خوابت هم
عبادتــــ مےشود …
اگر دغدغہات
ڪار براے خدا باشد ،
و سربازے براے مهدی فاطمه
هدفِ زندگیت!
🌙⭐️
شادی روح
"شهدای گمنام"
و تمامی شهدایی که امروز
سالروز شهادتشان است
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند.
تلاوت سوره #کهف
#شبهای_جمعه
برای #شهادت🕊
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
حَرسُ لَيلَةٍ في سَبِيلِ اللّهِ عَلى ساحِلِ البَحرِ أفضَلُ مِن صِيامِ رَجُلٍ و قِيامِهِ فِي أهلِهِ ألفَ سَنَةٍ؛
يك شب نگهبانى در راه خدا بر كرانه دريا، بهتر از هزار سال نماز و روزه مرد در ميان خانواده اش است .
كنزالعمّال ح ۱۰۵۷۲
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
حضرت آیتالله خامنهای:
این رزمندگانی که خاطراتشان را مینویسند یا کسانی که خاطرهی پدرها، مادرها، همسرهای شهدا را ثبت میکنند، اینها دارند در واقع جلوی یک ضایعه خسارتبار را میگیرند؛ دارند این گنجینههای پُرارزش و بیبدیل را احیا میکنند.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز جمعه روز زیارتی
حضرت ولیعصر (عج)
استاد_ فرهمند
التماس دعا
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برترین تک تیرانداز جهان !
"با شهید عبدالرسول زرین آشنا شوید"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
ابراهیم میگفت:
اگه جایی بمانی که دست اَحَدی بهت نرسه
کسی تو رو نشناسه
خودت باشی
و آقا مولا هم بیاد سرتو رویِ دامن بگیره
این خوشگلترین شهادته..!
"شهید ابراهیم هادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
به روایتِ سید حسن نصرالله، دبیرکل جنبش حزبالله لبنان :
جمعه که این اتفاق افتاد،
حاج قاسم به هدف و آرزوی خود رسید.
حاج قاسم به هدف خودش رسید.
همیشه در یادواره شهدا گفتهام که شهادت نزد فرماندهان و شهدا ، هدفی شخصی است؛ حاج قاسم از جوانی دنبال شهادت بود..
بخصوص در دوران اخیر، او و ابومهدی همیشه در میادین جنگ و در میانِ شلیگ گلولههای متعدد بودند.
در خصوص ابومهدی هم همینطور است.
او اخیرا به ضاحیه آمد ، دیدار کردیم و در آخرین دیدار گفت که به نظر میرسد نبرد با داعش به پایان نزدیک شده و هر کس که باید شهید میشد ، شهید شد .
برای من دعا کن که عاقبت من هم شهادت باشد
"شهید سردارحاج قاسم سلیمانی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#بخش_شصت_چهار یوزارسیف من اینقدر تو بهت بودم که تا میخواستم به خودم بجنبم ویه جا دوراز نگاه مهمان
#بخش_شصت_پنج
یوزارسیف
همینطور که سرجام خشکم زده بود صدای پچ پچ وبه دنبالش خنده ی ریزی توجهم را جلب کرد,گوشهام را تیز کردم,اره درست میشنیدم ,صدای علیرضا بود که میگفت:داماد عزیز پاشو بگردیم یه کبریتی,فندکی پیدا کنیم واین روشناییهای گازی را با اعجازمان روشن کنیم وخانه ی پدر زن اینده تان را منور بفرمایید وزد زیر خنده...
یوزارسیف:وای زشته علیرضا,خوبیت نداره...
وصدای,علیرضا درحالیکه مشخص بود یوزارسیف را از جای خودش,بلند میکرد گفت:زشت پیرزنه ,تازه اونم اگه یه دور به تور دخترای این دوره بخوره واز وسایل داخل کیفشان استفاده کند ,زیبا میشه مثل شب چهارده وبااین حرف, دوتاشون ارام زدند زیرخنده و صدای حرکت ارامشان به طرف اشپزخانه ,لرزه بر اندامم میانداخت نمیدونستم واقعا وارد اشپزخانه میشن یا نه؟وبدتر از اون نمیدانستم از جام حرکت کنم ,نکنم؟یه جا دیگه پنهان بشم نشم؟
که ناگهان تو تاریک روشن هال سایه ی قامت هر دوتاشون را که روسرامیکها افتاده بود, دیدم که جلو در اشپزخانه رسیده بودند وعلیرضا میگفت:معلوم عروس خانم کجاست؟نکنه اعتصابی, چیزی کرده؟که یوزارسیف با حالتی که خالی از شوق نبود گفت:سپردم که تا اخرین لحظه نگن ,خواستگارش کی هست,میخواستم ایشون را غافلگیرشون کنم که علیرضا زد روی شانه اش وهمینطور که وارد اشپزخانه میشد گفت:وای حاج اقا تودیگه کی هستی؟من فکر میکردم فقط خودم خرده شیشه دارم,نگو که شما خرابتر از مایی...
تا دیدم که وارد اشپزخانه شدن تا یه فندک وکبریتی پیدا کنند,ارام نیم خیز شدم که...
ادامه دارد..
#قلم_پاک_ط_حسینی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab