eitaa logo
🎼صدای آرامش🎼
2.1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
13.6هزار ویدیو
14 فایل
🎵ان شاءالله همیشه صدای آرامش تو زندگیتون جاری باشه🥰 صدای آرامش 👈با موضوعات متنوع و شاد🥰 💖منتظر‌ نظرات خوبتون‌ هستیم📱 👈جهت‌هماهنگی‌وتبادل‌وتبلیغ‌بامدیرِتبادلات👇 @Yousef_14
مشاهده در ایتا
دانلود
14-aali-qiame-emam-hosein.mp3
21.04M
👆👆👆👆👆👆👆👆سخنرانی 📝وجود مقدس پيامبر (ص) 🎤حجت الاسلام ◾️ ویژۀ شهادت {♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡} 🏠@kolbeAramesh1🏠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✨🌹✨ هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جـا_به_جـا کند خداوند نظر رحمـت به او می کند. وهر کس مورد رحمت خدا قرار گیرد خداوند عذابـش نمےکند [ صلےالله‌علیه‌وآله ] 🏠🦋 🌟 😍 🏠@kolbeAramesh1🏠
🔅 صلى‌الله عليه وآله: ✍️ الظَّفَرُ بِالجَزمِ و الحَزمِ؛ 💠 پيروزى، در گرو اراده قاطع و دورانديشى است. 📚 ميزان‌الحكمه، ج۶، ص۵۲۶ ✅ صفحات رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف👇 🔗 تلگرام | ایتا | سروش | اینستاگرام | توییتر🔅 ✍ جوابی که درست بود 🔹معلمی به یک پسر هفت‌ساله ریاضی درس می‌داد. 🔸یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم می‌خواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. 🔹از پسر پرسید: اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟ 🔸پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: ۴ تا! 🔹معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. با ناامیدی با خود فکر کرد: شاید بچه درست گوش نکرده باشه. 🔸او به پسر گفت: پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟ 🔹پسر ناامیدی را در چشمان معلم می‌دید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود. 🔸این بار با شک و تردید جواب داد: چهار. 🔹یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به‌خاطر آورد که پسرک توت‌فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث می‌شود نتواند در شمارش تمرکز کند. 🔸معلم با این فکر، مشتاق و هیجان‌زده از پسر پرسید: اگر من یک توت‌فرنگی و یک توت‌فرنگی دیگه و یک توت‌فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت‌فرنگی داری؟ 🔹پسر که خوشحالی را بر صورت معلم می‌دید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد، دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: سه؟ 🔸معلم لبخند پیروزمندانه‌ای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟ 🔹پسر بدون مکث جواب داد: چهار! 🔸معلم مات‌ومبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: چرا چهار سیب؟ 🔹پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم. 💢 وقتی کسی جوابی به شما می‌دهد که متفاوت از آنچه می‌باشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجه‌گیری نکنید که او اشتباه می‌کند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آن‌ها هنوز فکر نکرده‌اید یا شناخت ندارید. ━━⊰❀🦋❀⊱━═ ✅به صدای آرامش بپیوندید👇 @SeAramesh