یه روز دانشجویی برای خوردن غذا می ره سلف دانشگاه.
مستقیم میره سر میز اساتید.
جلو استادش شروع می کنه به غذا خوردن😌
استادش عصبانی میشه و به شاگردش میگه: تا حالا دیدی گاو و پرنده یه جا غذا بخورن.؟؟؟!!!
شاگرد با خونسردی کامل میگه : ببخشید پس من پرواز می کنم میرم یه جای دیگه.😆😂
استاد بیشتر عصبانی میشه
و تصمیم می گیره بعد جلسه امتحان حالشو بگیره، موقع تمام شدن جلسه استاد می بینه راهی نداره واسه رد کردنش.
میگه ازت یه سوال می پرسم اگه منطقی جواب بدی بهت نمره میدم، شاگرد قبول می کنه.
بهش می گه دوتا کیسه هستن که داخل یکی پر پوله و دیگری عقل و شعور شما کدومو انتخاب میکنی؟؟
شاگرد: کیسه پر پول
استاد می گه : ولی من کیسه عقل و شعور رو انتخاب می کردم
شاگرد: بله دقیقأ هر کی هر چی رو که نداره انتخاب می کنه
استاد که دیگه خونش به جوش اومده بود ، زیر برگه فقط مینویسه گاو
شاگرد هم بهش نگاه نمی کنه ...
ولی بعد چند لحظه بر می گرده میگه
ببخشید استاد شما اسمتو نوشتی
ولی امضا نکردی 😆😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
یه نوع مرگ هم داریم که
اگه طرف اظهار نظر نکنه میمیره😐
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
تنها کاربرد توریای دم پنجره اینه که نذاره پشههایی که میان تو خونه دیگه برن بیرون
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
تنها برد زندگیم اونجابود که تو مدرسه با ۱بسته قرص،به بهانه اینکه باید سروقت بخورم هرروز ۱ربع کلاسو میپیچوندم
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
یه سوال خیلی ذهنمو مشغول کرده
تو شعر تاب تاب عباسی، این کلمه عباسی دقیقا چه نقشی داره😐
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
معده از مغز باهوشتر و صادق تره، معده خالی صاحبشو خبردار میکنه
اما مغز خالی بیشتر زر میزنه تا خالی بودنشو پنهون کنه 😏😂
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
نوشته اگه صبح از خواب بیدارشید و ببینید یه عالمه پول دارید اولین کاری که میکنید چیه؟
خب مشخصه،
سکته!😆
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
+ هیشکی دوسم نداره
- خب توام کسی رو دوست نداشته باش
(توصیه روانشناسان در یک جلسه ۲۰ دقیقه ای با قیمت ۱۵۰ هزار تومان)
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
آیا شست جورابتان سوراخ شده است؟
آیا جوراب دیگری ندارید؟
آیا از بیرون افتادنِ شستِ پایتان خجالت میکشید؟
ما برای شما راه حلی داریم
لنگه ها رو جابجا کن، سوراخش میفته رو انگشت کوچیکه معلوم نمیشه!
صد در صد تضمینی😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
کلیه وسایل خونه عمه م رو دزد برد بجز یه قالی ؟؟ 😕
پلیس اومد گفت : چرا قالی رو نبردن ؟؟
شوهرعمه م گفت : واسه اینکه یه شیری مثل من روش خوابیده بود 🦁😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣
🆔☆☆☆
#کـلـبـهیآرامـش🏠🦋 🌟
#مـاباشمابـهـتـریـنـیـم😍
🏠@kolbeAramesh1🏠
16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#لقمه_مرغ 🥐
۴ لیوان آرد
یک لیوان شیر
یک قاشق غذاخوری شکر
یک قاشق غذاخوری خمیر مایه
یک قاشق چایخوری نمک
نصف ق غ بکینگ پودر
یک چهارم لیوان روغن
مواد
مرغ نگینی سینه دو عدد
فلفل سیاه
یک قاشق چایخوری خردل
روغن مایع سه ق غ
نمک دو ق چ
، پودر سیر یا 2 حبه سیر
یک قاشق غذاخوری پودر پیاز
مواد تشکیل دهنده سس
نصف لیوان پنیر خامه ای
1 قاشق غذاخوری سس مایونز
جعفری خرد شده دو ق غ
دو ق غ روغن مایع
پارت ۱
#کـلـبـهیآرامـش🏠🦋 🌟
#مـاباشمابـهـتـریـنـیـم😍
🏠@kolbeAramesh1🏠
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدونی تخم مرغ کامل
آبپز شده یا نه‼️
با این روش میفهمی تخم مرغ
آبپز شده یا خامه🥚🥚🥚
#کـلـبـهیآرامـش🏠🦋 🌟
#مـاباشمابـهـتـریـنـیـم😍
🏠@kolbeAramesh1🏠
🌿🍒گیلاس🍒🌿
دو یاقوت با هسته
آروم یه جا نشسته
مثل دو تا گوشواره
یاشایدم ستاره
توفصل خوب گرما
هم خوشمزه هم زیبا
قرمزو سرخ و تپل
مثل یه شاخه ی گل
#شعر_آموزشی
#کـلـبـهیآرامـش🏠🦋 🌟
#مـاباشمابـهـتـریـنـیـم😍
🏠@kolbeAramesh1🏠
🦔🐭تیغو من را توی لانه اش راه نداد 🐭🦔
تق تق تق!
تیغو، جوجه تیغی کوچولو، به در لانه ی موموش زد و گفت :آمدم بازی، بیام تو؟
مومو از لای در گفت : الان نه لطفا کمی بعد بیا. و زود در را بست
تیغو با اخم و غرغر به طرف لانه اش برگشت. خرگوشک او را دید و پرسید : چه شده؟ چرا این قدر ناراحتی؟
تیغو گفت : موموش کار خیلی بدی با من کرده . من را توی لانه اش راه نداده.
خرگوشک با تعجب گفت: فقط همین؟ این که کار بدی نیست. شاید خسته بوده یا حوصله نداشته. شاید کار داشته ، یا شاید…
تیغو شانه بالا انداخت و با خودش گفت : به من چه! و به راهش ادامه داد. عصبانی و بی حوصله به لانه اش رسید. حتی وقتی لاک پشت کوچولو در زد و پرسید: بیام تو؟ تیغو راهش نداد و زود در رابست.
با خودش گفت: شاید موموش یک گنج خیلی قشنگ پیدا کرده و نمی خواهد آن را ببینم…
یا شاید یک غذای خیلی خوشمزه دارد که می خواهد تنها تنها بخورد. یا شاید یک دوست جدید پیدا کرده و دیگر من را دوست ندارد…
همان وقت، تق تق تق ! موموش از پشت در پرسید: بیام تو؟
تیغو فقط یک ذره در را باز کرد، طوری که موموش خوب اخمهایش را ببیند.
موموش خندید و گفت : ناراحت شدی؟
می خواستم کتاب داستانم را زودتر تمام کنم که به تو هم بدهم بخوانی. داستانش خیلی خیلی جالب است.
تیغو به کتاب توی دست موموش نگاه کرد و خوش حال شد.
اخم هایش را باز کرد و گفت : زود بیا تو.
آن وقت دنبال لاک پشت کوچولو بیرون دوید . کمی جلوتر لاک پشت داشت به خرگوشک می گفت : تیغو کار خیلی بدی کرده که من ر ا توی لانه اش راه نداده.
تیغو خندید و گفت: این که کار بدی نیست. شاید حوصله نداشتم. شاید ناراحت یا عصبانی بودم، ولی حالا زود بیا.
#کـلـبـهیآرامـش🏠🦋 🌟
#مـاباشمابـهـتـریـنـیـم😍
🏠@kolbeAramesh1🏠