eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! 🌙⭐️ شادی روح شهید والا مقام "محمد معافی" و تمامی شهدایی که امروز سالروز شهادتشان است فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: العُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبياءِ ، يُحِبُّهُم أهلُ السَّماءِ ، و يَستَغفِرُ لَهُمُ الحِيتانُ فِي البَحرِ إذا ماتوا إلى يَومِ القِيامَةِ . علما وارثان پيامبرانند، اهل آسمان ايشان را دوست مى دارند و هر گاه بميرند ماهيان دريا تا روز رستاخيز برايشان آمرزش مى طلبند. كنز العمّال : ٢٨٦٧٩. @Sedaye_Enghelab
دو ماهی بود که برای مأموریت اومده بود به حما، میخواست بره دمشق و مأموریتش رو تمدید کنه، بعد از دمشق هم میرفت به حلب، دم خداحافظی بهش گفتم محرابی: مأموریتت که تموم شد و خواستی بری دمشق، روبروی مسجد اموی یه بازار هست به اسم حمیدیه گفت: خب، گفتم: اونجا میشه یه زحمتی بکشی و از سوغاتیای سوریه بگیری و هر وقت خواستی بیای، برام بیاری یه لحظه ساکت شد بعد یهو با صدای بلند گفت: بازار شام رو میگی؟ من از بازاری که بی‌بی زینب (سلام الله علیها) رو توش چرخونده باشن، هیچی نمیگیرم هرگز . "‌شهید حسین محرابی" @Sedaye_Enghelab
گفتم:" با فرمانده تان کار دارم." گفت:"الان ساعت یازده است،ملاقاتی قبول نمی کند." رفتم پشت در اتاقش در زدم،گفت:"کیه؟" گفتم :"مصطفی من هستم."" گفت :"بیا تو." سرش را از سجده بلند کرد ،چشمهای سرخ، خیس اشک و رنگش پریده بود. نگران شدم :"گفتم چه شده مصطفی؟ خبری شده؟کسی طوری اش شده؟" دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین.زُل زد به مهرش .دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشتهایش رد می کرد. گفت :"ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم.بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم. از خودم می پرسم کارهایی که کردم ،برای خدا بود یا برای دل خودم؟" "شهید مصطفی ردانی پور" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ محکم یک فراجناحی به سیاست بازان تخریبگر... شهید سلیمانی: قرارگاه خاتم محور و منشاء تولید عزت برای سپاه و دولتی برای سازندگی است. @Sedaye_Enghelab
مراسم جشن عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود. چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه های فامیل عروسی بگیرد، اما اکبر برایش فقط این مهم بود که عروسیش مورد نظر عنایت امام زمان (عج) باشد. یک عروسی بدون گناه! که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و وضو گرفت و برای نماز جماعت به نمازخانه رفت. ۱ بهمن ماه سالروز شهادت مدافع حرم "شهید اکبر شهریاری" @Sedaye_Enghelab
شهیدانه شهادت‌ فقط‌ در جبهه‌های‌ِ جنگ‌ نیست اگر انسان برایِ خدا کار کند و به یاد او باشد و بمیرد شهید است... "شهیده‌ زینب‌کمایی" @Sedaye_Enghelab
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! 🌙⭐️ شادی روح شهید والا مقام " اکبر شهریاری" و تمامی شهدایی که امروز سالروز شهادتشان است فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی (علیه السلام)می فرمایند : اَحـْسـِنـُوا تـِلاوَةَ الْقـُرْآنِ فـَاِنَّهُ اَنـْفـَعُ الْقـَصـَصِ وَاسـْتـَشـْفـُوا بـِهِ فـَاِنَّهُ شـِفـاءُ الصُّدُورِ؛ قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سودمندترين داستانها است و از آن شفا بجوييد كه شفاى سينه ها است.  شرح غررالحكم : ج ۲، ص ۶۵۷ @Sedaye_Enghelab
فرمانده باید جلوتر از نیروها باشه! خودش رفته بود سرکشی خط. خاکریز بالا نیامده، لودر پنچر شده بود، سراغ فرمانده گردان را هم از ستاد لشکر گرفت؛ خواب بود. «یعنی چی که فرمانده گردان هفت کیلومتر عقب‌تر از نیروهاشه؟ اگه قراره گردان با بی‌سیم هدایت بشه، از مقر تیپ این کار رو می‌کردیم. وقتی از پشت بی‌سیم میگه سمت راست فشاره، فرمانده گردان باید با گوشت و خونش بفهمه چی میگه. باز توقع داریم خدا کمک کنه؛ این جوری نمیشه! فرمانده گردان باید جلوتر از همه باشه.» "شهید حسن باقری" @Sedaye_Enghelab
اتفاقی جالب در تفحص یک شهید می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر... فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. "این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، "شهید سید مرتضی دادگر". فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. "ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" @Sedaye_Enghelab
بارخدایا از تو می خواهم وضعم را به بهترین شكل تغییر دهی احوال و اخلاقم را متعالی گردانی دستم را بگیری، نجاتم بخشی و مرا دریابی "شهید حسن شاطری" @Sedaye_Enghelab
خوابش را دید، گفت: -چگونه توفیق شھادت پیدا کردی؟! +گفت: از آنچه‌ دلم می‌خواست، گذشتم! نگذارید حب‌دنیا شمارافریب‌دهد @Sedaye_Enghelab
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! 🌙⭐️ شادی روح شهید والا مقام "شهدای گمنام" و تمامی شهدایی که امروز سالروز شهادتشان است فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: إنَّ اللَّهَ أجَلُّ وأَعظَمُ مِن أن يَترُكَ الأَرضَ بِغَيرِ إمامٍ عادِلٍ . خداوند، جليل‏تر و بزرگ‏تر از آن است كه زمين را بدون امامى عادل رها كند. الکافی ج ١ ص ١٧٨ ح ٦ @Sedaye_Enghelab
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می شود که منتظر شهادت باشد.... و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد، خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت طلبی می خواهد. "شهیـد مهدی زین الدیـن" @Sedaye_Enghelab
هنوز انقلاب اوج نگرفته بود مردم و دانشجوها شعار میدادن‌ "قانون اساسی اجرابایدگردد" من ورحمت الله هم بعدش داد می زدیم : "این شاه آمریکایی، اخراج باید گردد" همینطور که داشتیم می رفتیم یه نفر محکم زد پس کله مون! اول فکر کردیم مأمورا هستن، ولی وقتی برگشتیم دیدیم ابراهیم همته!آخه تنظیم شعارها با اون بود گفتیم: برای چی میزنی ؟گفت برای اینکه اخلال میکنین،با این شعارها ممکنه مردم بترسن و دیگه جمع نشن اینامال مراحل بعدیه. روزای دانشگاه و مبارزه گذشت و انقلاب پیروز شد و بعد جنگ و... حاج همت شد فرمانده ی لشکر یه روز بهم گفت یادته پس گردنی بهت زدم؟ یا حلالم کن یا قصاص! باورم نمیشد هنوز یادش باشه! دلم نمیخواست ناراحت بشه گفتم: قصاص میکنم! بعد رفتم طرفش و بغلش کردم بوسیدمش و گفتم: قصاص شدی ! بعد طرف دیگر صورتش رو بوسیدم و گفتم اینم ازطرف رحمت الله که الان مفقوده مطمئن باش که قصاص شدی چیزی نگفت ولی لبخند رضایتی رو صورتش بود. "شهید محمدابراهیم همت" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ارتشی بود و بعد از عقد باید برای گذراندن دوره به اهواز می‌رفت، بنا بود بعد از دوره‌اش به تهران بیاید و مراسم عروسی را برگزار کنیم. هر چهارشنبه برای هم نامه می‌نوشتیم، هفت روز انتظار برای یک نامه، خیلی سخت بود، بالاخره صبرم تمام شد، دلم طاقت نمی‌آورد، گفتم: من می‌روم اهواز، پدرم قبول نمی‌کرد؛ می‌گفت، بدون رسم و رسوم؟ جلوی مردم خوبیت ندارد، فامیل‌ها چه می‌گویند؟ گفتم: جشن که گرفتیم، چند بار لباس عروس و خنچه و چراغانی؟ مادر شوهرم گفت: خودم عروسم را می‌برم، اصلا چه کسی مطمئن‌تر از مادر شوهر؟ اینطور شد که با اصرار من و حمایت مادرشوهرم، زندگیمان بدون عروسی رسمی شروع شد. "شهید حسن آب‌شناسان" @Sedaye_Enghelab
🌷🍃🌷🍃🌷 شهید مدافع حرم عباس دانشگر ...🍃🌹 قانون هفت ساعت را فراموش نکنیم مابنده ایم وگاهی پیش می آید تندی وغیبت کنیم وتهمتی بزنیم اما خدا هفت ساعت اجازه داد انسان توبه کند. عباس می گفت:علیرضا قانون هفت ساعت یادت باشد.به فرموده امام معصوم هرجا اشتباه کردیم خدا اجازه داده سریع بگوییم استغفروالله. @Sedaye_Enghelab
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! 🌙⭐️ شادی روح سردار شهید منصور جلالی و تمامی شهدایی که امروز سالروز شهادتشان است فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا