eitaa logo
کانال سید علاءالدین
67 دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
15 فایل
اطلاع‌رسانی در امور روستای امام‌زاده علاءالدین و انجام هماهنگی‌های محلی برای پیشبرد اهداف متعالی اهالی محترم و معزز و...
مشاهده در ایتا
دانلود
وقفنامه جعلی بدون مهر از اسناد اداره اوقاف قزوین علیه سادات و حتی علیه موقوفه امامزاده علاءالدین ضمیمه پیام شماره 09 به نشانی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/33 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/41
اولین صورتجلسه‌ای که ملاعبدالجواد در سال ۱۲۹۷ قمری نوشته که باید آنرا «اختلاس‌نامه» او تلقی کرد و هیچگونه تأییدیه‌ای از مهر و امضاء ندارد! https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/40 این اختلاس‌نامچه نامشروع و غیرقانونی و نامتعارف که به اذعان متن خودش بعد از فوت واقفین تنظیم شده، یکی از مدارک اداره اوقاف بوئین‌زهرا مبنی بر وقفیت شش‌دانگ امامزاده است!!! نوک سوزنی هم کلاهشان را قاضی نمی‌کنند که مگر می‌شود چیزی را بعد از مرگ واقف نوشت و آنرا وقفنامه نامید؟ و خود را هم متولی موقوفه قلمداد کرد؟!!! آیا تعارض منافع از این آشکارتر می‌توان سراغ گرفت؟!! قسمت بدتر ماجرا آنجاست که شیاطین محلی، با اتکاء به این «قول زور» فریبکارانه، برخی از سادات (موقوف علیهم؟!) را فریب داده و به این باور رسانیده‌اند که بر اساس وقفنامه، سادات فعلی روستا که روستا را ترک کرده‌اند از جمله آن‌ها که زمستان‌ها در این روستا نیستند، مشمول حرام‌خوارگی هستند!!! البته همین صورتجلسه اختلاس ملاعبدالجواد دو سال بعد از این مجددا بازنویسی شده و ممهور به مهرهای متعدد ناشناخته‌ای می‌گردد ولیکن در خصوص چهار دانگ سادات به تأیید آنان (مالکین) نمی‌رسد! بنابراین هر جا که به «دو وقفنامه جعلی» اشاره می‌شود، یکی از آن‌ها همین اختلاس‌نامه فضولی ملاعبدالجواد (متولی خودخوانده!) است. شیاطین محلی در تبانی با دست‌اندرکاران اوقاف، این متن جعلی را بین سادات توزیع کرده و متأسفانه باعث فریب تعدادی از آنها شده‌اند! لذا اگر کسی فرضا از مرحوم سید صفدر موسوی یا احیاناً از قول مرحوم سید ابراهیم، دروغ آشکاری نقل می‌کند بدون آنکه شاهد قابل قبولی داشته باشد در همین راستا است. و اداره اوقاف با چنین مدرک پوچ (غیرقابل قبول هیچ دادگاهی) و ورق‌پاره بی‌ارزشی به جنگ سادات برخاسته است و اهالی روستا را در تنگناهای شدید قرار داده است! الا لعنة‌الله علی القوم الظالمین
وقفنامه جعلی دارای مهر از اسناد اداره اوقاف قزوین علیه سادات امامزاده علاءالدین ضمیمه پیام شماره 09 به نشانی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/33 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/46
دومین صورتجلسه‌ای که ملاعبدالجواد در سال ۱۲۹۷ هجری قمری (در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار) نوشته و با مهرهای ناشناخته‌ای ممهور کرده است که هیچکدام متعلق به سادات و اهالی روستای امامزاده علاءالدین نیست. https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/42 در این اختلاس‌نامه فضولی، وی خود را متولی دو دانگ امامزاده قلمداد کرده است و این جایگاه را برای نسلاً در نسل خود هم در نظر گرفته است! در واقع برای خود و نوادگان خود، نان‌دانی دائمی تعریف کرده است! به همین جهت هم منفور سادات بوده است. احتمالأ نفرین‌های مرحوم سید صفدر موسوی هم متوجه همین فضول‌های اختلاس‌گر محلی بوده است که توسط برخی مزوران، تحریف شده و ادعا می‌شود که او سادات را نفرین می‌کرد!!! (نوادگان ملاعبدالجواد و فرزندان محمدابراهیم انصاری، ظاهراً در منصورآباد رزن، ساکن هستند که تدبیر فضولانه جدشان با دخالت اوقاف بر باد رفت!) وی این صورت‌جلسه جعلی خود را وقفنامه‌ای منتسب به واقفینی بنامهای؛ مرحومان مغفوران محمدحسین‌خان و محمدکاظم‌خان قلمداد کرده است! در لسان سادات هم وقتی گفته می‌شود؛ مرحومان مغفوران، منظورشان اشاره تمسخرآمیز به همین وقفنامه جعلی و فضولی و شروط مزخرف آنست. این ورق‌پاره‌ بی‌ارزش یکی از اسناد مثلا محکم اداره اوقاف بوئین‌زهرا برای تصاحب شش‌دانگ روستای امامزاده علاءالدین است!!! که قاعدتاً مقبول هیچ محکمه‌ای نیست مگر به ضرب زر و زور و تزویر! در این وقفنامه جعلی، ملاعبدالجواد علاوه بر تحمیل خود برای تصرف مطلق در دو دانگ امامزاده، زمینه چنگ‌اندازی به چهاردانگ سادات را هم درج کرده است! یعنی برای بقای مشروعیت ید تصرفی مالکانه سادات، دو شرط خطرناک «حضور» و «حیات» را قید کرده است!! این شروط خطرناک، بهانه‌ای شده است برای شیاطین محلی جهت آزار و اذیت و حتی قتل سادات تا «عدم حضور و عدم حیات» آنان رقم خورده و مایملک آنان هم بتعبیر امام خمینی‌ره «لوطی‌خور» شود! علی‌ای‌حالٍ؛ این وقفنامه جعلی و اختلاس‌نامه را باید «لوطی‌خورنامه» رندانه نامید و اگر رسماً ابطال نشود، کماکان جان و نسل سادات پیوسته در معرض خطر جانی قرار خواهد داشت. بنابراین لازمست کلیه سادات حسینی و موسوی، هرچه زودتر رسماً خواستار ابطال این وقفنامه‌های جعلی و خطرناک بشوند وگرنه نه تنها فدک آنان در معرض چنگ‌اندازی شیاطین خواهد بود بلکه جان و نسل‌شان هم دائما در معرض تهدید و تحدید خواهد بود. بنده در نامه‌های خود در بهار ۱۴۰۱ به ریاست «سازمان اوقاف و امور خیریه» (شرّیه؟!) بصورت مستدل، خواستار ابطال این وقفنامه‌های جعلی و فضولی شدم ولیکن متأسفانه در سلسله مراتب این سازمان مسبوق به لوطی‌خوری، هیچ‌گونه ترتیب‌اثری داده نشد و لذا ضرورت دارد، کلیه سادات از طریق دادگاه، نسبت به ابطال آن‌ها اقدام عاجل بعمل آورند. الا لعنة‌الله علی القوم الظالمین سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان‌ماه ۱۴۰۱
متن مشترک وقفنامه‌های جعلی و فضولی ملاعبدالجواد (۱۲۹۷ قمری) که در اداره اوقاف قزوین تایپ شده است. این تنها مدرک موجود روستای امامزاده علاءالدین در پرونده اداره اوقاف بوئین‌زهرا است و مابقی اسناد و مدارک آن به سرقت رفته است! اداره اوقاف با استناد به این متن جعلی و قلابی راه اختلاس ملاعبدالجواد دو قرن پیش را پیشه امروز خود کرده است تا ثابت نماید «دزد بالای دزد» زیاد است!!! ابطال این متن خطرناک بأیّ‌نحوٍکانَ که در غیبت ناشی از فوت واقفین؛ مرحومان مغفوران تنظیم شده، باید در اولین دستورکار سادات حسینی و موسوی و امین موقوفه باشد. وقفنامه مثلا اصلی را هم بزودی به اشتراک خواهم گذاشت ان‌شاءالله ضمیمه پیام شماره 09 به نشانی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/33 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/41 و پیام توضیحی: https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/46
«صورتجلسه حل اختلافات» که به «وقف‌نامه اصلی» مشهور است! در سجلات این وقفنامه (که به تحدید حدود و تقسیم سهم هر کدام از مالکین/موقوف‌علیه اولیه از شش‌دانگ امامزاده پرداخته) از محمدحسین‌خان (یکی از واقفین محترم) و آخوند ملاکاظم (متولی اولیه) با عبارت «مرحوم مغفور» یاد شده است! و همین نکته نشان می‌دهد که این متن هم نمی‌تواند وقفنامه اصلی باشد. البته در سجلات آن آمده که؛ «مطابق للاصل» است یعنی با «وقفنامه» مطابقت دارد. فلذا این متن هم رونویسی از اصل وقفنامه است. البته در متن آن تصریح شده که «در سنه ۵ ۱۲ قمری در سجل مرحوم محمدحسین‌خان به خط خود نوشته» است و همین مطلب گویای آنست که این صورتجلسه حل اختلافات، برخلاف اختلاس‌نامه، لااقل ریشه و اصالت و سندی داشته است. این صورتجلسه در تاریخ ۱۲۹۹ قمری تحریر و تأیید شده اما در آن هیچ خبری از ملاعبدالجواد و نسلاً در نسل او و نیز شرایط خطرناکی از قبیل ضرورت حضوروحیات سادات نیست. در تأییدیه علی‌محمد (پسر محمدحسین‌خان؛ از واقفین مرحوم) تصریح شده که علت تنظیم این صورت‌جلسه عبارت است از «محض حدود که میان مالک و وقف حرف حاصل نشود»! منظور از «وقف» اشاره به دو دانگ خود امامزاده و مراد از «مالک» اشاره به چهار دانگ سادات است که از همان ابتدای ماجرا «مالکین» شناخته می‌شدند نه «موقوف‌علیهم». در وصیت‌نامه مرحوم سیدحسن‌بابا (فرزند بلافصل مرحوم سیدمحمدرضا؛ مالک دو دانگ روستای امامزاده علاءالدین) هم که در سال ۱۳۰۱ قمری تحریر شده، به یدتصرفی مالکانه او نسبت به یک دانگ امامزاده تصریح شده است و هیچ اشاره‌ای به موقوفه بودن آن ندارد. (حسینی منتظر) ۱۴۰۱ آبان
متن تایپ شده وقف‌نامه اصلی که در پرونده اوقاف مفقود است! این «صورتجلسه حل اختلافات» دو سال بعد از «صورتجلسه عقد اختلاسات» توسط ملاعبدالجواد یعنی در سال ۱۲۹۹ قمری (مقارن ۱۲۶۰ هجری شمسی) تحریر شده است و علی‌محمدخان (پسر یکی از واقفین مرحومان مغفوران اصلی) هم در سجلات آن، تأییدیه نوشته و کلمات «مالک» و «وقف» را به کار برده است. در مورخه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ ریاست وقت اداره اوقاف بوئین‌زهرا طی صورتجلسه‌ای با اهالی روستا، پذیرفته است که این متن را ملاک عمل و تفاهم قرار دهد ولیکن در عمل (نامه‌ها و بخشنامه‌های بعدی) آن را کاملاً نادیده گرفته است! که نشان از حیله و نیرنگ وی دارد و علت فریب و دغل وی را باید یافت و افشاء کرد.
قدیمی‌ترین وصیت‌نامه روستای امامزاده علاءالدین که به دیکته مرحوم سیدحسن‌بابا مالک دو دانگ روستای امامزاده علاءالدین، تحریر شده است و ملک و باغات خود در سال ۱۳۰۱ در این روستا را بین چهار نفر از فرزندان خود (آقاسید اشرف، آقاسید محمدعلی، سید حبیب‌اله و سید یداله) تقسیم و یکی از پسران خود را در حاشیه آن، محروم و عاق شدید کرده است. در این وصیت‌نامه حتی یک کلمه راجع به وقفیت دو دانگ خود، اشاره نکرده است زیرا او مالک بوده است نه موقوف علیه. لذا صریحا هم نوشته «دو دانگ ملک و باغات در [حالت؟] تصرف این جانب است». بنابراین با توجه به این وصیت‌نامه هم، نه اداره اوقاف و نه هیچ شخص حقیقی یا حقوقی، حق هیچ‌گونه دخالت و شرط و شروط گذاشتن و امثالهم در امور چهاردانگ سادات این روستا را ندارد.
نامه پیوست، نمونه‌ای از چنگ‌اندازی مشترک اوقاف و شیاطین به املاک سادات است که علیرغم استمهال یک‌ساله، در کارنامه خود ثبت کردند و نشانگر عجله آن‌ها برای تأمین یک دانگ لوطی‌خور شده است. چنانچه سایر اهالی هم چنین نامه‌هائی دریافت نموده‌اند، لطفاً تصویری از آنرا به اشتراک بگذارند یا برای بنده بفرستند.
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۱۳): اصلاحیه: تذکر داده شد که در قضیه چکمه سفید، خیانتی در کار نبوده است و بلکه هدف میزبان، همکاری با اوقاف بمنظور شناسائی یک دانگ بر باد رفته امامزاده بوده است. علت محرمانه بودن آن هم بخاطر پیشگیری از تفرقه و اختلافات (ترس از لوطی‌خورهای قضیه) بوده است! و الله اعلم! ادامه وقایع اتفاقیه در حدفاصل ۱۳۷۵ لغایت ۱۳۹۵ هجری شمسی در روستای امامزاده علاءالدین: ۵) برگزاری مراسم امامزاده: پنجمین اقدامی که در دوره آتش زیر خاکستر (۹۵-۱۳۷۵) از طرف اوقاف صورت گرفت و برخی از اهالی روستا آلت دست قرار گرفته بودند (و بلکه بنظر می‌رسید که آن‌ها اوقاف را آلت دست خود قرار داده بودند!) مسئله برگزاری مراسمی به مناسبت تعظیم امامزاده علاءالدین (گرامیداشت روز/هفته وقف یا بزرگداشت امامزاده‌ها؟) بود که در اوائل تابستان ۱۳۹۵ در محوطه عمارت امامزاده برگزار گردید که حکم «تیر خلاصی به مالکیت سادات» را داشت! یعنی مراسم مزبور، برداشتن محصول و چیدن میوه‌ای از درختی بود که سالها و دهه‌ها آنرا کاشته و داشتند و خیلی خیلی شاد و خوشحال بودند! اگر این مراسم به دلخواه بانیان آن پیش می‌رفت، فاتحه حضور و حیات سادات در این روستا به باد فنا می‌رفت و لذا حضور و سخنرانی حقیر در آن، ایضا از الطاف خفیه خداوندی به سادات بود. آن مراسم، سرآمد تمامی توطئه‌ها بود که در طی آن، کلیه اهالی از جمله سادات، در برابر این هیئت امناء خودخوانده یا اوقاف‌ساخته (به نام امامزاده اما به کام خودشان در تصاحب کل روستا) ناچار به انفعال می‌شدند. اخوی که دهیار روستا بود مرا در جریان گذاشت و به روستا دعوت کرد و از من خواست تا متنی را که تهیه کرده بود حفظ کرده و در مراسم فردای آن شب که با حضور مقامات شهرستانی برگزار می‌گردد، در قالب سخنرانی، ارائه بدهم. در اینجا بود که من متوجه شدم، اخوی هم دغدغه‌های مرا کم و بیش دارد ولیکن متنی که تهیه کرده بود، ملایم و ناقص بود. من که از مدت‌ها پیش مترصد چنین فرصتی بودم، مصمم شدم که حرف اول و آخر ماجرا را مطرح کنم که البته مجال بیش از ۱۰ دقیقه‌ای می‌طلبید که برای دهیار روستا منظور شده بود. از آنجا که بین ما (من و آ.سیدمیرشجاع) دائما اختلاف سیاسی در مسائل ملی در حد کدورت برقرار بود، تا آن زمان نمی‌دانستم که او هم نسبت به اوقاف و عوامل نفوذی آن در روستا بدبینی دارد و مایل است مبارزه‌ای داشته باشد. به همین جهت هم من معمولا به عموزاده‌ها هشدار می‌دادم و از اخوی خود غافل بودم! و عجیب آنکه آن‌ها هم مطالب را متاسفانه به همدیگر منتقل نمی‌کردند تا لااقل ما دو برادر دریابیم که حداقل در قضیه اوقاف، اشتراک نظر داریم! آن مراسم با حضور مسئولین محلی (از جمله رئیس اوقاف منطقه و امام جمعه آوج) در واقع وجاهت بخشیدن رسمی و مذهبی و البته مزورانه به تخلفات و‌ جرائم شیاطین بود که در لفافه‌ای از خدمت و دیانت پوشانیده شده بود. علی ای‌حال؛ در سخنرانی آن روز تاریخی، بنده بگونه‌ای صحبت کردم که افشاگرانه بود و در واقع زلزله‌ای بود که گسل‌های مختلفی را به ارتعاش در آورد که باید مدت‌ها پیش اتفاق می‌افتاد. زلزله‌ای که پس‌لرزه‌های آن هنوز هم ادامه دارد! خیلی‌ها از آن سخنرانی بنده ناراحت شدند که بعضا هنوز هم دلخوری‌های آنرا فراموش نکرده‌اند! ولیکن بنده اصلا پشیمان نیستم. زیرا آگاهی‌بخشی به کسانی که در معرض خطر هستند را تکلیف خود دانسته و هنوز هم بر همان اساس استوارم. اولین کسی هم که ناراحت شد و اعتراض کرد خود اخوی بود! زیرا احساس کرد من زیاده‌روی کردم. هم در تصدیع اوقات مراسم و هم اینکه چرا فراتر از متن او صحبت کردم. شاید به خاطر همین هم، در مکاتبات خود با اوقاف با بنده مشورتی نکرد (اگرچه بعداً که نامه‌ها را دیدم، تأیید کردم. زیرا انصافا عالی و هوشمندانه نوشته بودند) همچنان‌که هنوز هم از ارائه نسخه‌ای از فیلمبرداری آن سخنرانی به بنده امساک می‌کند! ولیکن بنده برای چندمین بار از ایشان خواهش می‌کنم که کل سخنرانی مرا برای عموم اهالی به اشتراک بگذارد ولو اینکه از لحاظ حقوقی به ضرر بنده باشد و دردسرساز تلقی شود! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۱۴): ادامه وقایع اتفاقیه در حدفاصل ۱۳۷۵ لغایت ۱۳۹۵ هجری شمسی در روستای امامزاده علاءالدین: مشکلی نیست که بعد از آن سخنرانی بنده بدنام شدم! (در واقع عده‌ای شیطان‌صفت مرا بدنام کردند)، مهم اینست که تمام «برجام شیاطین» محلی و روستائی، مضمحل شد و حداقل بخشی از اهالی روستا روشن شدند و فهمیدند که اگر از منافع خود دفاع فعال نداشته باشند، نهایتا باید این روستا را برای همیشه ترک کنند. بنابراین مراسم مذکور، نمادی از اوج فتنه‌های اوقاف در طی بیست سال مذکور بود و ضرورت داشت نیشتری زده شود تا چرک‌های درون آن بیرون بریزد که تا حدودی ریخت. تندی و تیزی زهری که بانیان آن مراسم چشیدند، تبدیل گردید به ماجرای هجمه داعش‌وار اراذلی تحریک‌شده که به قصد کشتن شجاع و پسرش درب خانه ایشان را دق‌الباب کرده بودند! (طبق اعترافات خودشان در دادگاهی که پرونده آن بنظرم هنوز هم مفتوح است) و هر دو را لت و پار کردند و البته حامیان آن اوباش پیوسته در صدد تبرئه آن‌ها و ناچیز جلوه دادن قضیه هستند! و تعجب از سکوت اهالی بویژه سادات در این قضایا که علت‌العلل را در نمی‌یابند و به علل فرعی شیرجه می‌روند! با آن سخنرانی، نتیجه آن مراسم دقیقا معکوس شد و بجای آن که موجب تیر خلاصی زدن به مالکیت سادات بشود، تبدیل به تیر خلاصی به شیطنت خودشان گشت. آنها چرا با افراز دو دانگ توسط محمدآقا داودی، مخالفت کردند؟! آیا برای این نبوده است که ترسیدند لوطی‌خوری یک دانگ امامزاده لو برود؟! اتفاق بسیار عجیبی که در آن مراسم افتاد، اولین جمله مجری مراسم بود که بلافاصله بعد از سخنرانی بنده پشت تریبون صریحا گفت: «همه اهالی مستأجر امامزاده هستند»! مفهومی که بنده در طی سالها نتوانسته بودم به سادات تفهیم کنم، او با اولین جمله خود بدان تصریح کرد و لازم بود بخاطر همان جمله وی من سجده شکر بجای آورم. لذا بعد از آن مرتبا به سادات می‌گفتم؛ دیدید که خودشان هم اعتراف کردند! بنده بارها به عموزاده‌ها گفته بودم که عده‌ای در این روستا بر این گمان هستند که سادات هم همانند دیگران، مستأجر هستند و تصور می‌کنند که کل شش‌دانگ موقوفه امامزاده است و از آنجا که سادات حقوق امامزاده را پرداخت نمی‌کنند، متهم به حرام‌خوارگی هستند! آنها متاسفانه این اندیشه غلط خود را ظاهرا به مرحومان مغفوران؛ سید صفدر و سید ابراهیم هم قبولانده بودند! (و البته اگر ادعای دروغینی بیش نباشد) و حال آنکه حتی وقف‌نامه جعلی هم (که مورد تمسک اوقاف برای قلع و قمع سادات است) چنین إشعار صریحی ندارد و کاملا من‌درآوردی شیاطین است. اگرچه بنده تصور می‌کنم که حرفهای آن مرحومان مغفوران را تحریف کرده‌اند. این حرف را کسی می‌گوید که بعد از فوت پدرش هیچ‌گونه بهره‌ای از این روستا نبرده است. یعنی بخاطر تعارض منافع نیست که بخواهم سنگ چهاردانگ سادات را به سینه بزنم. از طرفی وقتی اوقاف اگر پیگیر قضیه لوطی‌خوری یک دانگ بشود، حرامخواران، یک دانگ بر باد رفته را از کجا باید تهیه کنند؟! ظاهراً چاره بهتر را در این دیدند که کم‌و‌کسری قضیه را از سادات بگیرند. زیرا متوجه شده‌اند که دیواری کوتاه‌تر از دیوار سادات نیست! بویژه سادات موسوی که ظاهرا اخلاق هماهنگ‌تری با آنها داشتند! زیرا آنها سعی کرده‌اند در ذهنیت مرحوم حاج سید صفدر موسوی و احیانا مرحوم سید اسداله موسوی القاء نمایند که کل شش‌دانگ روستا موقوفه امامزاده است و اگر متشرع هستند، بهتر است که دو دانگ خود را به امامزاده واگذار نمایند وگرنه حرام‌خواره خواهند بود!!! چنانچه موسوی‌ها هم از دو دانگ خود دست بکشند بدیهی است که این دو دانگ هم به سرنوشت یک دانگ برباد رفته خود امامزاده دچار خواهد شد و شیاطین در ظاهر موسوی‌ها را تحسین و تمجید خواهند کرد اما در باطن به ریش ساده‌لوحی آنها وقیحانه خواهند خندید! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۱۵): ادامه وقایع اتفاقیه در حدفاصل ۱۳۷۵ لغایت ۱۳۹۵ هجری شمسی در روستای امامزاده علاءالدین: همان کسانی که دو دانگ امامزاده را به یک دانگ کاهش دادند (و اوقاف ادعا می‌کند که در جریان هیچکدام از واگذاری‌ها نبوده و نیست!) و ظاهراً اعتقادی به خدا و آخرت هم ندارند، وقتی به امام‌زاده علاءالدین رحم نکردند، چه لزومی دارد که به سادات رحم کنند؟! دهیار و اعضای شورای روستا متوجه لوطی‌خوری مشترک اوقاف و شیاطین شده بودند اما جرأت ابراز نداشتند و لذا بنده زدم به سیم آخر و مکنونات قلبی آنها را بیان کردم. الآن هم آن سؤالم به قوت خود باقیست؛ آقاجان! اگر واقعا ریگی به کفش ندارید بیایید موافقت کنید تا جناب آقامحمد داودی با استفاده از تخصص خود، کلیه قطعات دو دانگ امامزاده را روی نقشه جانمائی کند تا همه اهالی متوجه شوند که از دو دانگ امامزاده چه مقدار زمین و املاک باقی مانده است؟ مضافا که این کار و افراز کامل و دقیق دودانگ برای تقویم دو دانگ جهت تبدیل به احسن آن هم ضرورت دارد. ولیکن آنها ترجیح دادند بجای جوابگوئی در خصوص تصرفات غیرقانونی و نامشروع خود در دو دانگ امامزاده به چهار دانگ سادات گیر بدهند و ادعا کنند که آن چهار دانگ هم موقوفه امامزاده است! تا بدینوسیله (با تعلق شش‌دانگ به امامزاده!) ضرورت افراز سه تا دو دانگ بیهوده گردد و لوطی‌خوری آنها آشکار نشود! و لذا دست به دامان مرحومان مغفوران سادات موسوی شدند! آیا این شیاطین برای دروغی که به مرحومان سید صفدر و سید اسداله می‌بندند مدرک یا شاهدی از غیر خودشان هم دارند؟ و اگر موسوی‌ها واقعا باور دارند که کل شش‌دانگ روستا متعلق به بقعه مبارکه است و به همین علت، سادات حسینی را نفرین می‌کرده‌اند، پس چرا هیچکدام از سادات موسوی عطای دو دانگ متعلق به خود را به لقای امامزاده نبخشیدند و از ملک و باغات خود حتی یک وجب هم فاصله نگرفتند؟! مگر می‌شود که سادات موسوی، سادات حسینی را متهم به حرام‌خوارگی کنند و آنگاه خودشان هم در آن حرام‌خواری غرق باشند؟! بنظر من این یاوه‌گوئی‌ها را بمنظور اختلاف‌افکنی بین سادات موسوی و حسینی از خودشان در آورده‌اند و لذا دندان آنها را باید در دهانشان خرد کرد. مضافا که هیچ مدرک معتبری هم برای این ادعاهای کذب خود ندارند. آن‌ها برای رد گم کردن لوطی‌خواری خود در بلعیدن یک دانگ از دو دانگ امامزاده، سادات را متجاوز قلمداد می‌کنند! و برای جبران مافات، اوقاف را متقاعد کرده‌اند که چند برابر از دست رفته را می‌توانند با همکاری همدیگر از املاک چهاردانگ سادات بالا بکشند! و مراسم مذکور چنین رویکردی داشت. بعد از سخنرانی افشاگرانه بنده در مراسم سیاه‌بازی آن‌ها، ناچار شدند که بجای فعالیت‌های مخفیانه و باصطلاح زیرزمینی و‌ خنجر زدن از پشت، شمشیر را از رو ببندند و متاسفانه افرادی هم ساده‌لوحانه گمان می‌کنند که من اگر آن سخنرانی را انجام نمی‌دادم، این قضایا پیش نمی‌آمد! و حال آنکه بنده باعث شدم، کودتای خزنده آن‌ها عیان شود و چاره‌ای جز بازی آشکار نداشتند. البته ممکنست اوقاف و شیاطین وابسته، اقدامات دیگری هم در طی بیست سال حرکت با چراغ و موتور خاموش خود انجام داده باشند که مهمترین دریافتی‌های بنده عبارت از همین پنج موردی بود که عرض کردم: ۱) حذف یا سرقت مدارک اسنادی سادات از پرونده (غافل از اینکه آ.سیدمیرشجاع‌الدین از آنها کپی گرفته و برای سادات تکثیر کرده است) ۲) تعامل اوقاف با دادگاه محل (آخرین جلسه آن همین دیروز بدون اطلاع حتی امین موقوفه!) ۳) تشکیل هیئت امناء امامزاده (که حضور برخی افراد مسئله‌دار در آن معمائی است!) ۴) چکمه سفید نان‌کلی (که خدمت یا خیانت بودن آن عجالتا محل تردید است!) ۵) برگزاری مراسم امامزاده (که گل پایانی بازی بود اما با سخنرانی غیرمنتظره بنده وارد دروازه خودشان شد!) ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۱۶): ادامه وقایع اتفاقیه در حدفاصل ۱۳۷۵ لغایت ۱۳۹۵ هجری شمسی در روستای امامزاده علاءالدین: نکاتی که از آن سخنرانی (شش سال قبل) در خاطرم می‌آید عبارت بودند از: ۱) در اسناد هویتی (شناسنامه، کارت ملی و پاسپورت) بنده عبارت «امامزاده علاءالدین» حک شده است و جزو هویت شخصیتی بنده به شمار می‌رود و لذا بنده این عمارت و بقعه مبارکه را پرچمی می‌دانم که باید دائما در اهتزاز باشد و احساس می‌کنم اگر این عمارت فرو بریزد و این بقعه تخریب گردد، هویت بنده هم آسیب می‌بیند! حال همچنانکه عینا ملاحظه می‌فرمائید این عمارت در حال رطوبت‌گیری از محیط و خیس شدن دیوارهای پایه و پوسیدن است. چرا رسیدگی نمی‌شود؟! چرا تعمیرات و ایزوگام کردن از محل بودجه دهیاری روستا تأمین شده است؟! مگر خود امامزاده بودجه ندارد؟! مگر موقوفه ندارد؟! عایدات دو دانگ امامزاده چرا صرف خود این بقعه مبارکه نمی‌شود؟! در حالی که فقط سهمیه آب دو دانگ امامزاده را روستاهای همجوار حاضرند به مبلغ میلیون‌ها تومان خریداری کنند، چرا اجاره‌بهای ناچیزی برای درآمدزائی از دو دانگ دریافت می‌شود؟! و چرا همان مبلغ ناچیز هم صرف آن نمی‌شود؟! ۲) اگر این هیئت امناء امامزاده وجاهت قانونی و رسمی دارد، چرا جمع‌آوری کمکهای مردمی (که البته اشکالی ندارد در کنار عایدات دو دانگ امامزاده قرار گیرد) از طریق حساب بانکی شخصی یکی از اعضای هیئت امناء صورت می‌گیرد؟! آیا این حساب شخصی با اجازه اداره اوقاف گشوده شده و بر این حساب شخصی نظارت دارد؟ لطفا رئیس اداره در همین جلسه اعلام نماید که تاکنون چقدر پول در این حساب تجمیع شده و اگر برداشتی صورت گرفته، صرف چه امور از امامزاده گشته است؟ ۳) بنظر می‌رسد که امر بر مستأجرین محترم امامزاده مشتبه شده است و آنها در خصوص دو دانگ امامزاده احساس مالکیت دارند! زیرا بصورت دلخواه هر قطعه زمینی از دو دانگ موقوفه را بدون حساب و کتاب به افراد دلخواه خود واگذار می‌کنند و احیانا می‌فروشند! آیا این واگذاری‌ها با اطلاع و موافقت اداره اوقاف انجام می‌شود؟ درآمد حاصله از فروش قطعات دو دانگ امامزاده کجا می‌رود؟ صرف چه اموری می‌گردد؟ و چرا صرف خود امامزاده نمی‌شود که در حال ویرانی و تخریب است؟ اگر دهیار محترم پشت‌بام آنرا ایزوگام نکرده بود الآن این عمارت در چه وضعیتی بود؟ و اساسا اگر واگذاری اراضی و املاک دو دانگ امامزاده همینطور پیش برود برای بقعه دیگر چه می‌ماند؟ لطفا رئیس محترم اداره اوقاف توضیح بدهد که در خصوص دو دانگ امامزاده چه سیاست و تدبیری را دنبال می‌کند؟ ۴) اساسا از نظر اداره اوقاف، مستآجرین دو دانگ امامزاده آیا مالک و تصمیم‌گیر دو دانگ هستند و می‌توانند در آن دخل و تصرف شخصی و دلبخواهی داشته باشند؟ یا اینکه با اداره شما هماهنگ هستند؟ و همچنین این هیئت امناء محترم امامزاده آیا در جایگاه مالک دو دانگ موقوفه هستند؟! شاید حرفهای دیگری هم در آن سخنرانی زده باشم که الآن چیزی به یادم نمی آید. ولیکن اهم سؤالات و ابهامات بنظرم همین‌هایی بود که برشمردم و منتظر جواب رئیس اوقاف نشستم ولیکن به علت ضیق وقت ناشی از هم طولانی شدن سخنرانی بنده و هم سخنرانی امام جمعه آوج و توضیحاتی از جانب مجری که برنامه اهدای جوایز به اعضای هیئت امناء را باید مدیریت می‌کرد (از دست مسئولین خودشان به خودشان جایزه دادند تا القاء شود که کلیه اقدامات نامشروع و غیرقانونی و نامتعارف آنها مورد تأیید مسئولین است و اهالی حق جیک زدن هم ندارند!) و گزارشی از کارکرد هیئت هم ارائه می‌داد و نزدیکی اذان ظهر مجالی نشد که رئیس غافلگیر شده اوقاف چیزی بگوید و در واقع پیش مردم و سایر مسئولین ضایع شد و لذا با عصبانیت روستا را ترک کرد. اگرچه محتوای کلامی و ساختار شکلی سخنرانی حقیر قویا مورد تحسین و تمجید امام جمعه مرحوم آوج قرار گرفت. واکنش یکی از اهالی در طول مسیر امامزاده تا مسجد روستا این بود که: شما خبر از نظر مرحوم سید صفدر ندارید! وقتی پرسیدم: شما که خبر دارید بفرمائید تا بنده توجیه شوم، وی بدون آنکه چیزی به من بگوید رفت چسبید به امام جمعه و تا مسجد در گوش او چیزهایی زمزمه کرد که وی هم متأسفانه متأثر شده و در مسجد مجددا سخنرانی کرد که حرفهایش تقریبا ۱۸۰ درجه با صحبتهایش در مراسم متفاوت بود! علی‌ای‌حال؛ بعد از سخنرانی مذکور، اداره اوقاف مجبور شد بازی خود را علنی ساخته و لذا چند فقره نامه برای دهیار نوشت. این نامه‌ها و پاسخ‌های دهیار را در پیوست به اشتراک می‌گذارم. عجالتا از دهه ۹۰ بیش از این مدارکی از مکاتبات ذیربط در اختیار ندارم. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
استعلام اوقاف با امضاء محمدرضا رحمانی (رئیس اداره اوقاف بوئین‌زهرا) راجع بحساب شخصی مورد اعتراض بنده که دهیار وقت در جواب، متن پیامک ذیربط (۱۳۹۲/۱۰/۲۸) را مینویسد. اشاره رئیس وقت اوقاف بوئین به «سخنران همایش»، بنده هستم که دست به افشاگری زده و بالتبع ناکامی کفتارهای اوقاف و روستا را رقم زدم ولیکن وی در این نامه آنرا «موجب تشویش اذهان عمومی» قلمداد کرده است! ناگفته نماند که علیرغم جوابیه روشنگرانه دهیار، اوقاف به تخلف آشکار مذکور هیچگونه ترتیب‌اثری نداد! ضمنا وقتی که دو دانگ روستا موقوفه امامزاده علاءالدین است، عوائد قابل توجه آن جایی برای کمک‌های اضافی مردم و زوار به امامزاده باقی نمی‌گذارد. ولیکن حقوق امامزاده متاسفانه استیفاء نمی‌شود و آن‌مقداری هم که می‌گردد توسط لوطی‌خورهای اوقاف بلعیده می‌شود و دیناری به مصرف برپائی عمارت امامزاده نمی‌رسد! 💠 کانال‌های اطلاع‌رسانی حم: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @chelcheraaqHM
نامه اداره اوقاف با امضاء محمدرضا رحمانی (رئیس اداره اوقاف بوئین‌زهرا) به دهیار وقت جهت درخواست آمار ساکنین سادات در مزرعه(!) امامزاده که با استناد به وقفنامه جعلی نوشته است! اوقاف بدنبال بهانه‌ای است که این روستا را «متروکه سادات»، جلوه دهد تا بتواند «تملک شش‌دانگ» بلامنازع آن‌را قانونی و مشروع جلوه دهد! 💠 کانال‌های اطلاع‌رسانی حم: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @chelcheraaqHM
اولین جوابیه دهیار ۱۳۹۵/۶/۳ ص1
اولین جوابیه دهیار ۱۳۹۵/۶/۳ ص۲
اولین جوابیه دهیار ۱۳۹۵/۶/۳ ص۳
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۱۷): بدنبال جوابیه غیردقیق سه صفحه‌ای دهیار محترم روستا به اولین نامه اداره اوقاف بوئین‌زهرا، اداره مذکور دومین نامه خود را مجددا با اتکاء به وقفنامه جعلی (و آماری که احتمالاً نانکلی در قضیه چکمه سفید از غائبین سادات روستا تهیه کرده است)، می‌نویسد و در بند 6 آن اصرار دارد که سادات از این روستا هجرت کرده‌اند! و دم از «حقوق موقوفه» برای «مالکین چهار دانگ» می‌زند! شماره: ۹۵/۸۵۴۴۴۷۳ تاریخ: ۱۳۹۵/۶/۲۴ بسمه تعالی دهیار محترم روستای امامزاده علاءالدین با سلام و تحیت احتراماً عطف به نامه مرقومه مورخه ۹۵/۶/۳ و پیرو نامه شماره ۹۵/۸۳۳۰۹۹۰ مورخه ۹۵/۵/۲۵ ضمن تشکر و قدردانی از ارائه پاسخ نامه پاسخ این اداره اجرایی به شرح ذیل اعلام می‌گردد: ۱) وقف‌نامه مرحوم حسین و کاظم خان مورد تأیید این اداره بوده ولی در قسمت چهار دانگ به نظر خارج از نیت واقف خیراندیش عمل می‌گردد. ۲) قطعا همین‌طور می‌باشد که سادات بزرگوار با توجه به اینکه همگی از اولاد پیغمبر(ص) بوده نسبت خود را در طول زمان تهیه و اینجانب نی برخی از آن را رؤیت نموده‌ام. ۳) واقف در وقفنامه قید نموده «اگر چنانچه از مزرعه هجرت و یا افراد آحاد سادات و اولاد در حیات نباشند اختیار ملک با جناب متولی است» و برابر ماده ۱ قانون تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف و امور خیریه فاقد متولی است و تولیت این گونه موقوفات بر عهده ولی فقیه می‌باشد. ۴) این اداره از هیچ کس انتظار ندارد و کاملا به امورات روستا آگاهی و اشراف دارد و این اداره آمار متوفیان سادات از گذشته و حال را از آن دهیاری نخواسته است. این موضوع نیز بر عهده دهیاری نمی‌باشد و بحث همکاری و قانون موجود به این اداره جرأت مکاتبه با دهیار محترم را داده است. ۵) علی الحال اقدامات و تصرفات با نیات واقف خیراندیش در روستا هم‌خوانی ندارد که می‌بایست برابر نص صریح وقفنامه بعمل آید. ۶) مجددا اعلام می‌گردد سادات معظم روستا از محل هجرت نموده و اگر چنانچه این فرضیه نیز نادرست باشد می‌بایست حقوق موقوفه به آنها تسلیم گردد نه اراضی. محمدرضا رحمانی رئیس اداره اوقاف بوئین‌زهرا ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۴۰۱
دومین نامه اوقاف با امضاء محمدرضا رحمانی (رئیس اداره اوقاف بوئین‌زهرا)، پیامد ۲۰ سال حرکت خزنده برای تصاحب نامشروع و غیرقانونی شش‌دانگ روستای امامزاده علاءالدین!
دومین جوابیه آ.سیدمیرشجاع ۱۳۹۵/۷/۵ ص1
دومین جوابیه آ.سیدمیرشجاع ۱۳۹۵/۷/۵ ص2
دومین جوابیه آ.سیدمیرشجاع ۱۳۹۵/۷/۵ ص3
دومین جوابیه آ.سیدمیرشجاع ۱۳۹۵/۷/۵ ص4
دومین جوابیه آ.سیدمیرشجاع ۱۳۹۵/۷/۵ ص5