eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب #برای_خدا_مخلص_بود ابراهیم می گفت: "من توی مکه, زیر ناودون طلا, از خدا خواستم که
وصیت نامه بسم الله الرحمن الرحیم هرچه داریم از شهدا داریم و انقلاب حاصل خون شهیدان است. به تاریخ 19/10/1359 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطریوصیت نامه می نویسم. هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز این آسمان غم زده غرق ستاره است. مادر جان, می دانی تو را بسیار دوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر, جهان حاکم بر یک جامعه, انسان‌ها را به تباهی می کشد و حکومت‌های طاغوت مکمل این جهل اند و شاید قرن ها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زاییده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم را و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور سلاله ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادر جان, به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودند بمیرم. کلام او الهام‌بخش روح پر فتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بود و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم, از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمت شب به عنوان یک شهید بپذیرد. مادر جان, من متنفر بودم و هستم از انسان های سازش کار و بی‌تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلاً اسلام چه می گوید, بسیارند, ای کاش به خود می آمدند. @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب #برای_خدا_مخلص_بود وصیت نامه بسم الله الرحمن الرحیم هرچه داریم از شهدا داریم و ان
از طرف من به جوانان بگویید, چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته شده است, به پاخیزید, اسلام را و خود را دریابید. نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود,نه شرقی نه غربی. اسلامی که: اسلامی... و ای کاش ملت های تحت فشار مثلث "زور و زر و تزویر" به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان, جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول میکشد تا بتواند کم‌کم, صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسان ها بیرون برد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند, زیرا نه آن را می‌شناختند و برایش زحمت و رنجی متحمل شده بودند. از هر طرف به این نونهال آزاده ضربه زدند, ولی خداوند مقتدر است. اگر هدایت می‌شدند مسلماً مجازات خواهند شد. پدر و مادر من, زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم. الگوی جاوید یک مومن از بند هوا و هوس رستن است و من این الگو را نیز دوست داشتم. شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم و جور و شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است. پدر, ما فردا می رویم به جنگ با انسان هایی که چون کفار در صدر اسلام, نمی دانند چرا و برای چه می جنگند; جنگ با دمکرات یا در حقیقت آلت دست بعث بغداد, "عراق". ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجن زار کشیده است, ولی چاره ای نیست, این ها سد راه انقلاب اسلامی اند, پس سد راه اسلام باید برداشته شوند تا راه تکامل طی شود. مادر جان, به خدا قسم اگر گریه کنی بخاطر من گریه کنی, اصلا از تو راضی نخواهم بود, زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار. "اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک" اسلام دین مبارزه و جهاد است و در این راه احتیاج به ایمان و ایثار و صبر و استقامت است. خواهران و برادرانم و همچنین پدرم, مرا ببخشید و از آنها می‌خواهم که راهم را ادامه دهند. @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب #برای_خدا_مخلص_بود از طرف من به جوانان بگویید, چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دو
به نام خدا نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم. سلام بر حسین "علیه السلام" سالارشهیدان, استاسوه و اسطوره بشریت. مادر گرامی و همسر مهربانم, پدر و برادران عزیزم! درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکت در راه خدا نشدید. چقدر شماها صبورید. خودتان می‌دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم. غنچه هایی که (کبوترانی که) همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند. الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا و حیات ابدی و نزدیکی با خدای, چرا که "ان الله اشتری من المومنین." من نیز در پوست خود نمی گنجم. گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به درآیم. سیم های خاردار مانع اند. من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا باز می دارد, متنفرم (هوای نفس, شیطان درون و خالص نشدن). در طول جنگ, برادرانی که در عملیات شهید می‌شدند, از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می‌شد و هر بی طرفی احساس می‌کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است. عزیزانم, این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم, ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم, هنوز خالص نشده ام و آلوده ام. از شروع انقلاب در این راه افتاده و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم. ابتدا درگیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه "شهرضا" ( قمشه) و سمیرم, سپس شرکت در خوزستان و جریان گروهک ها در "خرمشهر". پس از آن سفر به "سیستان و بلوچستان" (چابهار و کنارک) و بعداً حرکت به طرف "کردستان". دقیقاً دو سال در "کردستان" هستم. مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است. خداوند تا کنون لطف زیادی به این سر و پا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است. اکنون می‌روم و دنیایی انتظار, وصال در رسیدن به معشوق. عزیزان من توجه کنید: 1_اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم, حتی یک هفته خانه باشم دلم میخواهد اورا علی وار تربیت کنید. همسرم انسان فوق‌العاده‌ای است و صبور است و به زینب عشق می ورزد. او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد. چون راهش را پیدا کرده است. اگر پسر به دنیا آورد اس او را "مهدی" و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را "مریم" بگذارید, چون همسرم از این اسم خوشش می آید. 2_امام مظهر صفا, پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است و فرامین او را مو به مو اجرا کنید,تا خداوند از شما راضی باشد. زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد. 3_هرچه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی) بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند. 4_ملت ما ملت معجزه‌گر قرآن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است. تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی "عجل الله تعالی فرجه الشریف" وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلماً نصر خدا شامل حال مومنین است. از مادرم و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند, راضی نیستم, مرا به خدا بسپارید صبور و شجاع باشید. حقیر حاج همت پایان @Sedaye_Enghelab
"حاج قاسم" علی رغم اینکه شهید حاج قاسم سلیمانی را باید رزمنده ای با سی و چند سال سابقه در جبهه دانست، این کتاب بنا نداشته به جز خاطرات سال های دفاع مقدس، وارد مقطع دیگری از حیات جهادی ایشان شود. و اما وارد مطالعه ی کتاب میشویم: "به روایت حاج قاسم" من قاسم سلیمانی فرماندا سپاه هفتم صاحب الزمان(عج) کرمان هستم. در سال 1337 در روستای "قنات الملک" از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دوفرزند، یکی پسر و یکی دختر میباشم. قبل از انقلاب در "سازمان آب" کرمان به اسخدام درآمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمدم. با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه های کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت میکردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان، که حدود 300 نفر بودند، عازم جبهه های سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته، مشغول به کار شدم. در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هر کاری میدانستم. اما در اولین حمله ای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم می آید که پس از این حمله، شب ها وارد مواضع عراقی ها میشدیم. دوستی داشتم به نام "حمید چریک" که بعدا به شهادت رسید. او حتی برخی مواقع با موتور سیکلت خود را به خاکریز های عراقی ها میرساند @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب "حاج قاسم" علی رغم اینکه شهید حاج قاسم سلیمانی را باید رزمنده ای با سی و چند سال س
"حاج قاسم" در آن موقع هیچ کس انتظار نداشت جنگ در همان سال به پایان برسد. اگر کسی هم میگفت جنگ ممکن است مثلا شش سال طول بکشد باور نمیکردیم. ولی در طول جنگ انتظار هشت سال را برای ادامه جنگ داشتیم. من شوق و علاقه زیادی به طرح ها و مسائل نظامی داشتم و علاقه مند حضور در جبهه بودم و درست به دلیل همین علاقه بود که با یک ماموریت 15 روزه، وارد جبهه شدم و دیگر تا آخر جنگ بازنگشتم. بهترین عملیاتی که در ان شرکت کردم، "فتح المبین" بود که آن زمان برای اولین بار به ما، ماموریت داده شد که تیپ تشکیل دهیم و من که مجروح هم بودم، معاونت فرماندهی محور در جبهه "شوش" و "دشت عباس" را بر عهده گرفتم. این عملیات از نظر بازدهی برای من بسیار شیرین و خاطره انگیز است. زیرا با اینکه از نظر سلاح بسیار در مضیقه بودیم، اما به همت رزمندگان اسلام توانستیم حدود 3000 عراقی را به اسارت درآوریم. عملیات والفجر 8 نیز گذشته از پیروزی که به دنبال داشت، از لحاظ آماده سازی و سختی هایی که بچه ها متحمل شدند، بسیار لذت بخش بود. در این عملیات نقش اساسی به لشکر ثارالله کرمان داده شده بود. @Sedaye_Enghelab
"حاج قاسم" سخت ترین لحظه ها برای کسانی که مسئولیتی در جنگ داشتند لحظه ای بود که همرزمان یا دوستان آنان به شهادت می رسیدند و این امر وقتی شدت بیشتری می یافت که آن شهید سعید به عنوان پایه و ستونی برای جنگ مطرح بود. هنگامی "[حسن] باقری" و "[مجید] بقایی" به شهادت رسیدند، احساس کردیم که نقصی در جنگ بوجود آمده است. شهید باقری، "بهشتی" جبهه بود و کسانی امثال او، اهرم هایی در دست فرماندهان جنگ برای حل مشکلات و رفع فشارهای دشمن بودند. بعضی مواقع شهادت یکی از فرماندهان به اندازه ی شهادت یک گردان در من اثر میگذاشت. شهید " حاج یونس زنگی آبادی" از این گونه افراد بود که امید لشکر ثارالله محسوب میشد. او همیشه مشتاق سخت ترین کارها بود. یکی از خاطره هایی که از عملیات والفجر8 دارم اینکه وقتی هنوز انتهای "راس البیشه" سقوط نکرده بود، مطلع شدیم که نیرو نیروهای عراقی از عقب، کنار اسکله "قشله" پاتک کرده اند. بعد ما متوجه شدیم که یک تیپ عراقی در آنجا در محاصره قرار دارد که توانستیم همه آنها را به اسارت در آوردیم. @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب "حاج قاسم" سخت ترین لحظه ها برای کسانی که مسئولیتی در جنگ داشتند لحظه ای بود که همر
"حاج قاسم" "آیت الله العظمی خامنه ای" سرآمد همه روحانیت' بزرگترین ارمغانی که امام خمینی(ره) به این ملت هدیه کرد که بعضی ها حماقت میکنند و نمیدانند چه میگویند، "ولایت فقیه" است. ایران، بدون اسلام، منهای تشیع، بدون فاطمه اطهر(س) بدون امیرالمومنین(ع) بدون امام حسین(ع) و امام حسن(ع) هفتصد سال تاریخ این ملت گم بوده است. تا دوره صفویه، هر دوره ای یک کسی آمد بر این ملت حکومت و تار و مار و تاراج کرد. ما بگوییم ما دنبال حکومت ایرانی در مقابل حکومت جمهوری اسلامی هستیم؟! این پندار غلطی است، تفکر غلطی است. قوام ایران اسلامی و بقای آن به رهبریت آن است. مردم از من قبول کنید من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت میکند به اسلام و انقلاب، تمایل ندارم. اما این را بدانید، والله علمای شیعه را تماما و از نزدیک میشناسم. الان 14 سال شغل من همین است. علمای لبنان را میشناسم، علمای پاکستان را میشناسم، علمای حوزه خلیج فارس را میشناسم. چه شیعه و چه سنی، والله! اشهد بالله! سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی "آیت الله العظمی خامنه ای" است. @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب "حاج قاسم" "آیت الله العظمی خامنه ای" سرآمد همه روحانیت' بزرگترین ارمغانی که امام
"حاج قاسم" "آیت الله العظمی خامنه ای، سرآمد همه روحانیت" (قسمت دوم) من با خیلی از علمای شیعه مکاتبه و از دور و نزدیک مراوده دارم و میشناسم آنها را. ارادت داریم. دنبال تبعیت مردم از آنها هستیم. اما اینجا کجا، آنجا کجا؟ بین ارض و سماء فاصله داریم. در حکمت این مرد، در اخلاق این مرد، در دین این مرد، در سیاست شناسی این مرد، در اداره ی حکومت این مرد، دقت کنیم و در بازی های سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم. آدم ها می آیند و میروند. آن چیزی که مهم است، اتصال ما به ولایت است. آنچه که مهم است، حمایت ما از این نظام است. @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب "حاج قاسم" "آیت الله العظمی خامنه ای، سرآمد همه روحانیت" (قسمت دوم) من با خیلی از
"حاج قاسم" 'جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت' (قسمت اول) پنج پایه مهم در جنگ به عنوان قالب اصلی ظرف جبهه مطرح بودند که عبارتند از: اول جهاد؛ خیلی تفاوت وجود دارد بین جهاد و جنگ به عنوان یک عمل نظامی. جهاد ویژگی ها و ساختار خود را دارد. لذا همه ی عمل هایی را که در جبهه صورت میگرفت، حتی اعمال نظامی، بر پایه جهاد بود. جهاد است که بن بست ها را میشکند، عمل نظامی بن بست دارد ولی جهاد بن بست ندارد. در عمل نظامی، عقل نظامی به ما اجازه عملیات هایی مثل بیت المقدس فتح المبین، طریق القدس، والفجر هشت، کربلای پنج و... را نمی داد. ما با یک توان نابرابر و امکانات کاملا ابتدایی در مقابل دشمن قرار داشتیم. ما میگفتیم غواص هایمان وارد آب شدند، رفتند و خط را شکستند. غواص در عرف نظامی نیروی ویژه ای است که در نظام های آموزشی دنیا، تحت تعلیم و آموزش قرار میگیرد. اول ورزیده میشود آماده میشود تا نام غواص بر او گذاشته شود و بعد از آن، برای عملی که میخواهد انجام دهد، ده ها بار تمرین میکند. ما امروز در کتاب های درسی نظامی هم این را به فراوان می بینیم اما وقتی به گردان غواص خودمان نگاه میکنیم از پیرمردی مانند "قباد شمس الدینی" در آن هست تا نوجوان کم سن و سالی مانند "حسین عالی" و "حسن یزدانی" و خیلی از اشخاص دیگر. @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب "حاج قاسم" 'جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت' (قسمت اول) پنج پایه مهم در جنگ به
"حاج قاسم" 'جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت' (قسمت دوم) شما چهره ها را نگاه کنید. فیلم های والفجر 8 را نگاه کنید. آنهایی که خالق آن عملیات سنگین و پیچیده نظامی بودند بخش عظیمی از آنها هنوز مو در صورت شان نروئیده بود. نوجوان بودند. شهید حسن یزدانی که امام جماعت ما بود، یک وقت شک میکردیم که آیا این دو سه سالی که او بعضا امام جماعت ما بوده، به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟ وقتی که این بسیجی به غواصی تبدیل شد که رفت و آن عملیات والفجر8 را انجام داد و آن حادثه عظیم را خلق کرد، این بسیار مهم است. اصل این جسارت و این شجاعت و عمل جهادی مهم بود و این روح جهادی بود که بن بست ها را می شکست. در صحنه جهاد تا آخرین نفس مقاومت میکرد پایه دوم جبهه، اخلاق بود. یک اجتماع عظیم 3 هزار روزه. یعنی 3 هزار شبانه روز انسان های متفاوت، در سنین مختلف در سطوح گوناگون، از جغرافیای متفاوت کنار هم قرار بگیرند و همه مسلح بخواهند بجنگند و کوچکترین دعوایی، توهینی، سخن درشت و ناراحتی بوجود نیاید. هیچ درجه ای نبود. نه کسی سردار بود، نه سرهنگ نه سرگرد، اینها نبود. کسی به این درجات فکر نمیکرد. کلمه متداول آنجا "برادر" بود. هیچ بالاتر و پایین تری وجود نداشت. تمردی نبود، ادب در جبهه ها حاکم بود. @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب "حاج قاسم" 'جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت' (قسمت دوم) شما چهره ها را نگاه کنی
"حاج قاسم" 'جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت' (قسمت سوم) پایه سوم جنگ ما معنویت بود. من این مثال را بارها زده ام. تکرارش هم هیچ اشکالی ندارد. در موسم حج، وقتی که حج گزاران مُحرم میشوند و به عرفات و منا و مشعر و رمی و مطاف می روند، همه اعمال معنوی است و همواره مشغول ذکر خدا هستند. جبهه های ما نیز چنین فضایی داشت. یک حج حقیقی بود، مثل حج ابراهیم و اسماعیل. هیچ گونه خودستایی، غرور و تکبر در آن نبود. کسی به چیزی تظاهر نمیکرد. در عملیات والفجر8 که امید برای پیروزی خیلی کم بود، صحنه سختی بود. آقای "علایی" هنگام شروع عملیات از شهید حاج "احمد امینی" سوال کرد:" اگر دشمن شما را دید چه می کنید؟" او توضیح داد، ولی ظاهرا آقای علایی قانع نشد. شهید امینی گفت :" و جعلنا میخوانیم." و همینطور هم شد. شهید صدوقی در چولان های ساحل دشمن، وقتی دشمن پا گذاشت روی دستش، دستش را به درد آورده بود و او دم نمیزد. زیرِ همین فشار پای دشمن آیه و جعلنا را میخواند و این آیه معجزه میکرد. از مهنویت جنگ بسیار گفته شد و باز هم باید گفت... @Sedaye_Enghelab
"حاج قاسم" 'جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت' (قسمت چهارم) پایه چهارم جنگ، عبودیت بود. بندگی محض خدا، برای خدا عمل کردن، در راه خدا عمل کردن و غیرخدا را نادیده گرفتن. این عامل مهمی در جنگ بود. عامل و پایه پنجم، ولایت بود. بیش از نود درصد از رزمندگان، امام را از نزدیک ندیده بودند، اما عاشق امام بودند. برای لبخند امام، رضایت امام و رفع نگرانی های امام، جان شان را در طبق اخلاص گذاشته بودند و این تنها منحصر به امام نبود و چون میدانستند که فرمانده ای که دارند، منتصب به امام است، مثل امام اطلاعت می کردند، چه فرمانده گردان بود یا گروهان و یا لشکر، تمردی در کار نبود. من به یاد ندارم در شب های سنگین عملیات، کسی جلوی من و یا فرمانده گروهان، دسته یا تیپ بایستد و بگوید: "من به عملیات نمیروم." این ها پنج پایه مهمی بودند که آن ظرف جبهه را بوجود آورده بودند. لذا داخل این ظرف، هر مفروظی قرار می گرفت. بر اساس این 5 پایه، شکل میگرفت. در جبهه آدم هایی بودند با دیدگاه های گوناگون که در درون شان گوهر های ذی قیمتی وجود داشت و در جبهه به یک اسطوره تبدیل شدند و اکثرا به شهادت رسیدند. @Sedaye_Enghelab