eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الامام الكاظم - عليه السّلام - : جاهدَ نفسَك لِتَردَّها عن هواها، فانه واجبٌ عليك كجهادِ عدوِك. «تحف العقول، ص ۳۹۹» امام كاظم - عليه السلام - فرمودند: برای بازداشتن نفس خود از خواهش هايش با آن مبارزه كن كه مبارزه با نفس همچون مبارزه با دشمنت بر تو واجب است. @Sedaye_Enghelab
هر شهیدی.. نشانیست‌ از ‌یک ‌‌‌راه‌ِ ناتمام؛ یک فانوس که ‌دارد خاموش‌ می‌شود و حالا ‌تو ‌مانده‌ای یک شهید و یک ‌راه ناتمام؛ فانوس ‌را ‌بردار و راه خونین‌ شهدا ‌را ادامه‌ بده... @Sedaye_Enghelab
من مى‌خواستم كه عاشق خدا شوم و به سوى او پرواز كنم اما پرواز پروانه‌وارى با عشق كه ياراى و توانايى بال زدن را ندارد و آن هم عشق به معبود يكتا خداوند بزرگ و من از آن خدايم و به سوى او بازگشت خواهم كرد. "سردار شهید اکبر هادیان" @Sedaye_Enghelab
عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچه‌های يک روستا بودند. فرمانده‌شان كه يک سپاهی بود از اهالی همان روستا، شهيد شد. همه‌شان پكر بودند. مي‌گفتند شرمشان مي‌شود بدون حسن برگردند روستايشان. همان شب بچه‌ها را برای مأموريت ديگری فرستادند خط. هيچ كدامشان برنگشتند. ديگر شرمنده‌ی اهالی روستايشان نمی شدند. @Sedaye_Enghelab
بازمزمۂ سرود یارب رفتند  چون تیرشهاب در دل شب رفتند تا زنده شود رسالت خون حسین با نام شکوهمند زینب رفتند بازآئینہ آب سینےوچاے ونباٺ بازپنجشنبہ‌‌‌ ویاد‌شهدا باصلواٺ @Sedaye_Enghelab
پاییز سال 1333بود که با همسرم و جمعی از دوستان, قصد زیارت امام حسین(ع) را کردیم و راهی کربلا شدیم. آن موقع ابراهیم را باردار بودم, خیلی ها مرا از این سفر منع می کردند, اما به خدا توکل کردم و به شوق زیارت اباعبدالله(ع) راهی کربلا شدم. با اتوبوس تا کرمانشاه آمدیم و از آن جا به مرز خسروی رفتیم. راه بسیار سخت و طاقت فرسایی بود, با جاده های خاکی و ماشین های قراضه. صبح روز بعد, مأموران مرزی عراق اجازه دادند حرکت کنیم. هوا بسیار گرم بود و راه هم پر از دست انداز. از طرفی گرد و غباری که داخل ماشین می پیچید, کم کم حال مرا دگرگون کرد. تمام روز در راه بودیم و بالاخره پیش از غروب به کربلا رسیدیم. چشم هایم سیاهی می رفت و حالم به کلی بد شده بود. با زحمت مرا پیش دکتر بردند. دکتر پس از معاینه گفت: " بچه از بین رفته و تلف شده است. " مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: " اگه با این ها بچه سقط نشد, بیاریدش تا عملش کنم. " @Sedaye_Enghelab
در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید.  "شهید بهشتی" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا