🌷تازه ازدواج کرده بود. یک ماه نمی شد که با همسرش زندگی میکرد که شوق وصال جدبزرگوارش در دلش شعله میکشید دنیا با همه ی بزرگیش برای او کوچک بو د، بهتر است بگویم دنیا برایش مثل زندان بود اولین کسی بود که از بین رفقایش در سنگ های آذرین شمالغرب پر کشید با دیدن پیکر مطهرش روضه های علقمه در یاد می آمد.
کم سن و سال بود که پدرش در نزدیکی همان روستا با موتور تصادف کرد و به دیار باقی شتافت از کودکی علاوه بر تحصیل به کار کشاورزی نیز مشغول بود تا اینکه دانشگاه قبول شد و برای ادامه تحصیل به تهران رفت.
🌷 در دوره يكم افسري پذيرفته شده بود دانشجويي سخت كوش از لحاظ تحصيلی ، انظباطی و نظامی و تهذيبی بو د و به جراَُت ميتوان گفت همان دانشجویي بود كه #حضرت_آقا از ما ميخوان.
"شهید سید محسن قریشی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷بسیار ولایتی به تمام معنا بود در زمان فتنه ۸۸ بود که ده روز بود او را ندیده بودیم و بعد از ده روز که آمد دیدیم که ده کیلو لاغر شده به منزل آمد و با عجله عکس حضرت آقا را برداشت و گفت: این عکسها را به موتورم میچسبانم تا ببینم چه کسی جرات میکند به #حضرت_آقا حرف بزند. یک عکس تمام قد از حضرت آقا را در خانه چسبانده بود.
هر صبح که بیدار میشد اول به #امام_زمان سلام میکرد و بعد به حضرت آقا سلام میداد. عشق به ولایت او به گونهای بود که اگر از تلویزیون بیانات حضرت آقا پخش میشد همان موقع بلند میشد و میایستاد.
🌷مهدی مال ما نبود، برای همه بود. روزهایی که زود از سرکار تعطیل میشد از همان طرف به خیریهای میرفت و در آنجا به نیازمندان کمک میکرد این موضوع را بعد از شهادتش متوجه شدیم. از پولش چیزی برای خود پسانداز نمیکرد و همیشه به دیگران کمک می کرد.
"شهید مدافع حرم مهدی عزیزی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab