! با این نوع پیام دادن شما، بنده هم می‌توانم اعلام کنم که؛ احتمالا شما هم بخاطر خودشیرینی نزد همان شورایی که مجیزه‌شان را (به هر دلیلی) می‌گویی، بنده را نصیحت می‌کنی!! که نه در پیشگاه خدا ارزش دارد و نه می‌تواند کوچکترین تاثیری بین دو جریان فکری، نزدیکی ایجاد کند. بنظر من، اولین اقدام شما برای اصلاح کردن و نزدیک نمودن دو جریان مورد اشاره شما (اگر وحشتی از شورای عزیز و بدون اشتباه شما نداری)، معرفی خودتان می‌باشد. ببینم جرأت برای آشکار کردن خودتان را دارید؟! اشتباهات اخوی خیلی زیاده‌. بخاطر آبادی ده، زندگیشو رها می‌کرد و بدنبال مسئولین مربوطه در قزوین و بویین زهرا و... در هروله بود و به خانه‌اش می‌برد و برای تسریع در آبادی روستا با هزینه کردن از جیب خودش پذیرایی می‌کرد. ساختن پلهای داخل روستا را که می‌بینید؟ نه؟؟!! برای کسانی خاص انجام نداده، بلکه بخاطر آبروی اهالی روستا در منظر زائرین گرامی امامزاده علاءالدین که احتمالا برای شما چنین کارهایی نامفهوم باشد. ما هم بارها بهشون تذکر می‌دادیم که در کنار عمران ده، به زندگی خودش هم برسه. اما چه شد؟! دقیقا فرمایش حضرت امیر(ع) که اگر خوبی کردی، منتظر بدیشان باشید! باز یکی از اشتباهاتش این بود که در حمله وحشیانه عده‌ای به پسرش به تنهایی پیگیر جلوگیری از شرارت‌های آینده جنایتکارها بر آمد و از احدی نیز یاری نطلبید. البته به بنظرم یکی از اشتباهات اخوی به انگاره شما همین باشه (که چرا در برابر طرفداران یوسف کوتاه نیامده و میدان را برای تاخت و تاز آن باز نکرد!؟) اشتباهات بی‌شمار اخوی زیاده، مثلا؛ چرا مثل دیگران هیچ وقت بفکر این نبود که از کارهای انجام داده‌اش سودی هم برای خودش ببرد؟ و همه‌اش بفکر هرچه آبادتر کردن روستا بود؟ البته تاجایی که من خبر دارم به افکار پوچ و عقده‌ای امثال شماها پشیزی ارزش نداده است و احتمالا به همین دلایل نیز عقده‌های کینه‌شتری نسبت به ایشان در دلهای شماها کاشته که بعد از اینهمه سال، هنوز هم شماها را اذیت می‌کند که چرا به شماها بعنوان افراد ظاهرالصلاح، بهایی نداده است؟!! برو این دام بر مرغی دگر نه که عنقا را بلند است آشیانه ..ادامه دارد. حسینی منتظر بهمن ۱۴۰۱ «گروه» سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
توضیح: مراد از «امامزاده» آنست که وی عضو گروه اطلاع‌رسانی امامزاده علاءالدین (مشهور به گروه ممدشورا) است. مراد از «تارک» آنست که وی گروه مرا (سید علاءالدین) را ترک کرده است.
ادامه گفتگوی .a.h با بنده ☝️
ادامه گفتگوی صمیمانه .a.h با بنده! ☝️ این ترسوی بزدل، هرگز خود را معرفی نکرد! در حقارت و ذلت و پستی (این زنیکه یا مرتیکه؟) همین بس که هوادار زنگوله‌های کسی‌ست که نوکر شیطان گشته! برگی از شاخه‌ای از شجره خبیثه شیطنت و شرارت!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۱۱۵): ۱۲) همدلی واقعی آنجاست که ظاهر و باطن ما یکی باشد. نحوه گفتار و رفتار ما می‌تواند دو حالت داشته باشد: ۱۲/۱- لبخند بزنی و با پنبه سر ببرّی و در ظاهر، قربون‌صدقه بروی و از پشت خنجر بزنی! (چیزی که بعینه از بعضیا شاهدیم)! ۱۲/۲- برای نجات غریق، چنان عتاب و درشتی روانه او بکنی که شوکه شود تا خودش هم برای خلاصی خودش از امواج خطر، دست و پائی بزند! (چیزی که بنده مرتکب شدم)! بعضی از صاحب‌نظران توصیه می‌کنند، اگر در مواجهه با اهالی خاص این روستا، ضرورت روش اول را درک نمی‌کنی لااقل روش دوم را ترک بکن! زیرا نهیب‌های شما بنفع رقیب‌های شماست! تا تمام شرارت‌ها و خیانت‌ها و بدکاری‌ها و کم‌کاری‌های خود را در پشت جاروجنجال‌های چندجانبه ولو تماماً دلسوزانه شما پنهان کنند! (و به قولی؛ جا زدن در پشت فضای مجازیِ حم!) ولیکن مشکل همین‌جاست که بنده، اخم صادقانه را بر لبخند خائنانه و ترش‌روئی روشنگرانه را بر زبان‌بازی مزورانه، ترجیح می‌دهم. زیرا دنبال تحقیق اهالی هستم نه (العیاذ بالله) تحمیق آن‌ها و العاقبة للمتقین. و اما ادامه جوابیه به اعتراضیه اسبق اخوی: ۷) علاوه بر موانعی که در مسیر سرمایه‌گذاری در این روستا مورد اشاره قرار گرفت، مشکل آمادگی اهالی هم برای پذیرش و همکاری‌های لازمه، معادله مهمی است که نباید نادیده گرفت. من گمان می‌کردم اهالی مشتاق بازگشت به روستا باشند و تمایل بورزند که فرزندان و نوادگان خود را هم به محیط سالم روستا برگردانند بشرطی که امکان پیشرفت و تعالی در آن (کار و زندگی مطلوب و بلکه ایده‌آل در روستا) فراهم باشد و مجبور نباشند به جاهای دیگر کوچ کنند و دربدری بکشند. لذا کافیست، سرمایه‌گذاری مناسبی در آن صورت بگیرد فلذا احتمال زیادی دادم که پیشنهادات صدها میلیاردی مرا روی سرشان گذاشته و حلوا حلوا کنند! ولیکن خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم! آن‌ها نه تنها هیچ‌گونه استقبالی نکردند بلکه در برابر عده‌ای قودوغ به سرکردگی چند تا الاغ (بلانسبت شما و اهالی محترم) بمحض مطرح کردن قضیه در قالب «فراخوان ایده و طرح»، شروع کردند به تمسخر، توهین و تحقیر ووو... که البته چندان هم غیرقابل انتظار نبود ولیکن در عین‌حال، احتمال می‌دادم بالاخره عده‌ای هم در حرکتی بخردانه، در مقابل آن نابخردی‌ها قد علم کنند که نکردند!! سکوت و مماشات اهالی در مقابل آن فرقه بی‌عقل و بی‌انصاف و‌ علیه ما علیه را بنده تلویحاً «حمایت از خیانت» تلقی کردم! البته جنابعالی هشدار داده بودید که «فعلا بهتره مسئله پول‌ها را مطرح نکنم»! و «روی حمایت علنی اهالی در وضعیت فعلی هم حسابی باز نکنم»! اما من مایل بودم از همان ابتدای امر، تکلیفم روشن بشود که یا رومی روم یا زنگی زنگ!! بعد از مراجعه اخیرم به روستا (بعد از دوری ۵۰ ساله زمستانی از آن؛ وقتی، تنها صدائی که می‌شنیدم فقط صدای فشرده شدن برف‌های زیر پاهایم بود نه هیچ صدای مزاحم دیگری از محیط!) حس خاصی پیدا کردم؛ احساس «دنج بودن روستا» برایم خیلی برجسته شد و اینکه شاید همین مطلب، بر ذهن اهالی هم سایه افکنده باشد و شاید خیلی بیشتر از آن حس خاصی که من پیدا کردم. زیرا که بمراتب و مکررا بیش از من، مشغول مقایسه روستا و تهران هستند. من تصور می‌کردم، اگر بتوانیم با جذب سرمایه‌گذاری، اینجا را تبدیل کنیم به «قطب زیارتی و سیاحتی استان» از طریق «توسعه گردشگری داخلی و جذب توریست‌های خارجی»، آثار و برکات فراوان مادی و معنوی برای اهالی آن خواهد داشت از قبیل؛ ۱) اشتغال پایدار با درآمدهای عالی ۲) ارتقاء سطح تعاملات فرهنگی و اجتماعی ۳) رونق تولید محصولات دامی و کشاورزی ۴) رونق تولید صنایع دستی و صنعتی ۵) و پیشرفت‌های مشابه دیگر ولیکن در کنار معضلات؛ «ادعاهای واهی اوقاف» و «تبلیغات منفی و تخریبی دسته قودوق‌ها و جوجوق‌ها»، معضل مهمتر و بدتر «عدم همکاری اهالی» را هم باید جدی گرفت که اگر دو معضل اول و دوم قابل حل باشند اما سومی حل نشود، باز هم (همچون آب در هاون کوفتن) بی‌نتیجه و بی‌فایده است. در اینجا بود که (بجای تداوم اصرار بر خودخواهی خود یا منفی‌نگری به اهالی)، با توجه به «روحیه دِنج‌طلبی اهالی» به این نتیجه رسیدم که کلاً بی‌خیال قضیه جذب سرمایه‌گذاری بشوم! این؛ حق اهالی است که حاکم بر سرنوشت خود باشند و آنچه را که بنده ارزشمند تلقی می‌کردم و گمان می‌کردم برای نسل جدید، مفید و مطلوب باشد، بی‌ارزش تلقی کنند و به روستا صرفا به چشم، زاویه‌ای دنج و آرام و خلوت، نگاه کنند که آمدن حتی یک زائر هم ناهنجار باشد و آنرا ملوث سازد! (= مفهوم اقدام اهالی برای تخریب زائرسرا؟!) حال که چنین است، من چرا باید به جنگ آنهائی بروم که در این چند ماه رفتم؟!! آری! عطایش به لقایش! شتر دیدی ندیدی! ...ادامه دارد. حم بهمن۱۴۰۱ گروه: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و...!! (قسمت ۱۱۷): ۱۱۷ شماره پلاک فرعی از ۱۰ اصلی قزوین است که شش‌دانگ روستای امامزاده علاءالدین در آن واقع شده است. ۱۱۷ آخرین شماره از پیام‌های مسلسل (و البته ناتمام) بنده است! اما چرا؟!! اهالی طی اقدامی موفق شدند، زائرسرای قدیمی اجدادی خود را تخریب کنند بدون آنکه برای احداث زائرسرای جدیدی برای زوار محترم امام‌زاده علاءالدین واجب التعظیم، قدمی بردارند! اخوی (آ.سیدمیرشجاع) در جایگاه دهیار، موفق شد جاده ورودی روستا تا آستانه امامزاده را، راهسازی و پل‌سازی نماید ولیکن چنان مغضوب اهالی گردید که خودش و پسرش را توسط قودوغ‌های روستا (و البته با تحریک الاغ‌های آن) به قصد کشتن، لت و پار کردند و جیکّ اهالی هم در نیامد! (= سکوت؛ علامت رضایت؟)! در آن مقطع بنده بخاطر ارتباط نزدیکم با نائب‌رئیس مجلس و نماینده مردم قزوین (حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد؛ امام جمعه فعلی تهران و دبیرکل جامعه وعاظ)، نامه‌ای از وی گرفتم که طبق آن، مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان برای تأمین مصالح ساختمانی مورد نیاز یک زائرسرا در اختیار دهیار روستا قرار بگیرد که البته اخوی هم بعد از دوندگی‌هائی موفق به دریافت آن نگردیده بود! (و متاسفانه به بنده دیر اطلاع داد که چرا موفق نشد؟! وگرنه من یقه حاجی را می‌گرفتم تا پیگیری کند که کدام اداره‌کل استانی تخطی و سرپیچی کرده است؟!) و شاید خوب شد که موفق نشد! وگرنه من هم احتمالاً لت و پار می‌شدم! آیا اهالی واقعا تمایلی به پذیرش زوار و توریست ندارند؟!! و اما ختم کلام؛ حدود بیست سال پیش ما اعضای خانواده مرحوم آ.سیدمیربابا نشستیم و مایملک پدری را با قرعه‌کشی بین خودمان تقسیم کردیم. اتفاق عجیبی که افتاد (که البته من اخیراً متوجه آن شدم!) آنست که از مایملک اجدادی در این شش‌دانگ روستای امامزاده (پلاک ۱۱۷)، چیزی به من نرسید! مشابه همین اتفاق در تقسیمات مایملک پدری در پلاک ۱۱۸ (ملک روستای نقاش) هم واقع شد که بر شگفتی و حکیمانه بودن آن قرعه‌کشی، دلالت دارد! در این شش‌دانگ امامزاده که اداره اوقاف، معارض گشته است، بنده چیزی ندارم که بخواهم قانوناً بخاطر آن‌ها با اوقاف درگیر بشوم. در ملک نقاش هم قطعاتی که به من رسیده در عرصه‌هائی نیست که فئودال آن روستا به آن‌ها تجاوز کرده است که فرضا من بهانه‌ای برای مقابله با حاج‌صفوت داشته باشم! گویا تقدیر نهفته در آن قرعه‌کشی این بوده که بنده از نقاط مورد درگیری، کاملا دور باشم! انگار مقدر شده من وارد تعارضات و تنش‌های محلی نشوم. و اگر بخواهم درگیر بشوم نباید بخاطر منافع شخصی‌ام باشد، بلکه باید علل یا دلایل دیگری داشته باشد. یعنی اگر اخلاصی در این درگیری‌ها (صرفا حمایت از مظلومین) نداشته باشم، خسِرالدنیا و الآخرة شده‌ام! بنابراین من اگر با اوقاف و نیز متجاوزین محلی وارد مبارزه نشوم و یا بشوم اما پیروز نشوم، چیزی از دست نداده‌ام و اگر پیروز هم بشوم، چیزی بدست نیاورده‌ام! پس چرا باید وارد معرکه بشوم؟! کاملا شفاف است که هیچگونه انگیزه مادی برای بنده قابل تصور نیست ولیکن انگیزه معنوی چطور؟ انگیزه معنوی بنده هم زمانی ارزشمند است که اهالی نیازمند مساعدت بنده باشند و اگر برایشان مهم نباشد، چه لزومی دارد که من کاسه داغ‌تر از آش باشم؟! پیام قرعه‌کشی عجیب! قرعه‌کشی ۲۰ سال قبل (یک مقدره الهی؟!) برای بنده این پیام را دارد: تو را از درگیری‌های اهالی و سادات و خانواده‌ات (معطوف به ارثیه پدری در پلاک‌های ۱۱۷ و ۱۱۸) معاف کردیم و اگر قرار باشد که در صف مبارزین قرار بگیری لازم نیست حتی آخرین نفر صف باشی تا چه رسد به نفر اول و پرچم‌دار ماجرا! و در این مبارزه، اگر اوقاف پیروز گردد و بخواهد سادات را بجرم موقوفه‌خواری، تحت تعقیب و جریمه قرار بدهد و کل مایملک آنان را مصادره نماید، تو از همه این‌ها در امان هستی! حال با همه این توصیفات، اگر اراده کنی که به اهالی و بویژه سادات، خدمتی بکنی، به خودت مربوطه! نوک سوزنی هم به این امر مجبور نیستی. مضافاً که بهتر از همه می‌دانی که بابت این خدمت، مورد هدف خیانت‌های چندجانبه خواهی شد! خصوصاً که پدرت همیشه تکرار می‌کرد؛ «پسرم به هر کسی خوبی کردی، بلافاصله منتظر بدی او باش و اگر بدی دیدی هرگز از خوبی دست نکش»! حال با همه این احوال اگر باز هم تنت می‌خواره، بسم‌الله!! و اما بهانه‌هایی که تو را به وسط معرکه انداخت؛ ۱) تهمت موقوفه‌خواری (حرام‌خوارگی) مدیران اوقاف و شیاطین محلی به اجداد امجد تو و بقیه سادات را بسپار به قانون. ۲) جذب صدها میلیارد تومان سرمایه‌گذاری خیرین در مهلتی که داشتی از کف دادی را بسپار به قسمتی که مقدر نبود! رسیدگی به ابعاد و اعماق ۱۱۷ پیامی که به اشتراک گذاشتی و ۱۱۷ پیامی که خودسانسوری کردی و نفرستادی، بسپار به عدل الهی در قیامت با شهادت سیدعلاءالدین! و السلام، ختم کلام و نامه تمام! حسینی منتظر دهه فجر ۱۴۰۱
‏یارو رفیقش رو میزنه. کار به دادگاه میکشه. قاضی میپرسه: چرا زدیش؟؟؟ میگه: ده سال پیش بهم گفت: اسب آبی. قاضی: ده سال پیش بهت گفته، الان زدیش؟؟؟؟ میگه: تازه دیشب اسب آبی رو توی تلویزیون دیدم.😂😂🤣😁😂🤣🤣🤣 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇👇👇برای عضویت در «بزرگترین کانال جوک ایتا»، روی «پیوستن» بزنید👇👇👇
‏یه بار استاد بهم گفت: قانون دوم نیوتون رو تعریف کن. گفتم: استاد، من فقط آخرشو بلدم!😕 گفت: اشکال نداره، خط آخرشو بگو😑 گفتم: " که به آن قانون دوم نیوتون می گویند" نمی دونم چرا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پرتم کرد بیرون؟!😂😂😂 کانال 🇮🇷 لطیفه حلال 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3540451341C466d1824a0
دیروز داشتیم با بابام دور فلکه با موتور میچرخیدیم. برگشتم گفتم: وااااای بابا، چه بوی کبابی میاد؟! بابام غیرتش گل کرد و گفت: گور بابای بنزین، یه دور دیگه میچرخیم. بابام منو خیلی دوست داره😐😂🤣 کانال 🇮🇷 لطیفه حلال 🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3540451341C466d1824a0